خلاصه داستان قسمت ۲۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران

اورهان با خانواده اش و گونور پشت در اتاق وایسادن و منتظر خبری از افرا هستن. گونور حسابی گریه میکنه و میگه من این بلارو سرش آوردم! من این بلارو سر دختر خودم آوردم! اوگولجان با گریه میگه دعا کن اتفاقی نیوفته اگه بلایی سرش بیاد من میدونم با تو! شنگول و اورهان ازش میخواد تا بفهمه چی داره میگه بالاخره اونم مادرشه خودش حالش بده از رو قصد نبوده که! بعد از چند دقیقه دکتر میاد و بهشون میگه که حالش خوبه و آسیب جدی ندیده و همه چیز امن و امانه همگی خوشحال میشن و میخوان برن داخل ببیننش. گونور از افرا عذرخواهی میکنه که او میگه مقصر تو نیستی مامان یه اتفاق بود فقط. اوگولجان پیش افرا میره و باهاش حرف میزنه و میگه که چقدر ترسیده بود. یاسمین تو گوشیش پست دوروک را میبینه که با آسیه گذاشته تو عروسی که با خودش میگه خوبه خودتونو بزنین به اون راه که اصلا تو دوتا دنیای متفاوتین و دیر یا زود از هم جدا میشین! تولد یاسمینه و صرب همان موقع با یه کیک کوچیک به اتاق یاسمین میره. یاسمین خوشحال میشه و میگه دوتا آرزو دارم! صرب میگه یکیشو میدونم که مامان و بابا آشتی کنن اما دومیو نه! یاسمین میگه دوروک ازش خوشم میاد اما آسیه این وسطه.

صرب میگه باید از تو خراب کنی همه چیزو مثلا خودتو دوست و رفیق آسیه نشون بدی و بهشون نزدیک بشی بعد اون موقع از تو از اعتمادش سوء استفاده و داغونش میکنی. یاسمین میگه یعنی چیکار کنم؟ صرب میگه بعدا بهت میگم. فردای آن روز اوگولجان عکسی که افرا واسش فرستاده را نگاه میکنه و ذوق میکنه و به آیبیکه میگه مگه میشه آتل به یه نفر انقدر بیاد؟ آنها میبینن که اورهان برای مادرشون صبحانه آماده کرده تا ببره اتاق سورپرایزش کنه آنها خوششون میاد و از اونجا میره به طرف مدرسه. شنگول بعد از خوردن صبحانه به خانه نباهت میره او با دیدنش جا میخوره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ الان باید تو خونه خودت باشی نوعروسی مثلا! شنگول میگه از ما گذشته اومدم کار کنم اینجوری حالم بهتره نباهت تیپ زده و میگه دارم میرم به آکیف سر بزنم شنیدم کنار دریا تو ساحل دستفروشی میکنه شنگول جا میخوره و نباهت میگه دوست دارم با چشم خودم برم ببینم چی به سرش اومده سپس از اونجا میره.

جلوی مدرسه یاسمین از پدرش میخواد تا شب ۴تایی با مادرشون برن شام بیرون احمد قبول میکنه. احمد با دیدن عمر ویشش میره و بهش پیشنهاد میده بره کلوب کار کنه عمر قبول میکنه. تو مدرسه سر کلاس آسیه متوجه میشه تکلیفشو ننوشته واسه همین سریعا شروع میکنه به نوشتن تا بجوری ببرن بزارن بین تکالیف دیگه صرب به یاسمین میگه شنیدی؟ الان وقت اینه که خودتو نزدیک کنی بهش. یاسمین جلوی در اتاق اساتید میشینه و مچ پاشو میگیره و میگه پام درد میکنه این شکلی حواس استادش پرت میکنه و آسیه تکلیفشو میزاره بین بقیه تکالیف. آسیه و آیبیکه تعجب کردن از این کار یاسمین و واسشون غیرقابل باوره. نباهت میره آکیف را میبینه و بهش فخر میفروشه که چقدر ارزون میدی پول یه پارت آرایشگاهمه! سپس دوتا میخره اما همان موقع ماموران شهرداری میان و آکیف فرار میکنه نباهت ار وضع او خنده اش میگیره. آسیه و زهرا بعد از مدرسه به گلفروشی میرن تا کارشونو انجام بدن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا