خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. این سریال در ژانری رمانتیک ساخته شده است. سناریوی سریال ترکی شعله های آتش (شعله ور) از داستان فرانسوی  le bazar de la charité بازنویسی شده است. بازیگران اصلی این سریال عبارتنداز؛ دمت اوگار Demet Evgar، دیلان چیچک دنیز Dilan Çiçek Deniz، هازار ارگوچلو Hazar Ergüçlü و….این سریال روایت گر زندگی سه زن از دنیاهای مختلف است.

قسمت ۲۴ سریال ترکی شعله های آتش
قسمت ۲۴ سریال ترکی شعله های آتش

خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال 

دو مامور به سمت خانه ی اوزان میروند و وقتی مادر او در را باز می کند، انها به بهانه ی بدهی های بالا به او هشدار می دهند که اگر آن را پرداخت نکند مجبور به تخلیه خانه میشوند. اوزان می فهمد که این دردسر هم از طرف چلبی است و به مادرش که خیلی نگران است می گوید: «من خونه ای که خاطره بابام و برادرم توش زنده ست رو به کسی نمیدم. » جمره با دیدن دست راست چلبی، عدنان، که وارد بیمارستان شده، دنبالش می رود و وقتی او وارد اتاق دکتر الیاس که یکی از دکترهایی است که فردا باید او را چک کند، از انها فیلم می گیرد تا در دادگاه از ان علیه چلبی استفاده کند.
عمر و اوزان به خاطر دردسرهای چلبی و بدهی هایی که به آنها تحمیل شده، سعی می کنند تا پول مورد نیاز را تامین کنند اما عمر می بیند که چاره ای ندارد تا برای اولین بار قمار را به خاطر خودش و پول بازی کند. با این که اوزان مخالف است اما عمر تصمیمش را گرفته.

چیچک که خیلی از بولنت ترسیده با ناراحتی و وحشت به تورمیس می گوید که زودتر از شر او خلاص بشود وگرنه نمی تواند آنجا زندگی کند. چلبی از تورمیس در مورد این که چه کسی اسکندر را به این حال و روز انداخته می پرسد. تورمیس بدون درنگ می گوید که چیزی ندیده. وقتی چلبی بالای سر اسکندر می رود، با بغض می گوید: «تو تنها ولیعهد این خانواده ی بزرگی. نه منی که از گوشت و خونشون نیستم. همیشه فکر میکردم نمیتونم با تو رقابت کنم و دوباره ترکم میکنن اما فهمیدم که هیچ کس نمیتونه منو ترک کنه.. » و بلند می شود و جدی می گوید: «یه بارم شده قوی باش و زنده بمون! من اجازه نمیدم تو بمیری داداش. »
تورمیس فکری می کند و به چلبی می گوید که ضربه زدن به اسکندر کار بولنت بوده. صبح خیلی زود افراد پلیس بولنت را که وحشت کرده دست بسته سوار ماشین می کنند. بولنت با دیدن تورمیس و چیچک فریاد میزند و هردوی آنها را تهدید می کند.
عمر در بازی قمار مقداری که نیاز داشت را می برد و فورا بلند می شود تا پولش را بگیرد اما مسئول دادن پول کمی کارش را طول می دهد تا این که دو نفر زورگیر از راه می رسند و قمارخانه را به تیر می بندند. عمر سعی می کند پول ها را بگیرد و فرار کند اما تیر می خورد و به هر صورت خودش را از انجا خارج می کند.

رویا از جمره در مورد عاشق شدن می پرسد. جمره می گوید که او هم ابتدا عاشق چلبی بوده و نمیدانسته که چلبی اسم مریضی اش را عشق گذاشته. رویا با کنجکاوی در مورد عشق می پرسد و می گوید: «چه حسی داشت؟ » جمره با لبخند معناداری به او می گوید: «مگه تو تجربه ش نکردی؟ عمر چیه پس؟ » و به شوخی از رویا می خواهد تا برود و با عمر صحبت کند. رویا این را جدی می گیرد و همان لحظه با هیجان آماده میشود و بیرون می رود.
وقتی رویا جلوی مغازه ی عمر می رسد به او لبخند میزند. عمر هم خسته و زخمی و بیحال به او خیره می شود. رویا متوجه می شود او زخمی شده و به سمتش می دود و در حالی که گریه می کند و از او می خواهد چشمانش را باز نگه دارد به آمبولانس زنگ میزند اما عمر بی حال چشمانش را می بندد…

جمره به خاطر جلسه ای مضطرب است و با دیدن چلبی قبل از جلسه نگرانی اش بیشتر می شود. چلبی برای این که اعصاب او را بهم بریزد، از نقطه ضعف او که صدای پوکه ی گلوله موقع مرگ پدرش است استفاده می کند. جمره اعصابش ناراحت میشود و وقتی وارد اتاق با شش دکتر می شود کمی عصبی است و دستانش می لرزد. او به دکترها می گوید که سالها چلبی او را با خوراندن قرص ها دیوانه جلوه میداده اما وقتی دکتر الیاس، دکتری که با چلبی همکاری می کند در مورد قتل پدرش توسط مادرش که تعادل روحی نداشته می گوید، جمره عصبانی می شود و می گوید: «من دیوونه نیستم. من مثل مادرم نیستم. میخوام برای یه بارم شده صدای منو بشنون. من میخوام به بچه م برسم و اینو فقط نه به خاطر خودم به خاطر همه زنایی که حقشون خورده میشن میخوام. حالا شما بگین که من سلامت عقلی دارم یا نه؟ » و منتظر می ماند…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا