خلاصه داستان قسمت ۱۴۷ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۴۷ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۴۷ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۴۷ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۴۷ سریال ترکی تازه عروس

اسکندر مسابقه خوانندگی را شروع میکنه، نفر اول شروع میکنه به خوندن که رای منفی میگیره ولی اصرار میکنه یه فرجه دیگه بهش بدن اسکندر باهاش دعواش میشه و ازش میخواد بره. نفر بعدی افتضاح میخونه و اسکندر میگه میخوای منو سکته بدی؟ تو بخونی مرده از تو قبر درمیاد! نفر بعدی یه پیرمرد هست که اسکندر میگه کی اینو ثبت نام کرده؟ فرهاد میگه من، اسکندر میگه این بخونه که تموم میشه! اون پیرمرد سرود ملی را میخونه که اسکندر به جای بقیه هم رای منفی میده و میگه الان یه چیزیتون میشه میمونین رو دستمون! نفر بعدی یکی از اساتید خوانندگی هست که همگی شروع میکنن به رقصیدن در آخر میگه شما بهتره بنویسین بدین بقیه بخونن خودتونو خسته نکنین! کامیلا ترکمن را گیر میاره و با چاقو تهدیدش میکنه و میگه یا کامیل یا جونت؟ ترکمن میگه. چخبره؟ چی میگی؟ کامیلا میگه با اون داداشت شوهر منو کجا قایم کردین؟ ترکمن از اونجا فرار میکنه و پیش آسیه، عایشه و معتبر میره و پشتشون قایم میشه، اونا کمی بعد ازش دفاع میکنن و کامیلا در آخر میگه اصلا نخواستم و از اونجا میره. عروس ها منتظر شیرین هستن که در آخر او میاد و میگه پاشین وقتشه نازگل هم نجا میخوابه که همه تعجب میکنن و میگن داری چیکار میکنی باید بریم اتاقت! نازگل میگه راست میگیرند به شن میگه بهتر نیست به مامانت میگفتیم؟ آخه خیلی با تجربه ان! آفت میگه فکر میکنی اونا پشت پسرشونو خالی میکنن پشت مارو میگیرن؟ نخیر مارو میفروشن! سپس به طرف اتاق نازگل میرن. تو مسابقه خوانندگی جمیل میاد همراه با رقص آهنگ میخونه که اونا ردش میکنن و میگن بیشتر از اینکه بخونی میرقصیدی! سپس ردش میکنن تا بره. بعد از او میستیک میره یه آهنگ شاد میخونه و قبلش به اعظم میگه به تو هدیه میکن مسلم حسودی میکنه و حرص میخوره.

میستیک شروع به خوندن میکنه که همگی میرقصن و اسکندر میگه تشویقش میکنه و ازش تعریف میکنه مسلم از حرص میره و زنگ آنهارو میزنه میستیک میگه چیشد؟ برنده شدم؟ اسکندر ازش تعریف میکنه و میگه نه ولی رفتی مرحله بعد! مسلم میره و شروع میکنه به خوندن همگی از صداش و طرز خوندنش خوششون میاد و با لذت بهش گوش میدن. بعد از تمام شدنش همه او را تشویق میکنن و اسکندر بهش میگه آفرین داداش خیلی خوب بود! میستیک وقتی میبینه اعظم داره با عشق به مسلم نگاه میکنه حرص میخوره. دخترها به اتاق نازگل رفتن و وسایل زایمان را آماده کردن سپس باهمدیگه مرور میکنن که باید چیکار کنن سپس شیرین با باران تماس میگیره و او فکر میکنه که دارن بازیشون میدن سپس خان بهشون میگه چرا گول این زن هارو خوردین؟ اونا دارن واسمون نقش بازی میکنن مگه ندیدین بلا و آفت چجوری یه گوشه بالاسرش وایساده بودن؟ اگه واقعا داشت بچه را به دنیا میاورد الان کل عمارت باید اونجا پیششون می بودن نه اینکه خودشون باشن فقط! گوکان میگه وای راست میگیا عجب دخترایی! مارو داشتن گول میزدن! شیرین به بچه ها میگه قطع کرد! نازگل میگه یخورده واقعی تر باید باشه! آفت میگه والا به جای اینکه یخورده جیغ و داد بزنه وایساده داره با خان کل کل میکنه و تمام جواب حرفاشو میزنه! یخورده طبیعی رفتار کن! سپس شیرین دوباره به باران زنگ میزنه و نازگل به فیلمش ادامه میده اما خان میگه هرکاری دلت میخواد بکن عشقم و تلفن را قطع میکنه نازگل عصبی میشه. نازگل یکدفعه واقعا دردش میگیره و به اونا میگه داره بچه ام میاد اونا باور نمیکنن و میگن از نقشت بیا بیرون دیگه! اما نازگل داد میزنه که کیسه آبم پاره شد! آفت میبینه و میگه وای داره راست میگه! اونا دستپاچه میشن و بلا سریعا میره تا مادرشوهرهارو صدا بزنه که به اونجا بیان.

بلا ابتدا میبینه تو خونه نیستن بعد میره تو آشپزخانه و میبینه اونجا هم نیستن سپس به حیاط عمارت میره که میبینه نشستن و در حال تخمه شکستنن او با عجله میگه نازگل داره بچه اش به دنیا میاد اونا شوکه میشن و به طرف اتاق نازگل راهی میشن. دیلان و شیرین با دیدن نازگل تو اون وضعیت از ترس بیهوش میشن و روی زمین می افتن. مامانا وارد اتاق میشن که معتبر میگه الان به دنیاش میارم نازگل میگه نه تا شوهرم نیاد بچه را به دنیا نمیارم!  معتبر میگه نمیشه که دختر اینجوری یه بلایی سر بچه میاد باید به دنیا بیاریش وگرنه بد میشه نازگل داد میزنه از درد که همان موقع بچه واقعا به دنیا میاد همگی خوشحال میشن و معتبر به نازگل میگه ببین چقدر خوشگله یه دختر ناز! نازگل بچه اس را در آغوش میگیره و بلا دوباره به باران زنگ میزنه خان همان اول میگه من که اصلا نه حرفی دارم و نه چیزی! بلا تلفن را میگیره سمت نازگل و بچه اش که هازار و باران با دیدن نوزاد شوکه میشن و با خودشون میگن ای وای واقعا میگفتن انگاری! سپس تلفن را سمت خان میگیره که او با دیدن نازگل و بچه تو بغلش شوکه میشه نازگل میگه ای فرفری بگم خدا چیکارت کنه اگه تا ۱۰ دقیقه دیگه اینجا اومدی هیچی وگرنه هرچی دیدی از چشم خودت دیدی! سپس خان بیهوش میشه.…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا