خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۵ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۵ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال ترکی تازه عروس

قلندر خان با کامیل پیش عمو مسلم میرن سپس قلندر به مسلم میگه نوشیدنی قوی تری داری تا آروممون کنه؟ مسلم تایید میکنه که کامیل ازش میپرسه اینو هم خودش درست میکنه؟ قلندر تایید میکنه و میگه اون همه چیزو درست میکنه! آسیه و معتبر و عایشه به کامیلا میگن بیا با این کارهایی که تو گفتی بکنیم آقارو از خودمون رنجوندیم! کامیلا میگه به من چه ؟ من فکر میکردم همه متوجه میشن و یاد میگیرن نمیدونستم که شماها انقدر احمق و خنگین! سپس بهشون میگه اینجوری که بوش میاد چهارمیتونم تو راهه! آنها جا میخورن و بهم میریزن. قلندر به مسلم میگه به خدا تو بهترین کارو کردی آرامشی که اینجاست من هیچجا پیدا نکردم. مسلم میگه بعد به من میگن چرا ازدواج نمیکنی! خوب مگه تا این حد دیوونه ام! بعد میخنده. کامیل به قلندر میگه اگه شما دنبال آرامشی پس چرا ۳تاشو داری؟ قلندر میگه پدرم اومد بهم گفت معتبر زنته بعد دیدم آرامش ندارم پیشش گفتم شاید بعدی خوب باشه، اون اومد دیدم نه اینم همونه رفتم آسیه را گرفتم اینجوری شد که موندن رو دستم کامیل میگه عجیبه هرکی ندونه فکر میکنه شما اینجا دارین پادشاهی میکنین و حسابی خوشین! آسیه به معتبر و عایشه میگه ما اصلا نباید به حرف های کامیلا گوش میدادیم! ما باید از روش خودمون بریم جلو قلندر یه خان ترکمنه چیزی که دوست داره را باید بهش بدیم. معتبر و عایشه و آسیه کلی خوراکی تو حمام آماده میکنند و آسیه و عایشه چشمان قلندرخان را میبندند و به اونجا میبرن. قلندر وقتی خوراکی ها را میبینه حسابی خوشش میاد و میگه بالاخره یه کار درست انجام دادین! بعد از خوردن خوراکی شروع میکنن به ماساژ دادن و لیف کشیدن که آنها دعوایشان می شود و قلندر از آنجا فرار میکنه و میره. شب هازار تو حیاط نشسته و بلا با دیدنش میره پیشش و میگه تنها نشستی نمیخوای بخوابی؟ هازار میگه وقتی باید تنهایی بخوابم نه نمیخوام بلا میگه پس منم میشینم کنارت و تا صبح بیدار میمونم اصلا میرم قهوه هم میریزم تا خوابمون بپره و میل قبل تا صبح حرف بزنیم!

هازار میگه واسه خودت میخوای بریز ولی قهوه من داره میاد همان موقع دیلان میاد و میگه اِ بلا تو هم هستی؟ اگه میدونستم هستی واسه تو هم میریختم! سپس آروم میگه من میخواد میانه شما دوتارو درست کنم خودت که میدونی! بلا با حرص میگه آره اونم چجورم و با عصبانیت به داخل میره. وقتی اونا در حال خوردن قهوه هستن عایشه و معتبر آنها را میبینن و خوشحال میشن و قتی وارد عمارت میشن واسه همه میگن و حسابی خوشحالن آسیه میگه چیه معتبر کبکت خروس میخونه! معتبر میگه قرار بلا از اینجا بره چرا خوشحال نباشم؟ زن اول خان اگه معتبر باشه خواهرشم شایسته عروسشه. آسیه احساس خطر میکنه و آفت را به اتاقش میبرد و میگه اگه دیلان بیاد تو این عمارت میدونی چی میشه؟ قدرت معتبر بیشتر میشه! آفت میگه راست میگی مامان آسیه سپس آسیه بهش میگه برو با این بلا حرف بزن تا بچسبه به زندگیش! خان به اتاقش میره که نازگل با دیدنش میگه چه عجب دیدمت! سپس میگه نمیدونی چه اتفاقی افتاده! هازار به بلا خیانت میکنه. خان جا میخوره و میگه این حرفها چیه دیگه! اصلا اینجوری نیست تو هم به جای اینکه به زندگی بقیه لطمه بزنی، هنوز حرفش تموم نشده که نازگل میگه چی؟ مراقب زندگی خودم باشم؟ بعد از کمی حرف زدن، خان عصبی میشه و میره. خان پیش الماس میره اما وقتی الماس میفهمه که هنوز انتخابشو نکرده و قضیه را جدی نگرفته کلافه میشه و باهم دعوا میکنند خان از آنجا هم بیرون میزنه. فردای آن روز سر صبحانه همه درباره جدایی هازار و بلا حرف میزنن که شیرین پشت بلا را میگیره و از اونجا میره پیش بلا. بلا بهش میگخ من میدونم دیلان را چجوری سرجاش بنشونم اما اول منتظرم ببینم هازار چیکار میکنه!

کامیل با قلندرخان و مسلم و حسن کور میرن به مسارقات اسب دوانی و کامیل سر اسبی به گفته حسن کور شرط میبندد او میبره و حسابی خوشحال میشه. خان به دفتر میره که میبینه هازار اونجا خوابیده و بهش میگه این چه سر و ضعیه آخه!؟ سپس باهاش حرف میزنه و میگه که داره الکی کش پیدا میکنه برو از دلش دربیار. شیرین به اصطبل میره و پنهانی فرهاد را میبینه و میگه که باران قضیه آنها را مبدونسته! بلا تو حیاط نشسته و در حال فکر کردن است که کامیلا پیشش میره و میگه که ماجرای خیانت چیه؟ راسته یا نه! بلا فکر میکنه که او داره از خیانت نازگل میگه اما کامیلا درباره خیانت هازار به او میگه که نازگل بهشون گفته. کامیل حرف طلاق را وسط میکشه که بلا بهش میگه باید این ماجرا هرچه سریعتر تموم بشه! کامیلا تایید میکنه و فکر میکنه میخواد طلاق بگبره سپس با خوشحالی به داخل خانه میره و بهشون این خبر را میده همگی میزنن و میرقصن. آفت میره پیش بلا تا باهاش صحبت کنه و از خر شیطون بیاد پایین. شب وقتی میبینن که هازار با دسته گل داره میره سمت عمارت جا میخورن و دیلان میره پیشش و گل هارو میگیره و میگه از کجا میدونستی که گل بابونه دوست دارم؟ بلا همان موقع میاد و میبینه سپس بهم میریزه و به اتاقش میره. هازار گل را از دیلان میگیره و میگه اما اینا مال بلاست خیلی قضیه کش پیدا کرده بهتره برم باهاش حرف بزنم و تموم کنم. هازار وقتی به اتاق میره میشنوه که کامیلا داره درباره طلاق حرف میزنه و به بلا میگه مامانت چی میگه؟ بلا با عصبانیت میگه فهمیدم همه عشق و محبتت الکی و دروغ بوده! هازار میگه اِ اینجوریه؟ پس برو گورتو گم کن برگرد به همونجایی که اومدی! بلا با حرص اشک میریزه و همه ی زن های عمارت جمع شدن و از این دعوا خوشحالن……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا