خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۹۳ سریال ترکی خواهران و برادران

آیبیکه تو کتابخانه میخواد درس بخونه که برک میره پیشش و ازش میخواد بهش مهلت بده تا باهاش حرف بزنه سپس باهمدیگه صحبت میکنن و آیبیکه میگه من از دستت خیلی عصبیم برک هم قبول میکنه که زیاده روی کرده سپس آیبیکه ازش میخواد بهش فرصت بده تا عصبانیتش فروشش کنه برک قبول میکنه و میگه منم تا اون موقع میشم همون برک که تو دوسش داشتی و ار اونجا میره. شنگول به تره بار رفته که اونجا گونور میاد و اونو تحقیر میکنه و میگه تو مثل من نه اروپا دیده ای نه تحصیلاتی داری و نه به روزی قطعا اورهان با زنی مثل تو دیگه کار نداره! شنگول چشماش پر از اشک میشه و میگه شما دست شیطانو از پشت بستین و از اونجا میره. تو مدرسه صرب و یاسمین دوتا بیسکویت و دوتا آب گرفتن و میرن تو کتابخانه. تولگا که پشت قفسه کتابخانه ها بود خودشو پنهان میکنه و با خودش میگه اونا دارن چیکار میکنن؟ یاسمین قرص را خورد میکنه و تو بطری آب آسیه میریزه تولگا از ماجرا باخبر میشه و بعد از رفتن آنها به خودش میگه که اینطور پرنسس قلابی! حالا یکم بازیتون میدم امیدوارم ناراحت نشین. او از کتابخانه بیرون میره تا جلوی آب خوردن آسیه را بگیره که استاد از اتاق بیرون میاد و ازش میخواد تا به بردن کارتون ها بهش کمک کنه تولگا به سرعت اون کارتون هارو جابه جا میکنه تا دیر نکنه.

مسابقه شروع شده. تولگا به اونجا میره و به آیبیکه اشاره میکنه پیشش بره او ماجرارو برای اون تعریف میکنه که آیبیکه با عصبانیت میگه الان میرم به حسابش میرسم اما تولگا میگه باید با روش من پیش بریم برو حواس همه رو پرت کن تا بطری هارو جا به جا کنم. آیبیکه یکدفعه میره روی صندلی و میگه اینجا چخبره؟ یعنی چی؟ انقدر که به شطرنج اهمیت میدین به حیوانات خیابانی اهمیت میدین؟ اونا همگی تعجب کردن و میگن آیبیکه چی میگه؟ همگی شوکه شدن که تولگا از فرصت استفاده میکنه و بطری های آبو جا به جا میکنه. آیبیکه میگه ازتون میخوام قول بدین با جایزه اش برای حیوانات خیابانی هم غذا بگیرین! اونا با تعجب بهش نگاه میکنن که با اشاره تولگا میگه باشه تصور میکنم قولم گرفتم و میگه به بازی ادامه بدین. یاسمین میگه حالا که وقفه افتاد بیا یخورده آب بخوریم. مسابقه ادامه پیدا میکنه و یاسمین کم کم چرت میزنه و خوابش میگیره بچه ها بهش نگاه میکنن و میگه واسه اینکه داره میبازه اینجوری میکنه؟ آسیه میگه کیش و یاسمین یهو میخوابه که صرب و افرا رو صورتش میزنن و صداش میزنن تولگا میگه که از ماجرا خبر داشته و بطری هارو جا به جا کرده دوروک و عمر میخوان بهش حمله کنن و میگن اگه بلایی سرش میومد چی؟ اوگولجان جداشون میکنه و میگه ولشون کنین.

آیبیکه میره پیش برک که ببینه چرا یهو از تو مسابقه رفت، او میگه فهمیدم واسه چی یه مدت زمان میخواستی ازم واسه تولگا بوده آره که ببینی چجوری دکم کنی! آیبیکه عصبی میشه و میگه تو واقعا ویوونه شدی و بعد از کمی بحث از اونجا میره. شنگول واسه نباهت کتلت درست کرده که نباهت حسابی تعریف میکنه او متوجه میشه که او ناراحته و ازش میپرسه چیزی شده؟ شنگول میپرسه من جاهلم؟ نباهت میگه تو نتونستی فقط درس بخونی تا جایی که میخواستی کارم نتونستی بکنی چون سرمایه نداشتی ولی در عوض یه زن قوی و شجاع هستی که بچه هاتو بزرگ میکنی اونم تنهایی! و ازش تعریف میکنه شنگول خوشحال میشه. دوروک آسیه را به خانه ای که قراره از بچه پرستاری کنه میبره و میگه من اینجا منتظر میمونم تا تموم بشه کارت. آسیه میره داخل ابتدا با یه بچه روبرو میشه ولی بعد از رفتن صاحب خانه میبینه اونا سه تا پسرن که حسابی شر و شیطونن. آسیه از پسشون برنمیاد و به دوروک میگه بیاد کمکش. دوروک فکری به سرش میزنه و آهنگی میزاره سپس با آسیه شروع میکنه به خوندن و بچه ها از فرط خستگی خوابشون میبره. شنگول با اورهان قرار میزاره و میگه وقتی از هم جدا میشدیم ازت هیچی نخواستم ولی زندگی واسم خیلی سخت شده به کمک احتیاج دارم اورهان میگه باشه و بهش یه کارت میده شنگول تشکر میکنه و میره. مادر بچه ها وقتی برمیگرده و میبینه اونا خوابیدن تعجب میکنه و از آسیه تشکر میکنه و میگه بازم بهت خبر میدم بیای. شنگول شب میره و ۵۰ هزارتا به همسایه شون میده و اون مینی بوس را میخره و او بهش میگه بقیه شو قسط بندی میکنیم بعدا بدی شنگول خوشحال میشه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا