خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۲۲ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۲۲ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال ترکی تازه عروس

فرهاد دم پنجره آشپزخانه میره و به شیرین میگه واسه باران خان قهوه درست کردی؟ شیرین میگه آره خورد فرهاد با حرص میگه نوش جونش. شیرین میگه باران داشت داداشمو از زندان آزاد میکرد تو فکر کردی میخواسته منو بدزده؟ اونوقت تو چیکار کردی؟ آدم اجیر کردی منو بدزده! فرهاد میگه تو باور کردی؟ اون این کارو کرد تا دل داداشتو بدست بیاره شیرین میگه خوب تو هم یه کاری میکردی که دلشو بدست بیاری! سپس ازش میخواد تا کسی ندیده بره. هازار میره پیش الماس و بهش میگه که بلا بیگناهه و ازش میخواد تا رضایت بده اما الماس میگه من شرطمو به داداشت گفتم هازار میگه خجالت نمیکشی سوء استفاده میکنی؟ الماس بعد از کمی بحث کردن با هازار میگه که رضایت نمیده. سپس هازار و کامیل همزمان رفتن به ملاقات بلا و کامیلا. کامیلا وقتی به اونجا میره هازار و کامیل با دیدن سر و وضعش جا میخورن. بلا میاد و با دیدن هازار خوشحال میشه که آزاد شده وهازار میگه باز کار اشتباهی نکنی! مراقب خودت باش به خاطر من دست به کارهای خطرناک نزنیا! اما هازار بهش میگه هرکی هربلایی سرت آورد سرش بیار بلا میترسه و میگه چرا اینجوری میگی! دارم میترسم ازت! وقت ملاقات تموم میشه و هازار میره.  دادگاه قلندر خان و زن هایش شروع میشه قاضی عایشه را به جایگاه احظار میکنه عایشه میگه من به زن های دیگه کار ندارم خودم دلم خواست یهویی برم تو اون خونه معتبر و آسیه هم منو تعقیب کردن اومدن که رفتیم اونجا مچ قلندرخانو گرفتیم. سپس معتبر میاد و میگه عایشه دروغ میگه منو مجبورم کرد که بریم به زور منو برد! عایشه میگه آخه آبجی معتبر به خودت نگاه کن! کی زورش میرسه بهت که به زور ببرنت؟ آسیه میگه راسیتش آقای قاضی من سوگلی عمارتم رفتم پیش شوهرم همین واسه کتک زدنش که نرفته بودم! قلندر خان بلند میشه و میگه آقای قاضی من چجوری با این سه نفر جانی تو به خونه زندگی کنم؟

قاضی میگه حکم صادر شد! سپس رو به زن های قلندر میکنه و میگه شما باید فاصله ۵۰ متری خودتان را از همسرتون حفظ کنین آنها شوکه میشن و میگن چی؟ ۵۰ متر؟ آقای قاضی میگه اگه رعایت نکنین حکمتون به ۵ سال حبس تبدیل میشه انها بیشتر جا میخورن و میگن ۵ سال؟ عایشه با گریه میگه جرم من فقط دوست داشتنه و آنها را از دادگاه بیرون میکنند. تو راهرو با کامیلا و بلا روبرو میشن که معتبر به کامیلا میگه خدا ازت نگذره ایشاله همونجا با دخترت یه روز خوش نبینی و موندگار بشی! آنها با کامیلا کل کل میکنند و در آخر باهم درگیر میشن خبرنگارها سریع عکس میگیرن. شب زن۵ های قلندرخان از دور ایستادن و آسیه میگه اون کلید اضطراری که دستشه همش الکیه مثل توقیف شدن اینجا همش نقشه ست! قلندر میگه میتونی امتحان کنی که ببینی پلیس ها میان یا نه! کامیل پیش قلندر میره و باهاش درد و دل میکنه که چقدر دلش واسه زنش تنگ شده و چقدر دوستش داره قلندر میگه بعدا قدر این روزاتو میدونی. هازار و خان نشستن و دارن هازار به اتاقش میره و با دیدن جای خالیه بلا اشک تو چشماش جمع میشه. آسیه و عایشه و معتبر سه تایی تو یه اتاق باهمدیگه میخوابن و به شدت از وضعیتشان ناراضین. نازگل موقع خواب به خان میگه گفتی بهم که صبر کنم و چند روزی بهت مهلت بدم خوب الان چقدر دیگه باید صبر کنم؟ خان میگه چیزی نمونده و میگیره میخوابه. صبح در آشپزخانه عمه ترکمن عکس و اخبار درگیری آنها را در دادگاه میخونه و میبینه سپس بهشون میگه ببینین چه بلایی سر آبروی این عمارت آوردین! معتبر میگه همش زیر سر اون کامیلاست با اون روش های مسخره اش زندگیمونو به باد داد!

نازگل از پنجره چمشم به بیرون می افتد و کامیلا به همراه بلا را میبینه او سراسیمه پست پنجره میره و بهشون میگه بیا انقدر درباره اش حرف زدیم که سر و کله شان پیدا شد! آسیه میگه چی میگی؟ نازگل میگه عروست به اون فامیلت برگشتن عمارت! همگی ناراحت میشن. بلا وقتی به عمارت میرسه به مادرش میگه وای نمیدونی چقدر دلم واسه اینجا تنگ شده بود!  کامیلا او را سرزنش میکنه و میگه اینجا چی داره که الان دلت تنگ شده ها؟ همگی جمع میشن و کامیل همسرش را در آغوش میگیره و بلا هم هازار را. هنوز خیلی نگذشته که یکدفعه خان دست تو دست الماس وارد عمارت میشه همگی از دیدن آنها شوکه میشن. خان بعد از معرفی الماس به همه، پدر و مادرش او را به اتاق خودشان می برند و نوبتی رو صورتش تف میندازن و میگه این چه کاری بود که کردی؟ قلندر سرزنشش میگنه که نباید این کارو میکرد خان میگه بابا از خودت یاد گرفتم! مگه بعد از چند سال زندگی نرفتی سر مامانم هوو آوردی؟ آنها شوکه میشن از شنیدن این حرف ها. نازگل تو اتاقش نشسته و در حال گریه کردن و نفرین کردن الماس و خان هست، آفت و بلا سعی میکنن او را آروم کنند ولی موفق نمیشن. الماس تو تراس نشسته و با آسیه و عایشه دهن به دهن میزاره در آخیر آسیه عصبی میشه و میخواد بهش حمله کنه که ترکن به کمک عایشه جلویش را میگیرند و از اونجا به طرف آشپزخانه میرن سپس عایشه فکری به سرش میزنه که آسیه با شنیدنش خوشحال میشه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا