خلاصه داستان قسمت ۱۸۲ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸۲ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها می‌شود.

قسمت ۱۸۲ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۸۲ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۸۲ سریال ترکی تازه عروس

معتبر و بقیه تو آلاچیق نشستن و در حال صبحانه خوردنن که نازگل میشه اینا همش نقشه مامان آسیه ست! خان به اونجا میره و میگه شما هرکاری میخواین بکنین من دیگه نمیتونم اینجا بمونم و میخوام برگردم به عمارت پیش بابام! معتبر میگه چی؟ حالا گوکان یه چیزی ولی تو چرا؟ مادرتو میخوای تنها بزاری؟ خان میخواد بره که معتبر میگه اگه من قول مدیر عامل شرکت به اون بزرگیو بهت بدم با هزاران هکتار زمین و با حساب بانکی پر از پول بازهم مادرتو میزاری میری؟ خان دودل میشه اما جرأتشو جمع میکنه و میگه منو نمیتونین با پول بخرین من میرم به عمارت بابام و از اونجا میره که پشت سرش کامیلا میگه منم برم به غذای تو عمارت سر بزنم که معتبر داد میزنه و میگه سرجاش بشینه. قلندر و بقیه سر میز صبحانه نشستن و قلندر به کامیل میگه ببین فامیل جونم هممون سر یه میز جا شدیم! دیگه از این به بعد همگی سر یه میز میشینیم غذا میخوریم ما دیگه یه خانواده مدرنیم. عایشه به  دادگاه میره و به دادستان میگه که قلندر منو ۲۵ سال گول زده و با وعده عقد دائمی منو اونجا نگه داشت و وقتی بچه دار شدم منو با بچه ام تهدید و شکنجه میکرد سپس ازش شکایت میکنه. یکی از دختر های خدمه به آشپزخانه میره و به قلندر میگه از ژاندارمی اومدن آنها جا میخورن و قلندر میره ببینه چیشده. مامور ژاندارمی بهش میگه باید ببرمتون قلندر میگه ایندفعه چیشده او بهش میگه عایشه مقصود ازتون شکایت کرده میدونیم دروغه ولی باید ببریمتون قلندر قبول میکنه و کامیل باهاش میره که تنها نباشه. قلندر برای دادستان تعریف میکنه و میگه همه چیزهایی که گفته دروغه حتی بلعکس من نمیتونم ازش خلاص بشم! هرچی میگم برین نمیرن! سپس دادستان میگه باید برین دادگاه اونجا تعریف کنین. آنها برای دادگاه ماجرارو تعریف میکنن که در آخر قاضی میگه باید برای اجرای حکم جلسه به بعد موکول بشه تا تحقیق های لازم انجام بشه.

عایشه جلوی در دادگاه به قلندر میگه ببین قلندر خان به سزای اعمالت میرسونم! قلندر میگه برو هرکاری که از دستت میاد انجام بده! تو عمارت دوران ها معتبر میپرسه این فسقلی کجاست؟ آفت میگه اون الان رفته از بابا قلندر حتما شکایت کنه اونا جا میخورن و میگن چی؟ یعنی چی؟ گوکان میگه یعنی چی؟ از چی شکایت کنه؟ آفت میگه از اینکه عقدش نکرده و شکنجه اش کرده دیگه گوکان میگه تو داری الان میگی؟ پاشو بریم دنبالش! همان موقع عایشه میاد که بهش معتبر میگه تو دیوونه شدی؟ کجا رفتی؟ عایشه میگه از قلندرخان شکایت کردممعتبر ازش میخواد تا دیر نشده از خر شیطون بیاد پایین اما عایشه میگه این جنگو خودش شروع کرده ولی من برنده میشم! و میره. قلندر به عمارت برمیگرده که همه تو حیاط با استرس نشستن و با دیدن قلندر ازش میپرسن که چیشد؟ قلندر میگه هیچی رفتم دادگاه قاضی هم موکول کرد به یه روز دیگه سپس میگه خوب حالا چیکار کنیم خانواده من؟ بلا میگه قرار شد به عمو مسلم و عمه ترکمن برسیم قلندر تایید میکنه. معتبر میره پیش عایشه و میگه تو داری چیکار میکنی؟ با این کاری که کردی دیگه آقا عمرا تورو ببخشه منو شاید ببخشه بعدا یعنی امیدی هست ولی تو دیگه اصلا به نظرم برو یه گور بکن بخواب توش چون این کارتو بی جواب نمیزاره! عایشه میگه خوب نبخشه من دیگه بخششو میخوام چیکار؟ من تازه یه کار دیگه هم دارم اونو باید انجام بدم بعد دیگه کارم اینجا تموم میشه میرم به و و خودم ولی باید ببینن که خشم عرب چجوریه! و از اونجا میره که معتبر با تعجب نگاه میکنه و میگه این دختر پاک عقلشو از دست داده!

قلندر خدمتکار مخصوص خودشو صدا میزنه و میگه برو به همه بگو قلندر میخواد خواهرشو عروس کنه هرکی میخواد بیاد او قبول میکنه و میره. قلندر با کامیل تو سالن نشسته و دارن باهم حرف میزنن که قلندر خدمتکارشو صدا میزنه و میگه چیشد؟ گفتی؟ او جواب میده بله آقا ولی کسی نیومده و نخواست که بیاد خواستگاری قلندر میگه چی؟ یعنی حتی یکی هم نیومد؟ سپس میگه خوب پول بزاریم برو بگو قلندر به کسی که بیاد خواستگاری ۱۰۰ سکه طلا میده کامیل میگه اگه ترکمن خانم اینو بشنوه ناراحت میشه ها! همان موقع ترکمن میاد و میگه نه بابا چرا ناراحت بشم اصلا چرا زودتر به فکرمون نرسید؟! سپس قلندر به خدمتکارش میگه بره همه جا این خبرو پر کنه. بعد از چند دقیقه تعداد زیادی مرد پشت در عمارت میان که از سر و صدا قلندر میره و ازشون میپرسه چه خبره؟ این صدا واسه چیه؟ خدمه ها بهش میگن که آقا خواستگارهای ترکمن خانم هستن قلندر خوشحال میشه و میگه مگه چندنفرن؟ او میگه آخرین بار فکر کنم ۵۰تایی بودن سپس درو باز میکنن و ازشون میخواد تا تو صف برن و یکی یکی بیان دست قلندرخان را ببوسند سپس برن جلوی در ورودی ساختمان. قلندر و ترکمن با کامیل و کورکوت تو تراس وایسادن و ترکمن خیلی خوشحاله. قلندر برای اینکه ترکمن راحت تر بتونه انتخاب کنه میگه اونایی که اهل آدانا نیستن و متعهلن برن عقب ولی ترکمن بازم نمیتونه انتخاب کنه که کورکوت میگه دخترم یه دستمال میندازه هرکی بتونه بگیره و بیاره واسش اون داماد من میشه. ترکمن دستمال را میندازه که همه واسه اون دستمال باهمدیگه درگیر میشن و در آخر همشون از حال میرن ترکمن با درماندگی میره بینشون میشینه و میگه اینم از بخت سیاه من! و گریه میکنه که حسن کور از پشت سر میاد و میگه خانم فکر کنم این دستمال شماست ترکمن برمیگرده که با دیدن حسن شوکه میشه و میگه حسن کور؟ حسن میگه حسن کور نه فقط حسن خالی ترکمن میگه تو میبینی؟ حسن تایید میکنه که ترکمن از حال میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا