خلاصه داستان قسمت ۱۹۱ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۹۱ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها می‌شود.

قسمت ۱۹۱ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۱۹۱ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۱۹۱ سریال ترکی تازه عروس

بلا پیشه قلندر و کامل میره و بهشون با دلخوری میگه شما انگار نه انگار که پدربزرگ این بچه هستیم همش در حال تخته بازی کردن و ازشون میخواد تا حداقل برای نوحه شان داستانی بگم سپس به اتاقش میره آنها به اتاق بالا میرن بهشون میگه هر کدومتون بتونه منو بخوابونه با داستانی که میگه اون برنده است قلندر داستان ترسناکی برای بلا تعریف میکنه بلا حسابی میترسه و به قلندر نگاه میکنه و میگه شما میخواین بچه را بی خواب کنین سپس نوبت به کامل میرسه او برایش داستان دختر کبریت فروش را تعریف میکنه بلا خوابش میگیره و میخوابه قلندر از داستان ناراحت کننده ای که کامیل تعریف کرده بود گریه اش میگیره کامیل به قلندر میگه من برنده شدم چون بلا خوابید اما بلا با کلافگی چشماشو باز میکنه و میگه دیگه بچه ام با این داستان افسردگی میگیره سپس ازشون میخواد تا از اتاقش بیرون برن هازارد به اتاقشان میرود که میبینه یک دختر نوجوان کنار بلا دراز کشیده آزار ازش میپرسه اون کیه بلا میگه از دختر های محله ازش خواهش کردم به عنوان هازال دخترمون ۱ روز پیش ما باشه آزار میگه اما دختر ما هنوز به دنیا نیومده چه جوری نوجوان شد بخاطر بارداری همه هرمونات به هم ریخته بلا مخالفت میکنه و میگه بالاخره دخترمون نوجوان میشه و ما باید آمادگی شد داشته باشیم هازال به پدرش میگه حتی به من خوش آمد هم نگفتی هازار بهش خوش آمد میگه هازال از آزار میخواد تا باهاش بازی کنه اما هازار میگه الان شبه بزار فردا صبح تو حیاط ببرمت باهم بازی کنیم بلا و هازال زیر گریه می زنند و بلا میگه تو دل دختر مو و شکسته بازار با کلافگی قبول میکنه و با هم دیگه روی تخت بالا پایین می پرند هازار با هازال ورق بازی میکنه بلا بهش میگه این بازی مناسب دخترمون نیست اما هازال به بلا میگه خودم بهتر بازی می کردم بابام بلد نبود خیلی بلا براشون شیر و عسل میاره تا قبل خواب بخورن آنها که دوست ندارند به زور و با اکراه شروع به خوردن میکند

شیرین و باران حاضر میشن تا به پارتی بروند خواننده پارتی خواننده مورد علاقه شیرین هستش روی سن میره و میگه امشب به خاطر دوستم باران خان به این پارتی اومدم و ازشون دعوت میکنه روی سن برن باران میکروفون را میگیره و خبر بارداری شیرین را می دهد همگی برای شان دست میزنند و از شیرین میخوان تا صحبت کنه اما شیرین میگه من حرف نمیزنم خواننده میگه حرف نزن برامون بخون با کمال میل قبول می کنه دختران خدمتکار پیش ترکمن می روند و ازش اجازه می گیرند تا بزاره برند به پارتی تو ک من قبول نمیکنه و میگه فقط به شرط میزارم برین که منم باهاتون بیام آنها قبول میکنن خان حاضر میشه و به نازگل میگه من دارم میرم به پارتی او که برای عصبی کردن نازگل این حرف میزنه ازش میپرسه ناراحت شدی عصبی نشدی نازگل حرص میخوره اما با آرامش میگه نه عزیزم برو خوش بگذره خان به پارتی میره و از آنجا با نازگل تماس تصویری میگیره نازگل میبینه که با دختر هایی که دورش در حال رقصیدن ازش میپرسه عصبی شدی نازگل میگه نه خان بهش میگه که او هم به اونجا بیاد نازگل قبول میکنه و شروع میکنه به حاضر شدن و به طرف پارتی میره وقتی به اونجا میرسه میبینه خان با دخترانه خدمتکار در حال رقصیدن و به او محل نمیده نازگل قهر میکنه و از آن جا میره ترکمن و باران به همراه شیرین هم در آن محصول حضور دارند خان به دنبال نازگل میره و ازش میخواد تا او را ببخشه فردای آن روز وقتی از خواب بیدار میشه میبینه نازگل به او زل زده و داره نگاهش میکنه

خانم ازش میپرسه که چه جوری تونست به این سرعت با تراپی خودشو درمان کنه نازگل میگه من اصلاً با ترافیک خودمو درمان نکردم این عشق تو بود که منو درمان کرد همان موقع همه جا با سینی صبحانه وارد اتاق میشه نازگل به طرف حجاب میره و میخواد سینی را از دستش بگیره و میگه تو دیگه میتونی زحمت نکش ای و به کارهای خودت برسی من خودم به شوهرم صبحانه میدم هجا سینه را ول میکنه و با تمام محتویاتش روی زمین میریزه نازگل عصبی میشه و میخواد سرش داد بزنه و میگه این چه کاری بود که کردی خان از نازگل میخواد تا آروم باشه و به اعصاب خودش مسلط باشه نازگل میخنده و میگه داشتم ضربه سر تو نمیذاشتم اما حجاب میگه من از قصد سینه را پرت کردم نازگل باهاش دعوا میکنه و میگه به حسابت میرسم باید ادب بشی اما هجا با پر رویی و هرس بهش میگه باشه اگه میتونی برس و از اتاق بیرون میره نازگل عصبی میشه و بطرف هجا راه می افتد….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا