خلاصه داستان قسمت ۲۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۶۹ سریال ترکی خواهران و برادران

آکیف و نباهت به دم در خانه برادر و زن داداش زهرا میرن تا درباره بهار باهاشون حرف بزنن اما زن داداش زهرا بعد از فهمیدن مردن زهرا بهش میگه که زندگی خرج داره ما نمیتونیم بهار را بزرگ کنیم میزاریمش بهزیستی آنها از رفتار و طرز فکرش بدشون میاد و از اونجا میرن. دکتر خبر به هوش اومدن تولگارو میدن که دوروک میخواد بره ببینتش اما دکتر نمیزاره و میگه به موقعش میری‌ اوگولجان و عمر و آیبیکه تو عالم کما تو یه جنگل دنبال راه خونه هستن که آیبیکه میگه من خیلی خسته شدم نمیام دیگه شما برین من همینجا میمونم اما عمر و اوگولجان به زور میبرنش و میگن خستگی نداریم باید باهم بریم خونه. انها بعد از کمی راه رفتن یه پل معلق میبینن که ایبیکه میگه من میترسم شما برین اوگولجان میره و به وسط های پل که میرسه میگه دارم خونه رو میبینم بیاین اما عمر میگه من نمیام به امل و آسیه بگو همیشه نگاهشون میکنم و خیلی دوسشون دارم ایبیکه میگه اوگولجان به مامان و بابا هم از طرف من بگو خیلی دوسشون دارم دلم واسشون تنگ شده و از اونجا میخوان برن که اوگولجان داد میزنه و میگه منو تنها نزارین من نمیتونم و ازشون میخواد تا به دنبالش بیان.

اوگولجان در دنیای واقعی اول دستش سپس چشماشو باز میکنه که شنگول با دیدنش حسابی خوشحال میشه و به اورهان خبر میده دکتر میاد و او را به طرف بخش راهی میکنن. اکیف و نباهت تو رستوران نشستن و از رفتار زن داداشه متعجبن و با خودشون میگن که حالا چیکار کنیم؟ نباهت میگه تو همیشه چاره داری واسه اینم یه چاره بگو دیگه اکیف میگه یه چاره دارم ولی اول باید با تولگا حرف بزنیم و به نباهت میگه با دوروک حرف بزنه ببسنه بچه ها در چه حالن وقتی میفهمن تولگا به هوش اومده به طرف بیمارستان میرن. دوروک و آسیه و برک به اتاق تولگا رفتن او ازشون میپرسه که حال بقیه چطوره انها بهش میگن که بچه ها تو چه وضعیتی هستن سپس حال زهرارو میپرسه که بهش میگن از دستش دادیم تولگا جا میخوره و گریه اش میگیره سپس به تمام خاطراتش با زهرا فکر میکنه. شنگول و اورهان به اتاق اوگولجان رفتن و او ازشون میپرسه که حال بقیه چطوره انها بهش میگن که تولگا و یاسمین تو بخشن حالشون خوب شده زهرارو از دست دادیم اوگولجان ناراحت میشه و گریه اش میگیره و میپرسه عمر و آیبیکه چی؟ اونا فقط گریه میکنن که اوگولجان میپرسه چیشده؟ حالشون خوبه؟ رفتن خونه دیگه؟

شنگول میگه که حالشون اصلا خوب نیست و وخیمه تو ای سی یو هستن اوگولجان با گریه و حالی بد از جاش بلند میشه و میخواد بره پیششون. اکیف و نباهت پیش تولگا رفتن و بهش میگن که زن داداش زهرا چجوری باهاش رفتار کرده و میخواد بهار را به بهزیستی بدن که تولگا میگه خودم ازش مراقبت میکنم انها بهش میگن که ما تصمیم گرفتیم اگه اجازه بدی بهارو به سرپرستی قبول کنیم و با ما زندگی کنه تولگا و دوروک حسابی خوشحال شدن. اوگولجان با بقیه پشت در اتاق آیبیکه و عمر وایسادن و ازشون میخوان تا بیدار بشن عمر تکون میخوره و تو عالم رویا عمر هم از روی پل داره رد میشه که آیبیکه میگه من خیلی خسته شدم دیگه نمیتونم همینجا میمونم شما برین. همان موقع عمر چشماشو باز میکنه که اونا خوشحال میشن اما از طرفی آیبیکه نبضش پایین میاد و دکتر میاد شوک میده بهش همگی با چشمانی گریان بهش نگاه میکنن و میخوان که دوام بیاره اما آیبیکه نبضش برنمیگرده و همگی گریه شان میگیرد و عمر با چشمانی گریان به تخت کناریش که ایبیکه ست نگاه میکنه و اشک میریزه…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا