خلاصه داستان قسمت ۱۴۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۴۳ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۴۳ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۴۳ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۴۳ سریال ترکی تازه عروس

هازار برای اینکه از بلا عذرخواهی کنه برایش یه دسته گل آورده که بلا با دیدنش اول لبخند میزنه و خودشو خوشحال نشون میده اما وقتی هازار نزدیک میشه با گل تو سرش میزنه و با عصبانیت میگه فکر کردی با یه دسته گل همه کارهایی که کردیو فراموش میکنم؟ سپس از اتاقش بیرونش میکنه. آفت تو اتاقش به حرف های دکتر فکر میکنه که بهش گفته بود شما یه مشکل مادرزادی دارین که رحمتون از حد نرمال کوچیکتره و جنین توش دوام نمیاره و نمیتونین باردار بشین آفت گریه میکنه که گوکان به اونجا میره و بهش میگه ببین چی گرفتم! سپس بهش دوتا بلیط هواپیما نشون میده و میگه قراره با همدیگه ۱۵ روز بریم مسافرت خودمون دوتایی و حرف از بچه دار شدن میزنه که آفت با گریه داد میزنه و میگه کدوم بچه؟ بچه ای در کار نیست! سپس از اتاق بیرونش میکنه. نازگل با بچه هایش روی تخت دراز کشیده و در حال حرف زدنن که خان به اونجا میاد و از پشت در میگه نازگلم؟ بنفشه وحشی من؟ سپس ازش اجازه میگیره تا به داخل بره، نازگل که ازش رو برگردانده بهش میگه حرفتو بزن و برو خان میگه شما عینکشو بزن که قراره چشمات اذیت بشه بعد برگرد ببین چی گرفتم واست نازگل که حسابی ذوق کرده با چشمانی گرد شده برمیگرده که میبینه واست سه تا النگو کلفت خریده. نازگل حسابی خوشش میاد و تو دستش میندازه و ذوق میکنه و به خان میگه بیا جلو، خان که میره جلو با همون دستش میزنه تو صورتش و النگوهارو در میاره و میگه میخوای با اینا سر منو شیره بمالی؟ و از اتاق بیرونش میکنه. گلستان به اتاقش می رود که میبینه اسکندر تیپ و استایل خودشو مثل بازیگر مورد علاقه اش کرده.

گلستان حسابی ازش خوشش میاد و ذوق میکنه و با تعجب میگه تو چجوری خودتو اینجوری کردی؟ اسکندر میگه کاری نداره که حالا خوب شدم؟ دوست داری؟ گلستان تایید میکنه و میگه دوباره عاشقت شدم اسکندر! سپس شروع میکنن با همدیگه رقصیدن و گلستان میبخشتش. شیرین تو تاقش هدفون گذاشته و در حال موزیک خوندنه که باران از پنجره وارد اتاقش میشه و همین که پاشو رو زمین میزاره از درد دهنش باز میشه و نمیدونه چیکار باید بکنه شیرین بهش لبخند میزنه و باران میبینه که پاش تو تله گیر خرس گیر کرده و داد میزنه میگه این چیه دیگه؟ پام داغون شد! باران میگه دیگه تا تو باشی پاشی بیای تو اتاق من! دیلان به اونجا میره و میگه چیشده؟ باران میگه این تله را از تو پام در بیار دیلان جا میخوره و سعی میکنه پاشو از اونجا دربیاره. فردای آن روز قلندر و عایشه وقتی به سالن میرن میبینن که پسرهاش اونجا خوابیدن قلندر به عایشه میگه انگار دیشب زن هاشون تو اتاق راهشون ندادن سپس داد میزنه تا از خواب بیدار بشن. سپس به بچه هاش میگه شماها واقعا مایه ی سرافکندگی و خجالتین! خان میگه چیکار کنیم خوب بابا؟ کتکشون بزنیم؟ به زور تو اتاق بمونیم؟ قلندر میگه اصلا نباید میزاشتین کار به اینجا بکشه! عایشه به پسرها میگه اینجوری که شما با زن ها رفتار میکنین معلومه که شمارو نمیبخشن! باید مقابله به مثل کنین انقدر راه ندین بهشون! یخورده از باباتون یاد بگیرین! قلندر میگه شماها زن ذلیلین! در آشپزخانه عمارت جمع شدن و درباره تنبیه شوهرهاشون حرف میزنن. بلا و نازگل و آفت به گلستان چپ چپ نگاه میکنن و میگن پس تو دیشب اسکندر خان را بخشیدی! گلستان میگه خوب چیکار کنم نمیدونین چیکارا کرد تا ببخشمش منم بخشیدم دیگه. عایشه میگه ولی از من به شماها نصیحت زیادی ناز کنین و کش بدین میبینین که هوو اومده سرتون! معتبر میگه والا منم تا به خودم اومدم دیدم هوو اومده سرم عایشه تایید میکنه و میگه و منم آسیه میخنده و میگه منم نزدیک بود بیاد!

عروس ها بهم نگاه میکنن و کمی میترسن اما نازگل باز جو را عوض میکنه و به اصطلاح شیرشون میکنه. بعد از چند دقیقه نازگل و افت و بلا به پشت بوم رفتن و در حال شعار دادن و طبل زدنن، مادر شوهرهاشون به اونجا میرن و ازشون میپرسن که دارین چیکار میکنین؟ معتبر به نازگل میگه بیا پایین الان میوفتی یه کاری دستمون میدی! اونا داد میزنن و میگن ما اینجا میمونیم و حقمونو میگیریم! هازار و خان و گوکان به اونجا میرن و میگن دارین چیکار میکنین؟ بیاین حرف بزنیم تمون بشه بره اما اونا به کار خودشون ادامه میدن. مادرشوهرها بهشون میگن که این کارها در سطح عروس های خان هست؟ اونا میگن والا شما هم همین کارهارو کردین مگه شما نبودین که خودتونو با زنجیر بسته بودین؟! پس کجای کار ما ایراد داره؟ و باهم بحث و کل کل میکنن. پسرها پیش قلندرخان میرن که اسکندر با ظاهر جدیدش پیش آنها میره. آنها حسابی از اسکندر تعجب می کنند قلندر میگه این چه سر وضعیه که پیدا کردی؟ اسکندر میگه هنرپیشه مورد علاقه گلستان با همین ترفند دیشب منو ببخشید‌. خان ازش میپرسه یعنی سر و وضعتو اینجوری کردی بخشیدتت؟ اسکندر میگه نه تنها میبخشه که هر بار اینجوری میشم دوباره از نو عاشقم میشه. آفت رو پشت بام نشسته و غصه میخوره که بلا بهش میگه انقدر غصه نخور بالاخره همه چیز درست میشه آفت با کلافگی میگه چی درست میشه؟ مگه من زندگی دارم؟ بچه دارم نمیشم! بلا میگه با هم دیگه میریم دکترهای دیگه هم ببینن فقط همون یه نفر نبوده که! نازگل با طبلش دوباره به اونجا میاد و بعد از چند دقیقه شوهر هایشان با پرچم های سفید به اونجا میان برای تسلیم شدن و صلح اما اونا بهشون محل نمیدن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا