خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …

خلاصه داستان قسمت ۲۲۸ سریال ترکی خواهران و برادران

شنگول موقع رفتن به خانه اورهان را تو پارک میبینه و میره پیشش. اورهان با دیدنش جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ شنگول بهش میگه اومده بودم اینجا یخورده ورزش کنم. اورهان بهش میگه من یه تصمیمی گرفتم و میخوام بهت بگم سپس ازش میخواد تا کنارش بشینه. او حرف های آکیف را که شنیده بود بهش میگه شنگول عصبی میشه و میخواد بره به حسابش برسه که اورهان میگه لازم نیست کاری کنی من میخوام برم بهش بگم که میخوام طلاقش بدم! شنگول خوشحال میشه اما به روی خودش نمیاره و ازش میپرسه خوب کجا میخوای بمونی بعدش؟ اورهان میگه نمیدونم یه فکری میکنم اون موقع، شنگول بهش میگه خوب میتونی بیای خونه من شنگول پشتتو خالی نمیکنه تو سه تا بچه داری! اورهان خوشحال میشه و میگه پس من میرم با خبر خوب برمیگردم پیشتون بعد از رفتنش شنگول خداروشکر میکنه و به طرف خانه میره. عمر کادوهاشو باز میکنه، بعد از باز کردن کادوی سوزان، کادوی سوسن را باز میکنه که میبینه او اسمشو تو آزمون های رانندگی ماشین و موتور نوشتتش عمر حسابی خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه. بعد از آن کادوی احمد و یاسمین را باز میکنه که میبینه یه ساعت مچی اسپرت واسش خریدن عمر تشکر میکنه.

نوبت به هدیه ی تولگا و لیلا میرسه که عمر میبینه عکس خانوادگی‌شونو روی تیشرت چاپ کرده عمر میپوشه و حسابی خوشحال میشه. بعد از چند دقیقه صرب به اونجا میاد و برای عمر دست میزنه و بهش تبریک میگه و میخواد تولد را بهم بزنه که احمد جلوشو میگیره و میگه چه تو بخوای چه نخوای عمر مثل تو و یاسمین بچه منه! و حتی اگه بخواد میتونه با خواهراش بیان خونه ما با ما زندگی کنن همگی شوکه میشه و صرب بیشتر عصبی میشه. لیلا و سوزی وقتی باهم تنها میشن باهم سر کادویی که لیلا داد بحث میکنن و لیلا میخواد بره همه چیزو به عمر بگه که سوزی جلوشو میگیره اما او تعادلشو از دست میده و از پله ها میوفته پایین. سوزی جا خورده و با گریه به لیلا نگاه میکنه و صرب میبینه سوزی با گریه میگه من کاری نکردم! صرب میگه باشه به کسی چیزی نمیگم و سریع به همه خبر میده از طرفی به آمبولانس زنگ میزن و لیلارو سریعا به بیمارستان میبرن. اورهان پیش گونور رفته تا بگه طلاق بگیرن اما وقتی گونور میبینتش به دروغ بهش میگه که حامله ام اورهان شوکه میشه و نمیتونه بگه که طلاق میخواد.

افرا به اونجا میاد و با شنیدن این خبر تعجب میکنه اما وقتی با گونور تنها میشه او بهش میگه برای اینکه اورهانو از دست ندیم به دروغ گفتم که حامله ام افرا از این کارش عصبی میشه وقتی اورهان میاد گونور تو نقشش فرو میره. شنگول به اورهان زنگ میزنه اما او روش نمیشه که جواب بده بعدا دوباره زنگ میزنه که اورهان خبر بارداری گونور را بهش میگه شنگول حالش بد میشه و میگه خدا ازت نگذره و با گریه قطع میکنه. صرب و سوسن به اداره پلیس رفتن برای تکمیل پرونده هرجفتشون میگن که ما کسیو ندیدیم و به احتمال زیاد تعادلشو از دست داده و خودش افتاده زمین. سوسن سریع به آکیف زنگ میزنه و خبرشو بهشون میده و میگه پلیس داره میاد اونجا برای دیدن فیلما و ماجرارو میگه که مقصر نبوده ولی جر و بحث میکردن که افتاد زمین آکیف سریع به اتاق نگهبانی میره و هارد را برمیداره سپس آکیف بهش خبر میده و میگه خیالت راحت. همگی به پشت در اتاق عمل میرن بعد از چند ساعت دکتر میاد و میگه خطر جانی نداره ولی یه خونریزی کم داره که با دارو رفع میشه همگی خوشحال میشن و تصمیم میگیرن شیفت بندی کنن که تولگا تنها نباشه. آکیف به اونجا میره و با سوزی حرف میزنن که باید قبل از اینکه بقیه با لیلا ملاقات کنن ما باهاش حرف بزنیم که به کسی چیزی نگه. سپس به یه پرستار پول میده و ازش میخواد که تا لیلا به هوش اومد اول به اونا خبر بده….