خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال رحیل از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال رحیل را می توانید مطالعه کنید. «رحیل» با شعار «قصه‌ها را می‌نویسند ولی تاریخ را زندگی می‌کنند»، روایتی حادثه‌ای ـ عاشقانه در دل تاریخ معاصر است. داستان با پایان دوره قاجاریه و ابتدای روی کار آمدن حکومت پهلوی روایت خواهد شد؛ بازگشت «محا» از سفر کربلا همراه می‌شود با آگاهی «اصلان» پسر صحاف‌باشی دربار از دسیسه‌ها و توطئه‌هایی که سرنوشت او و محا را، تبدیل به یک منظومه بی‌پایان می‌کند. حمیدرضا آذرنگ، ثریا قاسمی، اندیشه فولادوند، نسیم ادبی، هومن برق‌نورد، کاظم هژیرآزاد، ریحانه رضی، علی عباسی‌زاده، مریم کاویانی، معصومه عربی، ابتسام بغلانی، غزاله اکرمی، محسن امیری، ستاره دهقانی، هانیه غلامی، مهرداد نیکنام، محسن نقیبیان، شاهو رستمی، فتح‌الله طاهری و زنده‌یاد حسام محمودی، از جمله بازیگران این سریال هستند.

قسمت ۱۸ سریال رحیل
قسمت ۱۸ سریال رحیل

قسمت ۱۸ سریال رحیل

مها و ماهی با شنیدن پا پس کشیدن سیف التجار ناراحت شدن و تو فکر فرو رفتن. خان بابا پیش ولیعهد میره و او میگه خبرو خودم گرفتم سپس بعد از کمی حرف زدن ولیعهد میگه خودم میرم خواستگاریش دیگه مها خار شده باید خودم پا پیش بزارم خان بابا میگه او دلداده ای داره ولی هیچ وقتم با شاهزاده وصلت نمیکنه سپس به ولیعهد میگه باید سر از این اسرار در بیاریم. آنتوان عکاس باشی‌صحاف باشی را میبینه و باهاش درد و دل میکنه و در اخر بهش میگه که دوربین منو هم گرفته سرگد دنبال عکس یه جواهر و گوهری بود تو اندرونی چیزهایی میگفت که نمیفهمیدم چی میگفت! صحاف باشی تو فکر فرو میره. تو اندرونی شمامه به خدمتکارها میگه که حتما مشکل از دختره که همه پسش میزنن دیگه انقدر طاقچه بالا گذاشت که داره میترشه سپس به یکیشون میگه برو به مها بانو بگو که دست رد به سینه سرگد زمان نزنه که میترشه و پیردختر میشه.

او به شمامه میگه لال شو! سرور پیش اصلان مشق تعزیه میگیره و در حال تمرینه. حسن پیش اصلان میره و میگه که چرا این گوشه ست اصلان میگه انقدر اتفاق های بدی داره میوفته که کلافه شدم! انتوان به پدرم گفته که سرگد زمان دنبال یه گوهره حست میگه چرا به مها بانو نگفتی! او میگه هنوز نتونستم بگم. مها گوهر را در دستش انداخته و یاد گذشته میوفته که یه روز مادرش گوهر را گم کرده و دنبالش میگرده که میبینه دسته مهاست او بهش میگه که نباید دیگه بهش دست بزنی این گوهریست که نباید چشم نا اهلش بهش بیوفته مها میپرسه دلیلش چیه؟ او میگه بزرگ شدی میگم، مها با خودش میگه وقتی که بزرگ هم شدم بهم نگفتی مادر و جواب این سوالو بهم ندادی! پسر سیف التجار پیش ولیعهد رفته و او ازش میپرسه که چی داره کارش چیه او جواب میده که ولیعهد میگه هرچی داری از پدر داری که خودت چی؟

انها باهم کمی کل کل میکنن که در اخر ولیعهد میگه بارها خواستار این وصلت بودین چیشد که پا پس کشیدین؟ او میگه خانواده پا پس کشیدن بیتاج بانو میان و همه چیزو بهتون میگن. شب بیتاج دوباره پیش زینت الملوک میره و دوباره میگه به ولیعهد بگه فردا برای گفتن رازی درباره مها پیشش میره و پیشکشی برای مها میده و از اونجا میره. مها با زینت حرف میزنه و میگه چی میگفت؟ او حرف های بیتاج را بهش میگه و ادامه میده که برای امشب قرار بود با ولیعهد شام بخورین اما خان بابا جلوشو گرفت و گفت اول بیتاج بیاد ببینیم ادعایی که کرده درسته یا نه مها تو فکر میره. فردای ان روز بیتاج با ننه قمر به عمارت میرن اول بیتاج میره پیش ولیعهد و از دلدادگی سرگد زمان به مها میگه و در اخر ولیعهد میگه اگه حرفی نداری برم و میخواد بره که ننه فمر را صدا میزنه تا به اونجا بیاد ولیعهد با دیدنش جا میخوره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال رحیل از شبکه ۳ سیما

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا