خلاصه داستان قسمت ۱ سریال رحیل از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱ سریال رحیل را می توانید مطالعه کنید. «رحیل» با شعار «قصه‌ها را می‌نویسند ولی تاریخ را زندگی می‌کنند»، روایتی حادثه‌ای ـ عاشقانه در دل تاریخ معاصر است. داستان با پایان دوره قاجاریه و ابتدای روی کار آمدن حکومت پهلوی روایت خواهد شد؛ بازگشت «محا» از سفر کربلا همراه می‌شود با آگاهی «اصلان» پسر صحاف‌باشی دربار از دسیسه‌ها و توطئه‌هایی که سرنوشت او و محا را، تبدیل به یک منظومه بی‌پایان می‌کند. حمیدرضا آذرنگ، ثریا قاسمی، اندیشه فولادوند، نسیم ادبی، هومن برق‌نورد، کاظم هژیرآزاد، ریحانه رضی، علی عباسی‌زاده، مریم کاویانی، معصومه عربی، ابتسام بغلانی، غزاله اکرمی، محسن امیری، ستاره دهقانی، هانیه غلامی، مهرداد نیکنام، محسن نقیبیان، شاهو رستمی، فتح‌الله طاهری و زنده‌یاد حسام محمودی، از جمله بازیگران این سریال هستند.

قسمت ۱ سریال رحیل
قسمت ۱ سریال رحیل

قسمت ۱ سریال رحیل

مها بانو که از کربلا در حال برگشته برای والا حضرت نامه ای در مسیر مینویسد و از خوب بودنش بهش خبر میده و میگه که تا آخر هفته تهران میرسیم. یکی از سربازها نامه را میگیره و به پای کبوتر نامه رسان میبنده و به آسمان میفرستتش. همگی در اندرونی در حال تمیز کاری هستن که برای ورود مها بانو آماده بشه. بیتاش همسر سرگد نظمیه هست که یه جادوگر و دعانویس هستش و تو مسیر کبوتر را میگیره و نامه را باز میکنه و میخونه او دعایی میخونه و بعد از زدن حرف هایش و خواندن دعاهایش کبوتر را در آسمان رها میکند. بلور مسئول خواندن نامه ها میره پیش خانم جان و میگه چرا کبوتر ما نرسید! دلم شور افتاده بانو بهش میگه حتما طعمه کرکس و پرنده های دیگه شده تو نگران نشو. جادوگر دعا میکنه تا دردهای اون زنی که اونجاست شمامه بیوفتد به جان مها و پرنده خوشبختیش بشینه روی شانه راست اون زن سپس شمامه با خوشحالی در حالیکه چادر مشکی رو سرش کشیده از اونجا میره. فردی به اسم اصلان در سالن تئاتر اصلان در حال خواندن آهنگی هست برای مردم که یکدفعه توهم مها را میزنه که از خواندن دست میکشه و محوش میشه سپس ادامه میده و در آخر دعوتشون میکنه به دیدن تئاتر.

اصلان به صحافی پدرش میره و بهش میگه خوب غرق رستم و سهراب شدی! آنها درباره اون موضوع کمی باهم حرف میزنن سپس پدرش ازش میپرسه شما تماشاخانه بودی؟ او میگه بله این چند وقت هرچی اون خواست خوندم زندگی من به دو قسمت تقسیم شده قبل مها بانو بعد مها بانو. پدرش میگه تو هم دلباخته شاهزاده ای شدی که وقتی برگرده میره یکراست دیدن محمدحس ولیعهد. اصلان میگه دست خودم نیست سپس کمی درباره مها بانو حرف میزنن. پسر بچه ای به اسم جمیل میره پیش اصلان و میگه این کتاب باید مرمت بشه سریع هم میخوام اصلان میگه کارهای واجبتری داریم باشه واسه بعد اون بچه میگه این کتاب مها بانو هستش لازمه اصلا با شنیدن اسم مها بانو میگه سریعا انجام میشه خبر جدیدی نیست؟ معلوم نیست کی برمیگرده؟ او میگه نه هنوز معلوم نیست. پدرش به اصلان میگه حواست باشه نه کلی با کتاب میفرستی نه دست نوشته ای! ماموری میره پیش سرگد نظمیه و میگه واسمون خبر فرستادن که انگار فردی به اسم اصلان تو تماشاخانه ابیاتی از خودش تو اشعار مهم اضافه میکنه! سرگد میپرسه این کی هست؟ مامور درباره اش اطلاعاتی میده.

بیتاش پیش سرگد رفته و بهش میگه مها بانو هنوز خبر خاصی برای ولیعهد نفرستاده که متوجه بشیم سرگد میگه میخوای بلور را به فلک ببندیم تا به حرف بیاد؟ او میگه کاری جز این بلد نیستین؟ ولیعهد با فردی به اسم خان بابا برای شکار یوزپلنگ به اردوگاه رفتن اونجا ماموری میاد و خبر میده که امروز کاروان به تهران میرسه. ولیعهد میگه سریع برگردیم. وقتی به عمارت میره سریع آماده میشه زنی با روبند وارد میشه که ولیعهد فکر میکنه مها بانوست او باهاش حرف میزنه و قربون صدقه اش میره وقتی میبینه اون زن نمیزاره روبندشو بزنه کنار ولیعهد به زور این کارو میکنه که میبینه زنی به اسم شمامه هستش که میخواد خودشو پایبند ولیعهد و اون عمارت بکنه ولیعهد عصبی میشه و ازش میخواد برگرده اما او میگه فقط تا فردا صبح اجازه بده بمونم او قبول میکنه و میگه فردا صبح راهی میشی و میری! بعد از رفتن ولیعهد شمامه میخنده و میگه بروبابا کی از این عمارت زیبا دست میکشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال رحیل از شبکه ۳ سیما

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا