خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ و ۱۸۷ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ و ۱۸۷ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها می‌شود.

قسمت ۱۸۶ و ۱۸۷ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۸۶ و ۱۸۷ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۸۶ و ۱۸۷ سریال ترکی تازه عروس

بلا با خودش نازگل را به مرکز مشاوره میبرد تا درمانش را شروع کنه و بتونه خشمشو کنترل کنه. وقتی به اونجا میرن دکتر بهشون پیشنهاد میده تا تو درمان گروهی شرکت کنن و با خودش اونارو میبره تو جلسه گروهی. نفر اول یه زن هستش که میگه من برای اینکه مادر خوبی باسم برای دخترم هرچیزی که میخوادو واسش میخرم و انجام میدم نازگل میگه تو مادر بی عرضه ای هستی چون افسارتو دادی دست دخترت نفر بعدی یه مرد هستش که میگه اصلا زنم بهم اهمیت نمیده هرکاری میکنم تو چشمش نمیرم نازگل میگه واسه اینه که واسش طلا نمیخوری اون مرد میگه اتفاقا میخرم حتی الماسم واسش میخرم نازگل میگه پس لیاقتتو نداره طلاقش بده بره پی زندگیش! دکتر نازگل و بلارو از جلسه بیرون میبره و به بلا میگه درمان نازگل یخورده سخت تره و باید تنهایی درمان بشه بلا میگه باشه ولی هزینه جلسه انفرادی چقدره؟ دکتر میگه ۷۵۰۰ لیر نازگل جا میخوره و میگه همون ۷۵۰۰ لیرو اگه به من بدین من خودم درمان میشم بلا میخنده و قبول میکنه که درمانو انفرادی ببرن جلو. باران به عمارت خودشان بر می گردد و به عایشه و معتبر میگه که قلندر خان قصد بخشیدن شما رو نداره سپس بهشون روحیه میده و میگه شما باید اینجوری برداشت کنین که هیچ راه برگشتی ندارین به خاطر همین باید تمام تلاشتونو بکنین تا هر جور که شده به اون عمارت برگردین! ترکمن به همراه حسن پیش کورکوت و قلندر و مسلم میرن و بهشون میگه ما الان پنج ماه هستش که با هم دیگه حرف میزنیم دیگه کافیه میخوایم ازدواج کنیم کورکوت و مسلم قبول می‌کنند اما قلندر میگه اینجوری نمیشه باید ساز و دهل راه بندازیم مسلم تایید میکنه و میگه قلندر راست میگه. مراسم حنابندان ترکمن شروع میشه همگی به رقص و پایکوبی مشغول میشن.

همگی حسابی مشغول خوردن نوشیدنی و رقصیدن هستند که عایشه و معتبر از فرصت استفاده می کنند و پنهانی وارد عمارت میشن آنها هرکدامشان به اتاق خودشان می روند قلندر که تو خوردن نوشیدنی حسابی زیاده روی کرده و بنا به درخواست هازار و بلا از همه میخواد تا برن اتاق هایشان و بخوابند و به مراسم پایان بدن. قلندر وقتی با آسیه تنها میشه بهش میگه دلش میخواد با خواهرش ترکمن حرف بزنه او آنها را تنها می گذارد که قلندر به ترکمن میگه ازدواج نکند ترکمن میگه من هم مثل هر دختر دیگه ای باید ازدواج کنم و برم سر خونه زندگی خودم قلندر ازش میپرسه منو بیشتر دوست داری یا حسنو؟ ترکمن میگه تورو، قلندر ازش میخواد تا او را فراموش نکند و زیاد زود به زود بهش سر بزنه ترکمن او را در آغوش می گیرد و قبول میکنه و با گریه از آن جا میره. قلندر با خودش میگه دوست دارم امشب تنهایی بخوابم و حوصله کسیو ندارم به خاطر همین به اتاق عایشه میره و اونجا میخوابه. او صبح با صدای عایشه از خواب بیدار میشه قلندر فکر میکنه داره کابوس میبینه اما وقتی میبینه واقعیت داره شوکه میشه و با ترس از اتاق بیرون میاد که با معتبر روبرو میشه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ معتبر میگه دیشب بهمون زنگ زدی و گفتی دلت تنگ شده و ازمون خولستی که برگردیم اینجا او با درموندگی روی زمین میشینه و گریه میکنه. آسیه در اتاقش منتظر صبحانه هست که عایشه و معتبر برایش سینی صبحانه میبرند آسیه جا میخوره و میگه اینجا چه خبره؟ شما اینجا چیکار میکنید؟ آنها میگن دوباره برگشتیم عمارت و به عقد آقا در اومدیم او دنبال اسلحه هاش می گردد تا به دنبالشون بره اما پیدا نمیکنه و میبینه که قطعه های اسلحه اش را از هم باز کردن و بیرون از اتاق باهاش اسم آسیه را نوشتن او به شدت عصبانی میشه و بعد از سرهم کردن اسلحه اش به دنبالشان میرود. معتبر و عایشه از قلندر کمک میخوان قلندر به آسیه میگه که اسلحه اش را پایین بیاره.

باران وقتی از خواب بیدار میشه شیرین بهش میگه واست یه خبر دارم و کیت بارداری را بهش نشون میده باران اول شوکه میشه و وقتی به خودش میاد از شدت خوشحالی در اتاق شروع میکنه به دویدن سپس به دکتر و سونوگرافی میرن دکتر بهشون خبر میده که بچه دوقلو هستش آن ها حسابی خوشحال میشن و با یک گروه نوازنده بطرف عمارت بوزوک ها می رود نوازنده ها شروع به نواختن می‌کنند و قلندر میپرسه که چه خبره چی شده باران خبر بارداری و دوقلو بودن بچه را بهشون میده همه ی آن ها حسابی خوشحال میشن و شروع می کنند به رقصیدن و جشن می گیرند. ترکمن پیش حسن میره و میگه کی جشن عروسی را بگیریم عید خوبه؟ حسن میگه عروسی خیلی خرج داره به این زودی نمیتونم باشه برای ۵ سال دیگه نازگل میگه خوب بگو نمیخوای باهام ازدواج کنی دیگه! این کارها واسه چیه؟ الکی خواستگارامو رد کردم! حسن میگه اونا خواستگار پولت بودن نه خودت! او از این حرف ترکمن ناراحت میشه و حلقه اش را در می آورد و از اونجا میره. گوکان آماده شده تا برای رفتن به محل کار جدیدش برود او آفت را هم با خودش می برد آنها از اهالی عمارت خداحافظی می کند و از آنجا میرن. آسیه با عایشه و معتبر تو حیاط می نشیند و آسیه میگه فکر کردین واقعاً بهتون شلیک می کردم؟ من دلم واستون تنگ شده بود آنها هم همینو میگن. هازار به بلا میگه باید برای آموزش بچه داری بریم پیش مربی. مربی بهشون میگه بهتره برای زایمان راحت تر به کلاس های یوگای دوران بارداری بروند آنها قبول می کنند….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا