خلاصه داستان قسمت ۱۶۵ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۶۵ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۱۶۵ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۶۵ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۶۵ سریال ترکی تازه عروس

زن های عمارت به دنبال زنی می روند که بچه نازگل و خان را دزدیده و بین زمین های کشاورزی می روند. وسط چادرها اونو گم میکنن و دستپاچه میشن در آخر به قلندر زنگ میزنن و ماجرارو میگن و ازش میخوان تا بیاد بچه را پیدا کنه. باران تو پارک پشت درخت پنهان شده که گوکان و خان میرن پیشش و میگن چیکار میکنی؟ باران میترسه و میگه که سیبرکلی طلبکارش دنبالشه همونی که تو زندان دستور داده بود تا بهش چاقو بزنن، خان و گوکان مسخره اش میکنن که مواظب خودش باشه اما باران میگه منو با شیرین تهدید کرده اونا جا میخورن و میگن پس موضوع الان جدی شد! سپس باهم حرف میزنن که چیکار کنن باران میگه پولشو میخواد خان و گوکان میگن پس باهاش قرار میزاریم و پولشو میدیم دیگه باران میگه واقعا؟ پس بیا باهم بریم گوکان جلوتر از همه میره که باران میگه کجا میری؟ مگه میشناسیش که داری میری؟ گوکان میگه نه باران میگه منم نمیشناسمش تاحالا ندیدمش خان میگه بریم درباره اش تحقیق کنیم خوب! آنها میرن سوال میپرسن اما چیزی دستگیرشون نمیشه فقط میفهمن که فرد خیلی بزرگ و معروفیه همان موقع به باران سیبرکلی زنگ میزنه و میگه که ساعت ۳ تئاتر آنتیک باشه و آنها به طرف اونجا راهی میشن. قلندر با افرادش به طرفی که زن هایش دزد بچه را گم کردن میرن. تمام کارگرها بیرون میان و میپرسن که چیشده قلندر میگه نوه من دزدیده شده اگه تا ۵ دقیقه دیگه اون دزد نیاد اینجا واسه همتون بد میشه! خان کارتشو به نارگل میده، گوکان به آفت پول میده و ازشون میخوان تا خوش بگذرونن سپس پسرها به طرف تئاتر آنتپ راهی میشن. تو حیاط هتل نازگل میگه پسرهارو ندیدم شما چی؟ اونا هم میگن نمیدونن کجان نازگل میگه معلوم نیست دارن چیکار میکنن و کجان خان الکی کارتشو به من نمیداد که برم خرج کنم!

سپس سریعا به خان زنگ میزنه بعد حرف زدن باهم ازش میخواد تا هرجا هست واسش عکس بفرسته. اونا با دیدن عکس خیالشون راحت میشه و بلا میگه بریم از فرصت استفاده کنیم؟ بریم خرید همگی خوشحال میشن و راهی بازار میشن. اون زنی که از دست زن های قلندر فرار میکرد با بچه به بغل پیششون میره معتبر میگه این همونیه که بچه‌ را دزدید سپس قلندر میره بچه را میبینه که متوجه میشه سنگول نوه اش نیست اون زن میگه بچه خودمه فقط وقتی دیدم دارین به طرفم میدویین ترسیدم که بچه مو بدزدین منم فرار کردم آنها از اون زن معذرت خواهی میکنن و به طرف عمارت برمیگردن. باران سر قرار با سیبرکلی میره، او باهاش تماس میگیره و بهش میگه که اسلحه هاشو بزاره رو زمین وگرنه میره به کمک شیرین زنش که پلاستیک دستشه باران غصبی میشه و میگه اگه مردی بیا با خودم روبروشو به زنم چیکار داری؟ سیب کلی ازش میخواد تا واسش آهنگ محلی بخونه او شروع میکنه به خوندن که پسرها از دور اونو میبینن و میگن این چیکار داره میکنه؟ خان میگه حتما جو صحنه تئاتر گرفتتش داره اجرا میکنه و میخندن. او از باران میخواد که شروع کنه به رقصیدن پسرها با دیدنش خنده شان میگیره سپس ازش میخواد هم بخونه هم برقصه باران با حرص انجام میده که سیبرکلی میگه واسه امروز کافیه دیگه تو باشی تنهایی نیای سری بعدی اگه تنها نیای بازم همین اتفاق میوفته با این فرق که زنتم میاد رو صحنه و تلفنو قطع میکنه. اونا وقتی از اونجا میرن میگن خوب حالا چیکار کنیم؟ نیومد بازم خان میگه چطور اون همه چیزو درباره ات میدونه؟ باران میگه نمیدونم ولی حتی رنگ لباس زیرمو هم میدونه! خان فکری به سرش میزنه و میگه خوب تورو عوض میکنیم!

آنها باران را با لباس به زن تبدیل میکنن تا کسی اونو نشناسه سپس باهمدیگه سر قرار جدید با سیبرکلی میرن که تو یک رستورانه. آنها در حال رد شدن از بازار هستن که زن هایشان اونجا نشستن و با دیدن مردها کنار یه زن شوکه میشن و از عصبانیت نمیدونن باید چیکار کنن نازگل میگه من گفتم اینا کاسه ای زیر نیم کاسه شون دارن! سپس آنها را تعقیب میکنن تا حین ارتکاب جرم برن سراغشون. انها تا دم رستوران خودشونو کنترل میکنن اما نازگل نمیتونه خودشو کنترل کنه و میخواد به طرف خان حمله کنه که بلا جلوشو میگیره و میگه ما هنوز نمیدونیم اون زن کیه چیکاره ست! آنها وارد رستوران میشن که گارسون جلوشونو میگیره و میگه امروز رستوران تعطیله زه نفر کل رستورانو رزرو کرده خان میگه زنم حالش بده حامله ست! باران صدای زنونه درمیاره و میگه خیلی حالم بده نمیتونم وایسم نازگل با فریاد میره سمتشون و شروع میکنه به کتک زدن خان زن ها حمله میکنن و بلا روی کول باران که به شکل زن درومده میره و شروع میکنه به گاز گرفتن سرش که یکدفعه موهای مصنوعی باران تو دهن بلا میمونه و همگی با دیدن باران شوکه میشن. سپس شروع میکنن به تعریف کردن ماجرا نازگل میگه آهان ماجرا از این قرار بوده؟ خوب چرا هیچی نگفتین به ما؟ آنها میگن خوب ما خیلی گرسنه ایم بهتره بریم همینجا یه چیزی بخوریم مردها قبول میکنن و باران خودشو سیبرکلی معرفی میکنه و شروع میکنن به خوردن خوراکی هایی که روی میزه سپس همگی آخیش میگن و خداروشکر میکنن که چقدر سیری خوبه و دوغ هم خوش مزه بوده که یکدفعه یکی یکی از حال میرن و سرشونو میزارن رو بشقاب ها….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا