خلاصه داستان قسمت ۲۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …

خلاصه داستان قسمت ۲۲۵ سریال ترکی خواهران و برادران

ترهان با عصبانیت به در خانه تولگا میزنه که اوگولجان درو باز میکنه و با دیدن او میترسه و شوکه میشه. ترهان به داخل میره و اما میبینه که تولگا و لیلا اونجا نیستن و با عصبانیت با اوگولجان دعوا میکنه و ازش میخواد با تولگا تماس بگیره و بگه بیاد و به حالت تهدید آمیز اسلحه اش را بهش نشون میده. اوگولجان به تولگا زنگ میزنه ولی نمیدونه چجوری بهش بگه اونجا نیاد که ترهان نفهمه در آخر بهش میگه که باباش اونجاست و منتظرشه. اورهان با آکیف تو میخانه نشستن و باهمدیگه درد و دل میکنن و در آخر اورهان اعتراف میکنه که اشتباه کرده و نمیدونه باید چیکار کنه. همان موقع گونور که با خودش تمرین میکرده که چجوری با اورهان حرف بزنه بهش زنگ میزنه و وقتی میفهمه میخانه هستش میگه میام اونجا دنبالت. تولگا به خانه میره که پدرش به طرفش میره و باهمدیگه دعوا میکنن و بهش میگه این زندگی نکبت بارو ترجیح دادین به زندگی با من؟ و شروع میکنه به توهین کردن که تولگا میگه نکبت تویی ما اینجا زندگیمونو دوست داریم و هیچ جا با تو نمیایم! ترهان هلش میده و با اسلحه میخواد به طرفش بره که اوگولجان با یه چیزی میزنه تو سرش و اون روی زمین می افته تولگا میگه بدو سریع از اینجا بریم.

آنها فرار میکنن که ترهان با اسلحه دنبالشون میدود. افرا و لیلا تو خونه دارن باهم حرف میزنن و افرا گوشی که اوگولجان بهش داده بود را به لیلا میده که ازش استفاده کنه چون گوشیشو واسه خرید وسایل فروخته بود لیظلا قبول میکنه. او گوشیو نگاه میکنه که فیلم تصادف ملیسا با قدیر را تو اون گوشی میبینه و شوکه میشه اما به افرا چیزی نمیگه. اوگولجان و تولگا از خیابان رد میشن اما وقتی ترهان میخواد رد بشه گونور با ماشین باهاش تصادف میکنه. گونور حسابی ترسیده و تولگا نبضشو میگیره و میگه زنده ست! سپس سریعا به آمبولانس زنگ میزنن. اورهان و آکیف موقع رفتن به خانه اونارو میبینن و میپرسن که چیشده؟ تولگا ماجرارو میگه و اسلحه را به آکیف نشون میده و میگه یه دردسر دیگه هم داریم! آنها به بیمارستان میرن و آکیف و تولگا اسلحه را به پلیس میدن. دکتر میاد و میگه حالش خوبه خوشبختانه فقط چندجا شکستگی داره پلیس هم بهشون میگه به خاطر حمل اسلحه و جرم هایی که مرتکب شده مدت زیادی تو زندان میوفته تولگا خوشحال میشه و آکیف میگه انگاری یه مدت نمیتونه دیگه اذیتتون کنه. تولگا به خانه میره و با خوشحالی این خبرو به لیلا میگه .

فردای آن روز بچه ها تو ایستگاه اتوبوس لیلا و تولگارو میبینن که یه اعلامیه دستشونه که میخوان هم خونه پیدا کنن برای کم شدن مخارج خونه. گونور وقتی میفهمه که اورهان میخواد دوباره بره خونه شنگول تا پسرشو ببینه عصبی میشه و باهمدیگه دعواشون میشه که اورهان میره. لیلا وقتی به داخل کلاس میره با دیدن سوزی یاد فیلمی میوفته که دیشب دیده بود و بهم میریزه. بچه ها وقتی به کلاس میرن بحث تصادف قدیر باز میشه و لیلا مدام سوال میپرسه و به سوزی نگاه میکنه در آخر سوزی بهم میریزه و میگه من برم به کارم برسم بیام و از کلاس بیرون میره. اورهان به خانه شنگول رفته و باهاش درباره غر زدن های گونور حرف میزنه و شنگول وقتی میبینه کلافه و بهم ریخته ست باهاش کل کل نمیکنه و میگه بالاخره اون زنته باید باهاش کنار بیای کوتاه بیای! اورهان میگه اگه اون زنمه شماها هم خانواده منین! شنگول از شنیدن این حرف خوشحال میشه و چشماش پر از اشک میشه و به بهانه خاموش کردن گاز میره و با خودش حرف میزنه و میگه هنوزم مارو دوست داره! سپس میگه خدایا خودت راه درستو بهش نشون بده که برگرده پیشمون….