خلاصه داستان قسمت ۲۱۲ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۱۲ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۱۲ سریال ترکی تردید (هرجایی)

خلاصه داستان قسمت ۲۱۲ سریال ترکی تردید (هرجایی)

عزیزه سراغ جهان می رود و می گوید: «خبر دارم به فسون گفتی که من قاتل هارونم. ولی می دونی که من این کارو نکردم. یا خودت قاتلی یا داری از قاتل دامادت حمایت می کنی.» و محمود محافظ جهان را که دستگیر کرده از ماشین پیاده می کند. جهان که می بیند لو رفته سکوت می کند. فسون با عزیزه تماس می گیرد و می گوید: «تا وقت اذان یکی از عزیزانت کشته خواهد شد.» عزیزه وحشت می کند و از محمود می خواهد اطراف خانه هازار و میران محافظ بگذارد. خودش هم سراغ نصوح می رود و تهدید فسون را به او می گوید. نصوح نگران می شود و فورا به خانه برمی گردد. دلشاه و شکران وارد خانه جدید میران می شوند و دلشاه به ریحان می گوید: «میران پسرمه ولی اونو نمی شناسم. عوضش دخترم آزرا رو خیلی خوب می شناسم. می دونم که چه رنگی و چه غذای رو دوست داره.» میران با شنیدن حرف های مادرش گریه می کند و به او می گوید یک ساعت دیگر دخترش را به او تحویل خواهد داد. بعد از خانه خارج می شود و دلشاه با خوشحالی منتظر آزرا می نشیند.

میران سوار اتومبیل می شود و به فرودگاه برای آوردن خواهرخوانده اش می رود. افراد فسون به او اطلاع می دهند که فسون به سمت فرودگاه به راه افتاده و فسون دوستور می دهد کامیونی او را تعقیب کند و در فرصتی مناسب ماشین او را زیر بگیرد. عزیزه به خانه میران می رود و گریه کنان به ریحان می گوید باید هر چه زودتر با میران صحبت کند اما میران رفته است. عزیزه با عجله به فسون زنگ می زند و از او می خواهد که دست نگه دارد ولی فسون توجهی به او نمی کند و عزیزه به خانه فسون می رود. دلشاه وقتی می بیند که عزیزه و ریحان در حال صحبت هستند از ریحان متنفر می شود و به او می گوید: «حق نداری با دشمن ما دست به یکی کنی.» ریحان از حرف های او دلشکسته می شود و به اتاقش می رود تا کمی تنها باشد و روی تخت دراز می کشد. میران به فرودگاه می رسد و با آزرا که دختر مهربان و زیباییست رو به رو می شود. هر دود به سمت شهر حرکت می کنند. او به میران می گوید: «مامان دلشاه همیشه از دوری تو غمگین بود ولی وجود من براش امیدی شد. اما خودش رو توی خونه زندانی کرد. حتی وقتی من برای تحصیل می رفتم از اون خواستم باهام بیاد ولی قبول نکرد.» میران با تعجب می گوید: «ولی عزیزه اونو زندانی کرده بود.» آزرا می خندد و می گوید: «ربطی به عزیزه نداشت.» و میران سکوت می کند.

عزیزه به خانه فسون می رسد و به دستور فسون قبل از اینکه بتواند حرفی بزند به صندلی بسته می شود. عزیزه با چشم هایش به او التماس می کند که به حرف هایش گوش دهد. بالاخره فسون دهانبند او را باز می کند و عزیزه می گوید: «تو غیر از هارون یه دختر داری که اگه میران کشته بشه اونم کشته میشه. نوه م در برابر دخترت.» فسون که از زنده بودن دخترش بی اطلاع بود عزیزه را آزاد می کند و تلاش می کند که با افرادش تماس بگیرد و جلوی تصادف را بگیرد. اما دیر شده. عزیزه با ریحان تماس می گیرد و از او می خواهد که به سمت فرودگاه برود. او می گوید جان میران در خطر است. ریحان به همراه هازار راهی فرودگاه می شود و عزیزه هم با عجله به راه می افتد. میران در جاده با کامیونی رو به رو می شود و تلاش می کند تصادف نکند اما نمی تواند اتومبیل را کنترل کند و با کامیون برخورد می کند. آزرا هر جور شده میران را از ماشین بیرون می کشد و در همین حال ریحان و هازار می رسند و ریحان وقتی چشمش به روبان دست آزار می افتد خوابش را به یاد می آورد و میران را صدا می کند و عزیزه هم با گریه از راه می رسد.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا