خلاصه داستان قسمت ۲۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا را می توانید مطالعه کنید. این مجموعه باء نام ” زمانی در چوکوروا ” نیز در ایران و با نام های Tierra amarga, Once Upon a Time in Cukurova در ترکیه شناخته می شود. ژانر این سریال درام رمانتیک است و کارگردانان این سریال Murat Saracoglu و Faruk Teber می باشند.

قسمت ۲۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا
قسمت ۲۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

خلاصه داستان سریال روزگاری در چکوروا

داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های ۱۹۷۰ میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره. دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.

این داستان داستان زندگی ییلمازی است که بخاطر عشقش قاتل شدن رو به جون میخره و داستان زلیخایی که بخاطر عشقش خودش رو مجبور به ازدواجی میکنه که نمیخواد و از طرفی داستان مادر ارباب “هونکار یامان” که برای حفظ گذشته ی پر زرق و برق و همچینین تنها پسرش میجنگه و اربابی که چنان عاشق زلیخا میشه که حتی حاضره برای بدست آوردن عشقش اونو اسیر کنه….

قسمت ۲۵۴ سریال ترکی روزگاری در چکوروا

ناجیه به کلانتری پیش دادستان می رود و می‌گوید که خطیب، قاتل جنگاور است.
خطیب به جنگل می رود و به شرمین می‌گوید که تا برگشتنش از ماشین پیاده نشود. او سپس پای یک درخت، کیف را می‌گذارد و گوشه ای پنهان می شود. کمی بعد غفور به آنجا آمده و با ذوق کیف را باز می‌کند. او با دیدن روزنامه های مچاله شده، عصبانی می شود. همان لحظه خطیب از پشت سر او می آید. آنها با یکدیگر بحث کرده و درگیر می شوند. خطیب اسلحه اش را در می آورد و به سمت غفور می‌گیرد.‌ غفور با یک ضربه، اسلحه را از دست خطیب می‌گیرد و به اشتباه به سمت او شلیک میکند. شرمین از پشت درخت، تمام این صحنه را میبیند. غفور از کاری که کرده شوکه شده است. او جنازه را به گوشه ای میکشد و اسلحه را داخل رودخانه می اندازد. سپس با گریه می رود.

ثانیه سوار ماشین می شود و به خانه می رود.او مردد است که باید چه کار کند.
صبح، غفور از جایش بلند نمی شود. ثانیه او را صدا می زند و غفور می‌گوید که حالش خوب نیست. ثانیه او را بلند می‌کند و می‌گوید که امروز کارهایشان زیاد است. سپس با هم به آشپزخانه می روند.
چتین به آشپزخانه آمده و خبر میدهد که قاتل جنگاور، خطیب بوده است و پلیس ها دنبال خطیب می‌گردند، اما هنوز او را پیدا نکرده اند. غفور با شنیدن این قضیه حالش بد شده و فشارش می افتد.
چتین و گولتن، به بیمارستان می روند تا برای زلیخا غذا ببرند. گولتن داخل اتاق پیش زلیخا می رود. چتین دم در اتاق، به دمیر خبر میدهد که قاتل اصلی جنگاور خطیب بوده است و دنبال او هستند. دمیر عصبی می شود.

در اتاق، گولتن از زلیخا به خاطر خودکشی اش گلایه میکند و میگوید که از او انتظار داشته است تا برایش درد دل کند و مشکلاتش را درون خودش نریزد. زلیخا به او نیز از حقیقت چیزی نمی‌گوید و فقط می‌گوید که خودش را قوی تصور می‌کرده، اما دیگر برای ندیدن بچه هایش طاقت نیاورده بود.
در خانه، تکین که حرفهای بهیجه او را به فکر انداخته بود، ایلماز را صدا می زند و می‌گوید که از فردا خبر ندارد و میخواهد که اسم ایلماز را به شناسنامه اش ببرد تا بعد از خودش، اموال او بی صاحب نماند. ایلماز ابتدا قبول نمیکند، اما تکین می‌گوید که این کار را به خاطر آینده کرمعلی انجام میدهد.
یک مرد جوان که به خودش رسیده است با ماشین خود داخل شهر آدانا می آید. او به چکوراوا رفته و از اهالی بازار، سراغ تکین را میگیرد.

در بیمارستان، دمیر به اتاق زلیخا می آید و می‌گوید که برای فهمیدن ماجرای پرونده جنگاور پیش دادستان می رود.
بعد از رفتن دمیر، زلیخا از گولتن میخواهد که سریع ایلماز را صدا بزند تا پیش او بیاید، زیرا کار فوری با او دارد.
گولتن دم شرکت ایلماز می رود و می‌گوید که زلیخا میخواهد او را ببیند. ایلماز به بیمارستان پیش زلیخا می رود. او دست زلیخا را میگیرد و از اینکه او زنده مانده خدا را شکر میکند.
زلیخا بی مقدمه‌ و با استرس، به ایلماز می‌گوید که چیز مهمی به او می‌گوید و از او میخواهد قسم بخورد که از او عصبانی نشود‌. سپس به او میگوید که عدنان، پسر اوست…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

5 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
لارا
لارا
3 سال قبل

بقیه سریالو بذارینننننننننننن?????

لارا
لارا
3 سال قبل

چرا بقیه‌شو نمیذاریننننن؟؟؟؟؟دو سه هفته شد??

Parnai
Parnai
3 سال قبل

پس بقیه ی قسمت های سریال چیشد؟

لارا
لارا
3 سال قبل

مرسی ازینکه همه قسمتاشو گذاشتین
ولی قسمت ۲۵۵ لینکشو درست نذاشتین لطفا اگه میشه درستش کنین

دکمه بازگشت به بالا