خلاصه داستان قسمت ۲۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …

خلاصه داستان قسمت ۲۳۸ سریال ترکی خواهران و برادران

تو رختکن سالن ورزشی کلوب آیلا با شوال روبرو میشه و شوال بهش میگه قرار بود تو ماجرای آکیف و نباهتو برام تعریف کنی! او میگه آره بزار تو یه فرصت کامل تعریف کنم و شوال میگه باشه و از اونجا میره. وقتی میخواد بره جلوی درب خروج آکیف و نباهت را میبینه که تو حال خودشون نیستن و باهم در حال حرف زدن و خندیدنن که شوال ازشون عکس میگیره وقتی میخوان از همدیگه خداحافظی و روبوسی کنن تصادفی همدیگرو میبوسن که خودشونم شوکه میشن شوال از همان لحظه عکس میگیره و به خودش میگه با آیلا میدونیم باید باهاتون چیکار کنیم. عمر وآسیه هنوز باهم قهرن و صبح موقع رفتن به مدرسه عمر زودتر میره. شنگول به اورهان غذا میده واسه ناهارش که اورهان خوشحال میشه. دوروک تو خونه از تولگا عذرخواهی میکنه که کار پیدا نکرده و هزینه ها افتاده گردنش تولگا میگه این چه حرفیه یه روز تو داری من ندارم یه روز من دارم تو نداری! سپس درباره زهرا باهاش حرف میرنه که نمیدونه باید چیکار کنه تا جلوی این ازدواجو بگیره. تو مدرسه صرب با دو دسته گل میره جلوی عمر و میگه کدومش قرمز یا صورتی؟ تو کدومو به دوست دخترت میدادی؟ البته تو پول نداشتی شریکم خودتو سیر کنی چه برسه به گل دادن! و میخنده که عمر به دیوار میچسبونتش و در آخر میگه حتی لیاقت عصبانیتمم نداری و میره.

سوزی وقتی گل هارو میبینه جا میخوره و همان موقع از طبقه بالا عمر را میبینه که با تنفر بهش نگاه میکنه و میره سپس از صرب میخواد تا از این کارها نکنه صرب میگه باشه و گل هارو میندازه دور و سعی میکنه حال سوزی را خوب کنه و بخنده. آیتن از دور خونه شنگولو زیر نظر داره و وقتی میبینه داره میاد خودشو بهش میزنه و بحثی که میخواد را میکشه وسط و میگه یه بنده خدا برای صاحب یه هتل داشت پرده میدوخت که پول خوبی هم داشت سودش ۲۰ هزارتا میشد اما کارگاهش آب برداشته و نمیتونه تحویل بده شنگول میگه خوب من انجام میدم او که خوشحال شده از اینکه نقشه اش گرفته شماره ی صاحب هتل را واسش میفرسته. عمر تو مدرسه آگهی کلاس خصوصی میچسبونه که یاسمین میگه اولیش خودمم ولی باید پول قبول کنی عمر قبول میکنه و با هم میرن چای بخورن آسیه حسادت میکنه. شنگول با آیلا تماس میگیره که او صداشو تغییر میده و میگه که لوکیشن هتل میفرستم بیاین اونجا باهم حرف بزنیم. قبل از رسیدن شنگول آیلا به هتل میره و به یکی از کارکنانش میگه که باید خودشو مدیر معرفی کنه و متقاعدش کنه که قبول کنه او تایید میکنه.

آکیف تلویزیون برای دوروک و تولگا گرفته‌. وقتی به اونجا میره حرف های تولگا و زهرا را میشنوه کهاولگا بخش میگه اگه کمک خواست تا آخر پشتشه. بعد از رفتن زهرا ازش میپرسه ماجرا چیه؟ او تعریف میکنه که آکیف میگه تلاشمو میکنم ببینم میشه کاری کرد یا نه. نباهت برای دوروک کار پیدا کرده که به عنوان مربی تو سالن ورزشی کلوب کار کنه از طرفی به یاسمین پیام میده و میگه او هم به اونجا میره تا ورزش کنه که دوروک با دیدنش کلافه میشه اما به روی خودش نمیاره. شنگول که کار را گرفته نزدیک ۹۰ هزارتا رفته پارچه و چرخ خیاطی خریده و برده خونه تا بعدا پولشو بده. اورهان و بچه ها تعجب میکنن و میپرسن چخبره او واسشون تعریف میکنه. آکیف پیش برادر زهرا میره و باهاش حرف میزنه و بهش میگه من زهرارو بورسیه تحصیلی میکنم که ازدواج نکنه او بهش میگه من یخورده بدهی دارم که شوهرش قرار بود بده بهم بعد عقد آکیف میگه اونم میدم بهت و به توافق میرسن. او سریعا خبرشو به تولگا میده و او خوشحال میشه. آیبیکه با آسیه حرف میزنه و در آخر راضیش میکنه باهم برن به خونه تولگا تا با دوروک حرف بزنه و رابطه شون اوکی بشه. آکیف میره دم در خانه نباهت و بهش میگه درباره یه موضوع مهمی اومدم حرف بزنم نباهت تعارفش میکنه بره داخل….