خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها می‌شود.

قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۸۹ سریال ترکی تازه عروس

هازار را به بازداشتگاه میبرن که بعد از چند دقیقه قلندر و کامیل میرن به اونجا و میپرسن که چیشده؟ باز چرا افتادی اینجا؟ هازار میگه نمیدونم باباجون من رفتم میوه گلابی توت فرنگی برای بلا پیدا کنم و وقتی خواستم برگردم که به بلا بدم میوه رو خودم اینجا دیدم! قلندر و کامیل با کلافگی بهش نگاه میکنن. خان با اون زن فروشنده میوه مرال به انبار میرن تا اونجا و بهش نشون بده سپس بهش میگه من همه ی میوه هارو ازت میخرم و باهم گرم صحبت میشن سپس گوشیشو میده تا شماره اش را بزنه تا بعدا باهم حرف بزنن درباره میوه ها اما سگ نگهبان دنبالش میکنه و خان برای فرار کردن از اونجا تو سردخانه میره و درو میبنده. بعد از چند دقیقه میخواد درو باز کنه که موفق نمیشه و میبینه در قفل شده. بعد از چند ساعت مرال با سه کارگر به اونجا میان و میبنن که در حال یخ زدنه سپس به عمارت میبرننش. بلا تو اتاق خان نشسته و میگه ببین به خاطر من چه بلاهایی سرتون اومده و معذرت خواهی میکنه. نازگل واسش دمنوش میاره که میبینه دخترهای خدمه اونجان و قیافه اش میره تو هم آنها از اونجا میرن. نازگل به خان دمنوش میخواد بده که خان میگه نمیخورم او هرچی اصرار میکنه خان میگه نمیخورم سپس نازگل اعصابش خورد میشه که دمنوشو رو سر خان خالی میکنه و از اونجا میره خان داد میزنه و میگه سوختم. هازار و بلا باهمدیگه نشستن و هازار از همان میوه ای که بلا میخواست بهش میده بخوره سپس درباره ترسشون از پدر و مادر شدن حرف میزنن که هازار میگه مادر شدن ذاتیه ولی پدر شدن احتیاج به یادگیری داره سپس بلا میگه خوب یه دوره آموزش فشرده میزاریم اونم تست تخم مرغ هازار جا میخوره. بلا میره پیش قلندر و درباره تست تخم مرغ بهش میگه قلندر میگه این تست چجوریه؟

کامیل واسش توضیح میده و میگه من و کامیلا هم اینو انجام دادیم. قلندر قبول میکنه و میگه باشه پس انجام بدیم. همگی تو حیاط عمارت جمع میشن و بلا به هرکدومشون یه تخم شترمرغ میده و ازشون میخواد تا یه هفته ازش خوب مراقبت کنن و فکر کنن که بچه خودشونه هرکی هم که تخم شترمرغش بشکنه او از اونجا میره و تو استانبول بچه اش را به دنیا میاره چون نمیخواد بچه اش تو همچین محیط پر تنش و خطرناکی به دنیا بیاد. کامیلا میگه واقعا میریم استانبول؟ سپس از قصد تخم را روی زمین میزنه و میگه خوب شکست بریم استانبول بلا میگه این تقلب بود از قصد این کارو کردی! قلندر میگه هرکی تخم خراش بشکنه از عمارت بیرون میره پس به بلا نشون میدیم که بچه داری چجوریه. شب موقع خواب آسیه تخم شترمرغش را روی پایش میزاره و واسش لالایی میخونه و خودش خوابش میبره بعد از چند دقیقه معتبر و عایشه یواشکی به اونجا میرن تا تخمش را از قصد بشکنند اما آسیه واسشون تله گذاشته و متوجه میشه سپس از خواب بیدار میشه و میخنده و ازشون میخواد تا از اونجا برن. نازگل یواشکی به اتاق خدمه میره و میخواد تخم شترمرغ هژارو بشکنه که به خودش میگه چرا تخم شترمرغ! به جاش سرشو میشکنم اما خان از پشت سر میاد و جلوشو میگیره و از اونجا بیرونش میکنه. قلندر به اتاق عایشه میره و میبینه که تخم شکسته شده و تو ماهیتابه انداخته قلندر عصبی میشه و بیدارش میکنه و میگه تو چطور تونستی همچین کاری کنی؟ تو بچه خودتو خوردی؟ تو چطور تونستی همچین کاری کنی؟ و شروع میکنه به دعوا کردنش که عایشه میگه نه آقا این که تخم شترمرغ من نبود! این مال بابا کورکوت بود سپس تخم خودشو نشون میده و میگه مال من اینجاست، قلندر خوشحال میشه.

هازار تو خواب میخواد بلارو بغل کنه که یکدفعه صدایی میاد و بلا با ترس به تخم شترمرغ ها نگاه میکنه و میبینه هازار تخم شترمرغ خودش ترک خورده و بازخواستش میکنه که چرا مراقب نبوده و باید حالا وسایلشو جمع کنه و از عمارت بره هازار ازش یه مهلت دیگه میخواد و میگه تخم من شکسته مالتو که هنوز هست مال من و تو نداره که بلا کمی فکر میکنه و میگه راست میگی باشه ولی باید مثل چشمات ازش مراقبت کنیا! هازار قبول میکنه. کامیلا از خواب بیدار میشه و برای اینکه قلندر اونارو از عمارت بیرون بندازه و برگردن استانبول میخواد تخم شترمرغ های جفتشونو بشکنه که قلندر همان موقع داخل میاد و جلوی این حرفاشو میگیره سپس از کامیل میخواد تا خوب مراقبش باشه چون کامیلا سعی داشته از قصد بشکونه. شیرین به سالن خونه شان میره که میبینه باران همه جارو داره با ابر و ضربه گیر میپوشونه او کلافه میشه و میگه این کارها واسه چیه؟ و ازش میخواد مثل بقیه یه زندگی عادی و معمولی داشته باشن! سپس میگه من میخوام برم دانشگاه باران میگه تو حامله ای و باید خونه استراحت کنی اما شیرین میگه که من بهت قبلا گفته بودم و این کارو میکنم اگه میخوای بیا همراهیم کن اگه نمیخوای بمون به ابر چسبوندنت ادامه بده و البته روی باورهام نسبت به خودتم ابر بچسبون و میره و باران پشت سرش دنبالش میره. بلا به پشت بوم میره و با دخترش حرف میزنه اما میبینه اون اصلا تکون نمیخوره واسه همین استرس میگیره و هازار برای اینکه خیال بلا راحت بشه میبرتش به سونوگرافی اونجا دکتر میگه حالش خوبه استرس نداشته باش همه چیز مرتبه و صدای تپش قلب بچه را براشون پخش میکنه که بلا حسابی آروم میشه و لبخند میزنه. وقتی به عمارت برمیگردن همه جمع شدن تا واسه بچه اسم انتخاب کنن که بلا میگه هازال همگی خوششون میاد و یکدفعه بلا دردش میگیره و میگه بچه داره میاد…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا