خلاصه داستان قسمت ۲۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران

آیبیکه با شنگول حرف میزنه و میگه یعنی واقعا یه خواهر یا برادر از اون زنه داریم؟ شنگول با عصبانیت میگه بهش میگه هیچ خواهر و برادری از اون زنیکه ندارین فهمیدی؟ آیبیکه تایید میکنه و میگه منم نمیخوام داشته باشیم. سپس آیبیکه ماجرای لیلارو که از پله ها افتاده بود پایین را بهش میگه که شنگول با خودش میگه نکنه به خاطر اون فیلم این بچه اینجوری شده؟ و عذاب وجدان میگیره. تولگا از پشت شیشه به لیلا نگاه میکنه و گریه میکنه که اوگلوجان پیشش میره و میگه لیلا خیلی قویه به هوش میاد نگران نباش و اونو دلداری میده. شنگول از خونه بیرون زده و با گریه مدام به خودش میگه که خداکنه اون بچه به خاطر من اینجوری نشده باشه که آکیف را سر راه میبینه و ازش میپرسه که آکیف بهش میگه به خاطر اون فیلم سوزی میخواست جلوی لیلارو بگیره تا به عمر چیزی نگه اما تعادلش بهم میخوره از پله ها پرت میشه پایین شنگول ناراحت میشه و عذاب وجدان میگیره. فردای آن روز سر میز صبحانه شوال با احمد به خاطر اینکه گفته عمر با خواهراش بیان اونجا زندگی کنن بحث میکنه که احمد اعتنایی نمیکنه و میره. تو مدرسه صرب از سوزی میخواد تا همه چیزو درست تعریف کنه سوزی هم شروع میکنه به تعریف کردن.

تو کلوب سوزان از احمد میپرسه که درباره اینکه عمر بیاد باهاتون زندگی کنه جدی بودی؟ او میگه آره تازه بعد از مدرسه میخوام برم پیشش تا باهم وقت بگذرونیم بعد نظرشو بپرسم سوزان خوشحال میشه. عمر تو مدرسه وقتی صرب را با سوزی باهم میبینه بهم میریزه و میره پیششون و میپرسه چی میگن، صرب از قصد میگه یه چیزی خصوصی بین ماست عمر از اونجا میره که سوزی پدنبالش میره و میگه درباره تکلیف ادبیات بود اونجوری گفت که تورو تحریک کنه عمر میگه پس چرا من احساس میکنم داری دروغ میگی؟ و به کلاس میره. نباهت خانه سوزان میره و با آکیف حرف میزنه که دوروک رفته خونه تولگا میمونه تو اینجا فقط داری میخوابی! آکیف میگه نه فقط نمیخوایم کارهای دیگه هم دارم! و ماجرای فیلم تصادف و تو کما رفتن لیلارو میگه نباهت تعجب میکنه و با ترس میگه الان چی میشه؟ آکیف میگه نمیدونم فعلا معلوم نیست چی بشه! احمد پیش عمر و یاسمین رفته و میگه بریم یه چیزی بخوریم انها قبول میکنن اما صرب میگه من نمیام.

گولای به آسیه زنگ میزنه و میگه تولیدی دیگه ای که کار میکنم داره نیرو استخدام میکنه گفتم بهت خبر بدم آسیه خوشحال میشه و به دوروک این خبرو میده دوروک میگه اگه نیرو داره استخدام میکنه پس حتما چندتا نیرو میخواد دیگه آره؟ آسیه تایید میکنه که دوروک میگه پس بریم شاید واسه منم کار باشه اینجوری باهم کار میکنیم سپس باهم به طرف تولیدی میرن. احمد و یاسمین و عمر به رستوران رفتن و اونجا باهم غذا میخورن سپس به سالن بیلیارد میرن و باهم بازی میکنن. صرب با سوزی به بیمارستان میرن و صرب از قصد به یاسمین زنگ میزنه و میگه که با سوزی اومده بیمارستان و وانمود میکنه که رابطه شون باهم خوبه عمر که اینو میفهمه حرص میخوره. دوروک و آسیه به تولیدی رفتن و درباره کار با صاحب کار حرف میزنن سپس استخدام میشن. آسیه شروع میکنه به تا کردن لباس ها و بسته بندی، دوروک هم شروع میکنه به جابه جایی بارها….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا