خلاصه داستان قسمت ۱۷۶ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۷۶ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها می‌شود.

قسمت ۱۷۶ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۷۶ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۷۶ سریال ترکی تازه عروس

آفت از در پشتی اتاق نارگل میخواد بیرون بره که میرینه خان سرشو روی پا هژا گذاشته و دلبر و عسل در حال باد زدن آنها هستن آفت سریعا نازگل را صدا میزنه. نازگل با دیدن اون صحنه عصبی میشه و بچه هاشو صدا میزنه و آفت میگه چیکار میخوای بکنی؟ نازگل میگه میخوام برم آفت میگه از دل برود هر آنچه از دیده رود! نازگل میگه این یه تاکتیکه میرم تا خان نتونه دوریمونو تحمل کنه بیاد دنبالمون. خان دلبر و عسل را میفرسته بره و با هژا تنها میشه و ازش میپرسه که از خودش تعریف کنه او به دروغ میگه سروع میکنه به داستان باقی که اگه کورکوت خان نیومده بود منو داشتن میدادن به یک پیرمرد ۷۰ ساله اونم به عنوان چهارمین زنش! نازگل پیش قلندر میره و بهش میگه میخوام با بچه هام برم پیش مامان معتبر تا یخورده از خان دور باشم اینجوری تنها میشیم فرصت فکر کردن داریم واسه کارامون قلندر میگه مطمئنی همون چیزی که فکر میکنی میشه؟ نکنه بلعکس بشه! نازگل میگه نه من خان را میشناسم دلش تنگ میشه واسه من و بچه ها میاد قلندر قبول میکنه. نازگل با بچه هاش میره پیش خان و شروع میکنه به واسطه بچه هایش باهاش حرف زدن و میگه که میخوان برن خونه مامان معتبر خان باهاش کل کل میکنه و میگه تا ته جهنم راه بازه میخوای برو هژا وقتی میبینه داره بحث بالا میره از اونجا میره. وقتی به اتاقشون میره به دلبر و عسل میگه بیاین دست تازه عروسو ببوسین اونا میگن وا کی تازه عروس شدی که نفهمیدیم؟ هژا میگه به زودی میشم یه داستانی تعریف کردم واسه خان که دلش واقعا سوخت نازگل هم اومد و گفت که میخواد بره خونه مامان معتبر و بحثشون بالا گرفته دلبر میگه کار من از همتون راحت تره اونا میپرسن و میگن چطور؟ دلبر میگه آفت نازاست اونا جا میخورن و میگن واقعا؟ خیلی خوش شانسی!

ترکمن از راه میرسه و میگه کی خوش شناسه؟ ماجرا چیه؟ هژا میگه منظورمون شما بودین دیگه ترکمن میگه چی میگین آخه من؟ چه شانسی آخه؟ هژا میگه همه از خوشگلیتون تعریف میکنن ترکمن میگه واقعا؟ چیا میگن؟ هژا میگه پسرعموی من یکبار شمارو دیده مدام از چشم های آهویی و لبای گل سرختون تعریف میکنه و میگه خودتونم مثل غنچه گل هستین! دلبر میگه آره پسر عمه ی منم مدام از خوشگلی شما تعریف میکنه ترکمن ذوق میکنه و عسل میگه میگه اصلا وقتی با حسن کور ازدواج کردین همه متعجب شدن که چرا اونو انتخاب کردین! ترکمن میگه چی میگین شماها مگه واسه من اینچیزا مهمه؟ همین که مرد باشه و نفس بکشه راه بره خوبه سپس بهشون میگه دنبال من بیاین اتاقم. ترکمن به هرکدومشون یه النگو میده و میگه اینم به عنوان تشکر واسه حرف های خوبی که زدین آنها خوشحال میشن که ترمن میگه فقط هرازگاهی بیاین بازم این حرفارو بهم بزنین دلبر میگه احتیاجی به گفتن ما نیست هرروز که خودتونو تو آینه ببینین متوجه صحت این حرفا میشین ترکمن بیشتر خوشحال میشه و بهش یه ربع سکه دیگه هم میده. خبرنگارها به خانه پدری معتبر رفتن و در حال مصاحبه کردن هستن که نازگل یکدفعه به اونجا میره و میگه که با بچه هام اومدم اینجا بمونم خبرنگار میپرسه چیشده که نازگل شروع میکنه به تعریف کردن که من طلاهام گم شد بعد داشتم اتاق خدمه را میشگتم که خان باهام شروع کرد به دعوا کردن به چک زد تو صورتم منم با گلدان زدم سرشو ترکوندم خبرنگار میگه ضربه مقابل ضربه معتبر که از دست نارگل عصبی شده ولی جلوی خبرنگارها میگه آفرین دخترم خوب کاری کردی برابری زن و مرد باید تو همه زمینه ها باشه بعد از رفتن خبرنگارها معتبر به طرف نازگل حمله میکنه و او نیز از دستش فرار میکنه.

کامیلا و شیرین دخالت میکنن و سعی میکنن اونارو از همدیگه جدا کنن که نازگل با شیرین و کامیلا با معتبر درگیر میشن و شروع میکنن به کتک کاری همدیگه. آسیه و عایشه از دور آنها را میبینن و به عمارت برمیگردن سپس به همدیگه میگن بریم شروع کنیم به بدگویی کردن از معتبر تا آقا ازش دورتر بشه. آنها پیش بلندر میرن و میگن معتبر همه جا داره پشت شما بد میگه که میخوام کاری کنم مردها همش کار کنن و همه ی خان ها از تختشون بیان پایین و از شما هم میخواد شروع کنه قلندر میگه بزار هرکاری بخواد بکنه میدونم چیکار کنم سپس با عجله به طرف عمارت دوران ها میره. وقتی اونجا میرسه عده ای زن را میبینه جلوی در عمارت که شعار میدن و از معتبر حمایت میکنن که با دید قلندر به عنوان خان بهش حمله میکنن او از دستشون در میره و به داخل عمارت میره. معتبر ازش میپرسه چیشده اومده اینجا؟ قلندر میگه این زن ها کین جلوی در عمارت؟ شنیدم پشت سر من حرف میزنی جلوی همه! معتبر میگه تو کسی نیستی که بخوام درباره ات حرف بزنم فامیل، قلندر با تعجب میگه چی؟ فامیل؟ بعد از کمی حرف زدن از اونجا میره. معتبر و کامیلا با اعضایش به قهوه خونه محله رفتن و شروع میکنه به سخنرانی و رای جمع کردن که قلندر با باران به اونجا میاد و اطلاع میده که اونم کاندید شده همگی خوشحال میشن و تشویقش میکنن معتبرو کامیلا جا میخورن و معتبر حرص میخوره. وقتی به خانه برمیگردن معتبر میگه داشتم موفق میشدم که چشم نداشت ببینه اومد تا همه چیزو خراب کنه با آن میگه خودتو کوچیک نکن انصراف بده قطعا همه میرن سمت قلندر خان و باهاشون دعوا میکنه در آخر از خونه بیرون میاد و به طرف عمارت قلندر میره و بهشون میگه که نه تنها معتبر پا پس نکشید بلکه زنم هم رفت سمتش…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا