خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۲۳ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۲۳ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۲۳ سریال ترکی تازه عروس

ترکمن بلا و آفت را به اتاقی جدید میبره و میگه اینجارو تمیز کنید برای تازه عروس بلا میگه چی؟ دیگه اون تازه عروسه؟ ترکمن میگه طبق قوانین آره دیگه بلا میگه ولی قلندرخان که راضی نیست! عایشه در حال نوشتن نامه برای پسرش هست که بلارو میبینه و بهش میگه من خوندن و نوشتن بلدما ولی یخورده دست خطم مثل دکترهاست خواستم تا تو بنویسی! بلا قبول میکنه و میگه باشه و تمام حرف هاشو مینویسه. الماس تو حیاط نشسته و به عمارت نگاه میکنه و میگه بالاخره به حقت رسیدی طول کشید ولی بالاخره بهش رسیدم، اومدم تو این عمارت! قلندر از پشت سر پیشش میره و میگه آره نگاه کن! برای اولین و آخرین بار نگاه کن چون تا وقتی من زنده ام نمیزازم تو بیای اینجا بمونی تقلبی و میره. الماس حرص میخوره و میگه حالا خواهیم دید که کی اینجا میمونه و کی میره. نازگل در حال پاره کردن تمام لباس های خان هست که خان به اونجا میره و میگه داری چیکار میکنی؟ نازگل باهاش دعوا میکنه که خان بهش میگه این کارها یعنی چی؟ نازگل میگه کارهای من یعنی چی؟ دست اون زنیکه را گرفتی آوردی تو عمارت بعد به من میگی یعنی چی؟ من که ده سال آزگار منتظر یه نگاه عاشقانه از تو بودم؟ خان میگه مگه تو نمیدونستی که عاشقت نیستم؟ پس چی میگی؟ دنیال چی بودی؟ سپس بچه هایش می آیندو میگن اینجا چخبره؟ پسرش میگه این الماس کیه که آوردیش؟ بهم میگن زن باباته من به اون مامان نمیگم! خان میگه نگو، تو فقط یه مامان داری اونم اینجا نشسته پسرش بهش میگه پس چجوریه من یه مامان دارم ولی تو دوتا زن؟ خان کلافه میشه و میگه این حرف ها چیه که میزنی؟ سپس بهشون میگه تا برن بازی کنن. شب هازار موقع خواب میبینه که بلا سرش تو گوشیشه سپس گوشیشو میگیره تا ببینه چیکار داره میکنه و میبینه که راه های جلوگیری از سرد شدن همسر را میخواند.

سپس ازش میپرسه چرا داری اینارو میخونی؟ نکنه ترسیدی؟ بلا میگه نه بابا چه ترسیدنی تو که از این کارها نمیکنی! نمیکنی مگه نه؟ ببین هازار جان اگه دیگه منو دوست نداشتی ازم طلاق بگیر باشه؟ واسم هوو نیار! هازار میگه ولی ما رسم نداریم که طلاق بدیم بلا با کلافگی و ترس میگه یعنی چی؟ مگه عهد بوقه که هوو میارین؟ آنها با هم کل کل میکنن که هازار میگه اصلا اینا چیه که داری میگی؟ من وضعم با داداشم فرق میکنه اون با عشقش نتونست زندگی کنه بابا بهش اجازه نداد ولی من با عشقم ازدواج کردم سپس بلا کم کم آروم میشه. فردای آن روز الماس به آشپزخانه میره که بلا را میبینه داره سینی های صبحانه را آماده میکنه. الماس میخواد بهش کمک کنه که بلا میگه لازم نیست من تازه عروس این عمارتم خودمم درست میکنم. الماس بهش تیکه میندازه و میگه من موندم یه دختر اروپایی و غربی چجوری اینجا داره کلفتی میکنه! بلا میگه گفتم که من کلفت نیستم تازه عروس اینجام خیلی هم راضیم از کارم و میره. بعد از رفتنش زن های عمارت میان و الماس میگه من واستون اینارو درست کردم عایشه و آسیه سر سینی میشینن ولی شروع میکنن به خوردن ولی معتبر بهش نگاه هم نمیکنه و میره سر میز میشینه. بلا وقتی صبحانه مردها را میبره قلندر بهش میگه به نازگل بیاد اینجا صبحانه بخوره از این به بعد نازگل با من غذا میخوره بلا خوشحال میشه و میره اینو به نازگل میگه او نیز ذوق میکنه و میگه پس بیا سریع بریم. نازگل وقتی میرسه میگه دستور دادین بیام باباجون قلندر میگه این چه حرفیه دخترم از این بعد تو به کارهای من میرسی و با من غذا میخوری حالا هم کنار شوهرت بشین و صبحانه ات را بخور نازگل خوشحال میشه و میشینه که خان میره. نازگل تو ذوقش میخوره که قلندر میگه اونو ول کن عادت میکنه تو غذاتو بخور.

خان میره کنار الماس میشینه تا غذا بخوره که معتبر میگه مگه میشه پسر کنار پدر نباشه پاشو برو همونجا ولی خان میگه وقتی بابا واسه خودش همه چیزو بهم میریزه منم واسم دیگه قوانین مهم نیست. شیرین به فرهاد پیام میده که تو کاهدون منتظرشه. وقتی به اونجا میرن فرهاد میپرسه منو بخشیدی؟ شیرین میگه درباره این موضوع بعدا حرف میزنیم ولی اگه میخوای با من ازدواج کنی باید بری کارهای عقدو انجام بدی فرهاد میگه یعنی چی؟ شیرین میگه جور دیگه ای شدنی نیست باید شجاعتشو داشته باشی و میره. خان و هازار سوار ماشین میشن تا برن سرکار که قلندر میره و صداشون میکنه و میگه کجا دارین میرین؟ هازار میگه یعنی چی؟ میریم سر کار دیگه! قلندر رو به خان میکنه و میگه ۱۰ سال زیرزیرکی رفتی هر غلطی که خواستی کردی بعد فکر کردی همه چیز مثل اول میشه؟ کور خوندی تو اخراجی بدون هیچ جریمه ای اخراجت میکنم خان میگه باشه اگه اینجوریه باشه احتیاجی به کارت ندارم سپس سوییچ را بهش میده و به طرف عمارت میره. قلندر میگه برو پیش اون زنت ببین به چه روزی میوفتی! هازار باهاش حرف میزنه و میگه اخه این چه کاریه بابا؟ چرا اذیتش میکنی؟ قلندر میگه کاری که اون با من کرد در مقایسه با این کارهای من هیچه! سپس بهش میگه تو باید حواستو بیشتر جمع کنی چون کارهای بیشتری الان به گردنته و سوار ماشین میشن که برن. نازگل به آشپزخانه میره و شروع میکنه به کتک زدن اون زن عایشه و آسیه میشینن و با ذوق دعوا را نگاه میکنن معتبر میگه بزنینش دلم خنک بشه بلا و و شیرین سعی میکنن که آفت و نازگل را از الماس جدا کنن همان موقع خان از راه میرسه و میگه اینجا چخبره؟ سپس با عصبانیت میگه از این به بعد هرکی تاکید میکنم هرکی دست رو زن من بلند کنه دستشو میشکونم! و از اونجا میرن…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا