خلاصه داستان قسمت ۲۳۲ سریال ترکی تردید (هرجایی)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۳۲ سریال ترکی تردید (هرجایی) را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی هرجایی در روزهای جمعه ساعت ۸ شب به وقت ترکیه پخش می شود و دارای طرفداران بی شماری در ترکیه و دیگر کشورها می باشد. هرجایی (عهدشکن، بی‌وفا) یک مجموعه تلویزیونی درام عاشقانه ترکیه است که حاصل پیدایش یک عشق با طعم انتقام و با بازی آکین اوزو، گولچین سانتیرجی اوغلو، ابرو شاهین، اویا اونوستاشی ، احمد تانسو تانشانلر، سرهت توتوملر می‌باشد.

قسمت ۲۳۲ سریال ترکی تردید
قسمت ۲۳۲ سریال ترکی تردید

خلاصه داستان قسمت ۲۳۲ سریال ترکی تردید 

میران به مادرش اصرار می کند که بگوید دلیل اینکه مرگ ریحان را آرزو می کند چیست. دلشاه می گوید: «اون از عزیزه حمایت می کنه. می خواد اونو وارد زندگی ما کنه. عزیزه زندگی منو نابود کرده و من نمی تونم اینو تحمل کنم.» میران با بغض می گوید: «منم درد کشیدم و تو رو درک می کنم ولی ریحان این وسط بی گناهه.» زهرا که سر و صدای میران را شنیده خودش را می رساند و با خشم به دلشاه می گوید: «حق نداری دخترم رو که برعکس تو صلح و محبت می خواد آزار بدی. اون حامله ست و طاقت نداره.» اما دلشاه پشت سر هم تکرار می کند که ریحان دروغگوست و پنهانکاری می کند و میران مشکوک می شود. در همین حال هازار می آید و دلشاه با دیدن او خودش را مظلوم نشان می دهد و پای عزیزه را وسط می کشد و هازار به میران می گوید: «به تو گفته بودم که وجود عزیزه آرامش رو از ما خواهد گرفت.» دلشاه خودش را به بیهوشی می زند و میران او را به اتاق می برد و به پدرش نگاه می کند. رفتار بد مادرش با ریحان او را نگران کرده است. او سپس از اتاق خارج می شود. هازار به دلشاه می گوید: «بهتره برای معالجه به استانبول بری.» اما دلشاه دست او را در دست می گیرد و می گوید: «ریحان توی هر فرصتی از عزیزه حمایت می کنه. هم اون هم پسرم منو آدم بدی می دونن.» هازار او را به آرامش دعوت می کند و زهرا بیرون از اتاق از او می پرسد که چرا در مورد ریحان از دلشاه حساب نمی پرسد و هازار می گوید: «اگه تو هم سالها عشق و پسرت رو از دست می دادی به همین روز می افتادی.» این حرف باعث ناراحتی زهرا می شود.

میران سراغ ریحان می رود و از طرف مادرش از او عذرخواهی می کند و می پرسد: «منظور مادرم از اینکه می ترسی و پنهان کاری می کنی چی بود؟» ریحان حرف را عوض می کند و در همین حال پزشک معالج ریحان با میران تماس می گیرد و می گوید که او را به شهر دیگری منتقل کرده اند و باید به فکر پزشک حاذقی باشند. در شرکت عزیزه با فسون رو به رو می شود و به او می گوید: «دیدم جهان تو رو با دخترت تهدید کرد. جهان آدم بی رحمیه. مراقب رفتارت باش.» فسون می گوید: «من دخترم رو پیدا کردم و فیرات رو رئیس شرکت کردم. قبول کن که شکست خوردی.» و می رود و به آزرا زنگ می زند و او را برای شام دعوت می کند. دلشاه که احساس می کند به زودی دخترش را از دست خواهد داد نقشه ای می کشد و به اتاق ریحان و میران می رود و با مظلوم نمایی از ریحان عذرخواهی می کند و از میران می خواهد که او را برای معالجه از عزیزانش جدا نکند و می گوید باید پیش نوه اش باشد. او به ریحان اشاره می کند و ریحان از ترس اینکه بیماری اش را به میران لو بدهد حرف دلشاه را تصدیق می کند.

آزرا به عمارت اصلان بی می رود و فسون سر میز شام از او می خواهد که همانجا بماند و کنار مادرش زندگی کند. اما آزرا می گوید هنوز آمادگی ندارد. اما بعد پیش عزیزه می رود و خواهش فسون را به اطلاع او می رساند و عزیزه می گوید: «اگه پیش فسون زندگی کنی نقشه ت لو میره. اونو دست به سر کن. به خودت عادتش بده بعد جیگرش رو بسوزون.» فیرات و زینب تصمیم می گیرند که خبر نامزدی شان را به اسما بدهند اما اسما که از رقابت فیرات با میران در مورد ریاست شرکت باخبر شده به او هشدار می دهد که به خاطر مقام و اینکه پسر یک اصلان بی است رابطه اش با میران را به هم نزند واگرنه او را حلال نمی کند. فیرات از او می خواهد که در کارش دخالت نکند و اسما به عزیزه می گوید: «باید جلوی فیرات رو بگیری واگرنه با میران دشمن میشه. فسون رابطه اونا رو به هم زده.» آزاد به گونول که از دست او ناراحت است می گوید: «من موضوع هارون رو نگفتم چون ترسیدم تو رو از دست بدم. ما عاشق همیم. نباید تسلیم مشکلات بشیم.» او گونول را می بوسد. یکی از افراد فسون از این صحنه عکس می گیرد. میران که فهمیده ریحان حاملگی پرریسکی دارد و خطر سقط جنین هست تلاش می کند دوران بارداری آرامی را برایش رقم بزند و برایش معلم ورزش استخدام می کند. ولی ماجراهای دو خانواده آرامش را از آنها سلب کرده است.

بیشتر بخوانید: 

خلاصه داستان قسمت آخر سریال ترکی تردید (هرجایی) + جزئیات داستان

 

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا