خلاصه داستان قسمت ۲۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۰۲ سریال ترکی خواهران و برادران

سوزی پیش برک تو کافه میره و ازش میپرسه چرا تو خودشه! برک بهش میگه که دوباره با تولگا دعواش شده و آیبیکه باهاش قهر کرده و اوضاع خراب‌تر شده. از طرفی عمر پیش آسیه میره و میگه که چرا اون پولو از شوال خانم گرفته؟ چطور تونسته همچین کاری کنه! آسیه بهش میگه مگه چاره دیگه ای گذاشتی واسم! فکر کردی واسه من آسون بود که برم این پولو ازشون بگیرم؟ عمر وقتی میبینه آسیه انقدر اذیت میشه گریه اش میگیره و ازش عذرخواهی میکنه و میگه دیگه باهاش کاری ندارم. گونور و شنگول سر فروش ساندویچ و تست کل کل دارن یه مشتری ازشون میپرسه که تا کی باز هستن گونور میگه تا ظهر چون باید عصر برم با شوهرم بیرون اگه باهاش پیک نیک، پیاده روی یا ساحل نرم از دستم ناراحت میشه! شنگول از حرف های او ناراحت میشه و روی صندلی میشینه و به شنگول میگه تو این همه سال زندگی یه بار باهم اینجاها نرفتیم منو اصلا مثل این زن دوست نداشته! حلمیه تمام تلاششو میکنه تا اونو دلداری بده و آرومش کنه. عمر به دم در خانه شوال و احمد میره، او پولو پس میده و میگه اومدم پولتونو پس بدم که احمد میپرسه کدوم پول؟ این پول کیه؟ شوال میاد و میگه مال منه. عمر ماجرارو تعریف میکنه و پولو پس میده و میگه اگه مشکل دارین شما از اینجا برین در ضمن به خواهرم قول دادم که کاری نداشته باشه به جون آسیه دعا کنین و از اونجا میره.

احمد وقتی برمیگرده تو خانه با شوال بحث و دعوا میکنه که این چه کاری بود که کرده. دوروک آسیه را به محل کارش میرسونه که آسیه ازش عذرخواهی میکنه و میگه اونموقع فقط برای اینکه عمرو نجات بدم همچین فکری به سرم زد این به این معنی نیست که تو واسم ارزش نداری! خیلی هم با ارزشی سپس به تولیدی میره. دوستش تو تولیدی بهش میگه که صاحب کارش گفته به محض اومدنش پیشش بره، آسیه وقتی میره اون مرد بهش میگه هنوز کارو شروع نکردی مرخصی میدی به خودت میری؟ سپس میگه جریمه میشی و به اندازه سه روز حقوق نمیگیری! و ازش میخواد به سرکار خودش برگرده و مشغول بشه. برک از قصد میره پیش بابای تولگا و به بهونه اینکه دست اونم تو کلوب بند کنه بهش میفهمونه که تولگا هم اونجاست و کار میکنه اون مرد عصبی میشه و با عصبانیت به طرف کلوب میره.اونجا با تولگا دعوا میکنه و میگه داری چیکار میکنی؟ سپس ازش میخواد تا از اونجا برن باهم اما آکیف از راه میرسه و با پدر تولگا دوباره دعوا میکنه و بهش میگه اون جایی نمیره چون هنوز شیفتیش تموم نشده ولی ما میریم. آنها به اتاق انباری میرن که آکیف باهاش دعوا میکنه و میگه که میدونه چه کارهای غیرقانونی کردهو نباید با تولگا و لیلا کاری داشته باشه چون در اون صورت جرم هاشو میره میریزه رو دایره.آکیف پیش تولگا میره و میگه که راحت باشه دیگه کاری باهاشون نداره. بعد از رفتن پدرش به عمر میگن هنوز نفهمیدم کی لو داده که اینجا کار میکنم عمر میگه دوستات زیاد میان حتما اونا گفتن دیگه!

آسیه میبینه دوستش در حال درست کردن گل پارچه ایه که میپرسه داره چیکار میکنه!؟ او میگه با خرده پارچه ها اینارو درست میکنم تو بازار میفروشم آسیه ازش میخواد به اونم یاد بده. موقع جمع کردن وسایل مینی بوس اورهان میخواد به شنگول کمک کنه که شنگول بهش اشاره میکنه بره پیش زنش و با دیدن اونا کمی حالش گرفته میشه. فردای آن روز نباهت تو کلوب پیش آکیف میره و بهش میگه که دوتا از دوستاشون که کانادا بودن اومدن اینجا و میخوان ۲۰ امین سالگرد ازدواجشونو جشن بگیرن و مارو دعوت کردن آکیف میگه خوب بریم نباهت میگه واقعا؟ بریم؟ مشکلی نداری؟ آکیف میگه نه ما دوتا انسان متمدن و بالغیم! سوزان از دور خنده های آکیف را میبینه و وقتی پیشش میره میگه چیشده؟ میخندی؟ آکیف یه بهونه ای میاره و میره. تو مدرسه وقتی تولگا و لیلا پیش اوگولجان و آیبیکه میرن ماجرای دیشبو بهشون میگن و تولگا میپرسه من موندم کی به بابام گفته بوده! برک از اونور میگه من تولگا باهاش دعواش میشه که آیبیکه اونارو جدا میکنه و با برک دعوا میکنه و میگه ولش کن تولگا ارزششو نداره یکبار دیگه این کارارو بکنی با من طرفی فهمیدی؟ و همگی به داخل میرن…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا