خلاصه داستان قسمت ۲۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …

خلاصه داستان قسمت ۲۱۶ سریال ترکی خواهران و برادران

عمر با عصبانیت میره رستوران گونور و به اورهان میگه چطور تونستی همچین کاری باهام بکنی عمو؟ مگه نگفتم من چیزی نمیخوام! چرا آبروی منو بردی جلوی اون مرتیکه؟ اورهان با دیدن برگه و امضاء میگه اینکه امضاء من نیست! کار کی میتونه باشه؟ عمر فکرش میره سمت زن عمو شنگول و با عصبانیت به اونجا میره که اورهان هم راهی میشه از طرفی گونور هم دنبالشون میره. اورهان با عصبانیت داد میزنه و میگه این کار توعه؟ چطور تونستی همچین کاری کنی؟ امضاء منو جعل میکنی؟ این جرمه! فکر میکردم دیگه این رفتاراتون کنار گذاشتی نگو هنوز ادامه داره! عمر باهاش دعوا میکنه و میگه من نخوام به فکرشون باشی باید کیو ببینم؟ من نمیخوام هیچی از اون مرد بگیرم چرا نمیفهمی؟ دست از سر من و زندگیم بردار! و با ناراحتی از اونجا میره. سوگی تو زیرزمین درد دستش زده به قلبش و حسابی حالش بد شده شوال به اونجا میره که با باز کردن در انباری میبینه حال سوگی بده او میخواد کمکش کنه تا ببرتش بیمارستان که همان موقع یاسمین میاد و میپرسه اینجا چخبره؟ چرا مادربزرگ اینجاست؟ سپس دوتایی باهمدیگه میبرن تو ماشین شوال تا سریعتر برسن به بیمارستان.

آکیف که تو خونه احمد بود تا ازش حساب پس بگیره که چرا فقط ۲۰۰ لیر برای حقوقش زده شروع میکنهبه صدا زدن احمد که از شیشه شوال و یاسمین را میبینه که یه نفرو از تو انباری دارن میبرن بیرون و ازشون عکس میگیره و میره.آسیه خونه اینجی را داره تمیز میکنه که دوروک به اونجا میاد نباهت از قصد اونو گفته بیاد اونجا و دستشو میزنه به فنجون قهوه تا بریزه آییه میاد تا اونجارو تمیز کنه. دوروک با نباهت دعوا میکنه و میگه واسه چی اینکارارو میکنی؟ من از اینکه آسیه اینکارارو میکنه مشکلی ندارم تازه بهش افتخارم میکنم! او پشت آسیه درمیاد و باهم شروع میکنن به تمیز کردن . آسیه برای اینکه نباهت را حرص بده میگه من امشب وقتم خالیه میتونم بیام خونتون شام دوروک به مادرش میگه پس شما برین زودتر که شامو آماده کنین. سوگی به هوش میاد که شوال میره پیشش او باهاش دعوا میکنه و میگه نمیخواد ببینتش و از اونجا بیرونش میکنه. به عمر خبر میدن و او با اوگولجان به بیمارستان میرن. نباهت از رستوران انواع غذاهای دریاییو سفارش داده از قصد که آسیه حتی ندونه چجوری باید بخوره نباهت بهش یادآوری میکنه که ببینه چقدر اختلاف طبقاتی دارن آسیه میگه ما با این دلایل از هم جدا نمیشیم دوروک پیتزا سبزیجات که آسیه دوست داره سفارش داده.

آنها در حال خوردنن که عمر به آسیه خبر میده خاله سوگی سکته قلبی کرده و تو بیمارستانه او میخواد از اونجا بره که دوروک میگه منم میام. تولگا با یه دسته گل میخواد بره به آیبیکه همه چیزو بگه که میبینه برک با آیبیکه آشتی کردن او ناراحت میشه و دسته گل از دستش میوفته زمین سپس با لگد کردنش از اونجا میره. دکتر از اتاق سوگی بیرون میاد و میگه با آنژیو رگ هاش که بسته شده باز نشد باید عمل قلب باز کنیم. احمد میگه اینی که میگین خطرناک که نیست نه؟ دکتر میگه با سن مادرتون باید بگم احتمال اتفاق ناگوار هست معلوم نیست چی پیش میاد باید ببینیم بدنشون زیر عمل چقدر کشش داره. سوگی میخواد پسر و نوه اش را ببینه که شوال میگه منم میام یاسمین که فهمیده زیر سر مادرش بوده جلوشو میگیره و میگه نشنیدی؟ میخواد پسر و نوه اش را فقط ببینه نه تورو! شوال با استرس بیرون اتاق میمونه. سوگی باهاشون حرف میزنه و عمر را در آغوش میگیره و قربون صدقه اش میره سوگی میگه میخوام بهم قول بدین اگه زنده از اتاق عمل بیرون نیومدم هوای همدیگه رو داشته باشین عمر قول میده و احمد هم قول میده اما عمر بهش میگه باید بهم قول بدی که سالم میای بیرون و باهم دیگه میریم خونه باشه؟ سوگی لبخند میزنه و اونو به داخل اتاق عمل میبرن. همگی استرس دارن…