خلاصه داستان قسمت ۱۹۰ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۹۰ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها می‌شود.

قسمت ۱۹۰ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۹۰ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۹۰ سریال ترکی تازه عروس

همگی با عجله بلا را به بیمارستان میرسونن. پرستارها میان و بلا را به داخل بیمارستان میبرن که بلا وقتی پیش دکتر میرسه یکدفعه میشینه روی برانکارد و میگه نشد خیلی طول کشید! هازار میگه چی؟ بلا میگه خیلی کندین! اینجوری که نمیشه! سپس به دکتر میگه ببخشید خانم دکتر من درد ندارم فقط مانور زایمان بود همگی جا میخورن و میگن تو داشتی مارو بازی میدادی؟ بلا میگه داشتم امتحانتون میکردم که اگه زمان زایمانم رسید چجوری عمل میکنین خیلی کندین اینجوری نمیشه! واقعا که! سپس از اونجا میرن. شیرین آزمون ورود به دانشگاه داره که با باران به اونجا رفتن شیرین حسابی استرس داره و باران سعی میکنه آرومش کنه و میگه خیلی خوب از پسش برمیای باشه؟ انها تو همان سالن شروع میکنن به آهنگ خوندن که کم کم بقیه میان دورشون جمع میشن و نوازنده ها هم واسشون ساز میزنن سپس همگی تشویقش میکنن و بهش میگن که خیلی خوب خوندی. یه پسر جلو میاد و از شیرین تعریف میکنه که حتما قبول میشی باران چپ چپ بهش نگاه میکنه و ازش میخواد تا از اونجا بره. اسم شیرین گفته میشه شیرین به داخل میره تا خوندنشو شروع کنه. بلا همه را در حیاط عمارات جمع کرده و آنها را برای عملکرد ضعیفشون سرزنش میکنه هازار ازش میخواد تا آنها را ببخشه چون یک دفعه ای شد و تجربه اولش بوده بعد از کمی صحبت کردن با هم دیگه عایشه کلافه میشه و میگه بسه دیگه بریم به کارمون برسیم. بلا میگه نه نمیشه هنوز مونده سپس به داخل خانه میرن و بلا ازشون میپرسه اگه بچه گریه کنه چیکار میکنین؟ هر کدام از آنها یه چیزی میگن؛ سعی می کنیم بخوابونیمش، بهش غذا میدیم، باهاش بازی می کنیم اما بلا با کلافگی میگه یعنی هیچ کدومتون به ذهنتون نرسید که باید ببرینش دکتر؟ سپس با گریه به اتاقش میره اهالی عمارت با کلافگی همدیگر را نگاه می کنند.

شیرین در اتاق آزمون شروع به خوندن میکنه و یک آهنگ لاتین میخونن باران از بیرون فال گوش وایساده و کلافه میشه و به خودش میگه چرا از آهنگ های خودمون نخوندی؟ الان خراب میکنه و حسابی استرس گرفته. شیرین وقتی بیرون میاد باران میپرسه چی شد؟ شیرین بهش میگه چرا انقدر دستپاچه ای؟ جوابش فردا میاد. انها با همدیگه از اونجا میرن نازگل به اتاق خان میره و جلوی بچه هاش، قلندر و معتبر از خان به خاطر تمام کارهایی که کرده معذرت خواهی میکنه و خودشو پشیمون و ناراحت نشون میده قلندر تحسینش میکنه و از خان میخواد تا بهش شانس بده خان میگه به یک شرط اونم جلوی همه میگم اگه یک بار دیگه کوچکترین حمله و کار غیر معقولی ازت ببینم طلاقت میدم نازگل قبول میکنه. خان با قلندر و کامیل در حال صحبت کردن است و میگه همه حرف هایی که نازگل زد الکیه اینو من بهتون ثابت می کنم یه فکر خوب دارم سپس برنامه تولد برای هژا میریزه همگی با کیک تولد به اتاق هژا میرن و او را سورپرایز می کنند. نازگل هم همراهشون میره خان حرکات نازگل را زیر نظر دارد همگی به او تبریک میگن سپس بلا، ترکمن و قلندر جلو میرن و هر کدامشان به هژا یک سکه طلا هدیه میدهند سپس نوبت به خان میرسه. او جلو میره و گردنبندی که گردن هژا می اندازد نازگل به سختی خودشو تحمل میکنه اما جلو میره و برای اینکه به همه آنها ثابت کنه تغییر کرده میگه حالا نوبت منه خان آروم میگه الان اسلحه اش را در میاره اما نازگل برمیگرده و یک النگو از دستش در آورده و میگه اینم هدیه من به هژا همه جا می خورن. نازگل سعی میکنه النگو را دست هزا بندازه اما برای دستش کوچیکه و موفق نمیشه.

نازگل یک دفعه داد میزنه و میگه نه اینجوری نمیشه دیگه طاقت ندارم و از اتاق بیرون میره همگی فکر میکنن به سیم آخر زده اما وقتی برمیگرده با یک النگوی سایز بزرگ تر میاد و میگه عوضش کردم همگی با دهانی باز و چشمانی گرد شده به او نگاه میکند. سپس النگو را تو دست هژا میندازه و هژا با ترس و تعجب تشکر می کند نازگل دستش را می‌گیرد و میگه حالا نوبت رقصیدنه سپس کل میکشه و شروع به رقصیدن می کند اما دست هژارو با عصبانیت می‌گیرد. موقع خواب بلا کتاب داستان کودکانه می‌آورد و به هازار میگه برای تخم شتر مرغی که تو دستشه بخونه هازار جا میخوره و میگه احساس نمیکنی داری زیاده روی می کنی؟ بلا باهاش بحث می کنه و در آخر با ناراحتی از اونجا میره فردای آن روز شیرین و باران با همدیگه دانشگاه میرن تا نتیجه آزمون را ببینند. رو برد اسامی کسانی که قبول شدن را زدن اما به دلیل ازدحام جمعیت شیرین نمیتونه لیست را بخونه باران فکری به سرش میزنه و آژیر خطر را به صدا در میاره همگی به شدت می ترسند و از جلوی برد پراکنده میشن شیرین به دنبال باران میگرده و ازش میخواد تا سریعاً از ساختمان خارج بشه اما باران میگه خودش از قصد به صدا درآورده حالا میتونه راحت لیست را بخونه شیرین شروع میکنه به گشتن اسم خودش در لیست با دیدن اسمش و  نمره ۱۰۰ با خوشحالی به باران میگه قبول شدم نفر اول شدم سپس با خوشحالی از اونجا میرن…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا