خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملکیکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۲۲ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۲۲ سریال ترکی اسم من ملک

آلپای دم خانه سیدعلی می رود تا سراغ بچه ها را بگیرد. قدریه که دم در خانه ایستاده، او را می بیند و با حرص از او میخواهد که از آنجا برود. او میگوید که بچه ها خانه نیستند و دفنه و سیدعلی کوچک برای گردش رفته اند. ملک مشغول حکاکی شده و از کارش لذت می برد. حافظ او را تشویق کرده و میگوید که میتواند از این به بعد برای کار به آنجا بیاید. میتات با عصبانیت دم مغازه رفته و به سیدعلی میگوید که ملک را در آموزشگاه حافظ دیده است. سیدعلی میگوید که از این قضیه خبر دارد و از میتات میخواهد که از دخالت‌هایش دست بردارد و کاری به زندگی ملک نداشته باشد. میتات با عصبانیت آنجا را ترک میکند. هنگامی که دفنه و عمر در پارک مشغول درست کردن تاب هستند، آلپای دوباره با دفنه تماس میگیرد و سیدعلی کوچک جواب تلفن را میدهد و میگوید که در پارک هستند. مریم و خدیجه در خانه جمالی مشغول صحبت با زمرد و ویلدان هستند. کمی بعد، خلیل به خانه می آید و زمرد سریع بیرون آمده تا خلیل را به بهانه ای به اتاق خودش بفرستد، تا مریم و خلیل با یکدیگر رو در رو نشوند.

در خانه، قدریه مدام در حال غیبت کردن از ملک و بدگویی از اوست و پیش اونزیله صحبت میکند. او متوجه علاقه اونزیله به میتات شده و با شیطنت او را همراهی میکند که شب پیش میتات برود تا برای او لباس تمیز ببرد. قدریه هنگام کمک و جابجایی وسایل اتاق، دلش درد میگیرد و نگران بچه می شود. او خودش را کنترل میکند و وقتی ملک به خانه می آید، او را به اتاق کشیده و با او دعوا میکند و او را عامل بدبختی هایشان میداند. سپس دستش را روی شکمش میگذارد تا نشان دهد درد او بخاطر فشارهای عصبی است. آلپای به پارک می رود و وقتی حواس دفنه و عمر پرت است، سیدعلی را به سمت خودش می کشاند و با اسباب بازی که در دست دارد، او را مشتاق میکند و سپس به همراه سیدعلی از آنجا می رود. دفنه که مشغول صحبت با عمر است، متوجه نبود سید علی نمی شود. آنها کمی بعد متوجه شده و دفنه با نگرانی همه جا به دیدار سیدعلی می گردد. آلپای به ملک پیام میدهد و با فرستادن عکس بلیت، به او میفهماند که سید علی کوچک را همراه خودش به آلمان می برد. ملک با دیدن عکس شوکه شده و حالش بد می شود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا