خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها می‌شود.

قسمت ۱۷۳ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۷۳ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی تازه عروس

در حمام دلبر در حال شستن گوکان و هژا در حال شستن خان هستن. هژا از پوست خان تعریف میکنه و میگه مثل ابریشم میمونه و نمیتونم آب داغ بریزم شاید بسوزه. وقتی از حمام بیرون میان خان میگه اگه نازگل بفهمه پوستمو میکنه! همان موقع نازگل و آفت و بلا از پشت سر بهشون نزدیک میشن و نازگل میگه آره پوستتو یه تیکه میکنم میزنم به دیوار اتاقمون! خان با ترس میگه چرا همه جا صدای نازگل تو سرمه! همان موقع آفت هم گوکان را صدا میزنه سپس برمیگردن که با زن هاشون روبرو میشن و با ترس بهشون نگاه میکنن آنها میگن که بلا ازشون خواست تا با هازار برن حمام و از اونجا میرن. بلا به آفت و نازگل میگه که چاره ی دیگه ای نداشتم باردارم دست و پام بسته ست وگرنه خودم میبردم هازارو حمام خواستم تنها نباشه اونجا. نازگل پیش خدمتکارها میره و با چشمانی گرد شده بهشون میگه پس شوهرهای مارو بردین حمام آره؟ کی بهتون همچین اجازه ای داده بود؟ هژا با ترس میگه به خدا خودشون ازمون خواستن ماهم فکر کردیم اگه مخالفت کنیم خیلی بد میشه نازگل بهشون میگه دومین اشتباهم انجام دادین سومی هم انجام بشه اونوقت کلاهمون میره تو هم! ترکمن تو آسپزخانه نشسته و در حال پاک کردن برنجه کهبه ۴۰ خانه بده و طلسم از روش برداشته بشه کورکوت پیشش میره و میپرسه داری چیکار میکنی؟ او بهش ماجرارو میگه ولی وقتی قلندر به اونجا میاد و میپرسه ترکمن با عصبانیت بهش میگه به تو ربطی نداره کورکوت بهش میگه این چه طرز حرف زدنه؟ قلندر میگه ولش کن بابا از وقتی حسن کوررفته اینم عقلش رفته. قلندر اونجا تنها میشه و با خودش میخنده که کامیل به اونجا میره قلندر با دیدنش خودشو جمع میکنه و جدی میشه کامیل باهاش حرف میزنه و در آخر میگه که نمیتونه زنشو تنها بزاره قلندر بهش میگه که دلشو ایندفعه بد شکسته و از اونجا میره.

بلا میخواد صندل هازار را پاش کنه که هازار ازش میخواد خودش هیچ کاری نکنه و بزاره خدمتکار انجام بده ولی بلا بهش میگه منم میخوام واست یه کاری بکنم هازار باهاش حرف میزنه و میگه تو واقعا حسادت میکنی؟ بلا تایید میکنه و میگه خوب دوستت دارم باید حسادت کنم. عسل به اونجا میاد و برای هازار شربت میاره و میخواد صندل هازار را پاش کنه که بلا ازش میخواد بره خودش انجام میده. هژا به اتاق نازگل میره تا ببینه کاری داره یا نه نازگل برای. اذیت کردنش ازش میخواد دخترشو بخوابونه هژا شروع میکنه به لالایی خوندن که نه تنها بچه میخوابه بلکه خود نازگل هم میخوابه. کامیل و کامیلا به عمارت دوران ها پیش معتبر میرن که اونجا شیرین در حال خمیر باز کردن برای باقلواست که معتبر میاد و لیست غذاهایی که برای مهمان هاش میخوادو بهش میگه که شیرین میگه اینارو من چجوری تا شب درست کنم؟ باران میگه نگران نباش خانمم میگم درست کنن. سپس باهم به یک رستوران میرن و غذاهایی که معتبر خواسته بود را سفارش میدن و تا اونا آماده بشه همانجا میشینن و جگر سفارش میدن. اما شیرین مدام از ظرفا ایراد میگیره و قبل از اینکه بزاره باران دست به غذا بزنه ظرفارو میبره خودش بشوره. مسلم به ترکمن میگه بیاد اتاقش او برای اذیت کردن ترکمن لباس های حسن کور را از سقف آویزون کرده و به ترکمن میگه روحش اومده اینجا ترکمن با گریه ازش طلب بخشش میکنه و بهش میگه اگه واقعا اینجایی سه بار به چوب بزن همان موقع بلا میخواد وارد انبار بشه و به در میزنه که ترکمن فکر میکنه حسن کور هستش و از ترس از حال میره. مهمان های معتبر از راه رسیدن و معتبر ماجرای کاندید شدنش برای شهردار را بهشون اطلاع میده و ازشون میخواد تا پشتش باشن.

یکی از خان ها بلند میشه و بهش میگه که قلندر خان چی؟ موافق هستن؟ معتبر میگه من دیگه با قلندر خان کاری ندارم ازش جدا شدم و به عنوان یه زن آزاد کاندید شهردار میخوام بشم. یکی از خان ها میگه یعنی طلاقتون داده؟ معتبر میگه نه اون طلاقم نداد من طلاق گرفتم! همگی جا میخورن و تعجب میکنن. شیرین با جارو شارژی بالاسر اونا ایستاده و تا فرصت گیر میاره زیر دست و پای مهمان هارو تمیز میکنه که معتبر کلافه میشه و ازش میخواد یه گوشه بدون حرکت بشینه. بلا که ترکمن را بیهوش دیده از مسلم میپرسه چیشده؟ مسلم ماجرارو واسش تعریف میکنه که بلا میگه وای از دست شما عمومسلم سپس ترکمن را به اتاقش میبرن. اونجا بلا با ترکمن حرف میزنه تا آروم بشه که خدمتکارها به اونجا میان و عسل به بلا میگه خانم هازار خان تو حیاط منتظرتونن بلا میگه ای وای یادم رفت! میخواستم تو حیاط بگردونمش عسل میگه اگه میخواین من برم پیششون بلا میگه نه نمیخواد شما اینجا پیش عمه ترکمن باشین من خودم میرم. دخترها پیش ترکمن میشینن و ازش میخوان تا هرچی که میخواد بهشون بگه و درد و دل کنه تا کمی سبک بشه. ترمن که حسابی ترسیده و زبونش میگیره واسشون شروع میکنه به تعریف کردن. هازار تو حیاط به بلا میگه من فکر میکنم میتونم رو پام وایسم و ازش میخواد کمکش کنه تا امتحان کنه اما بلا میگه تو خوب شدنت شکی ندارم ولی بزار خوب بشی کامل دکتر بگه بعد میترسم به پات فشار بیاد و تاثیر عکس بزاره هازار ازش تشکر میکنه که پاش مونده و بهش انرژی مثبت میده و همدیگرو در آغوش میگیرن. آنها یکدفعه صدای قلندر را میشنون که آهنگ میخونه و با دیدنش که با حالی داغون وارد عمارت میشه و آهنگ میخونه جا میخورن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا