خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی اسرار خانواده + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی اسرار خانواده را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسرار خانواده به کارگردانی نیهات دوراک با ژانری درام محصول کشور ترکیه می باشد. Onur Uğraş و Murat Uyurkulak نویسندگان این سریال می باشند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Ayça Bingöl – Bülent İnal – Ceyda Düvenci – Sercan Badur – Erdem Akakçe – Emel Göksu – Caner Şahin Eva Dedova – Sera Kutlubey – Can Albayrak.

قسمت ۲۷ سریال ترکی اسرار خانواده

خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی اسرار خانواده

صبح، قدیر حاضر شده تا برای کار در شرکت به همراه کمال برود. نیلگون از شنیدن این خبر غافلگیر و خوشحال می شود. حسرت نیز قرار است در مدرسه ای که کمال برای او پیدا کرده، مشغول تدریس شود. قدیر و کمال بعد از خوردن صبحانه به شرکت می روند. حسرت نیز به مدرسه می رود. خدمتکار خانه، گوشواره ای را که سوزان به او داده بود، به عمد روی زمین می اندازد تا نیلگون آن را پیدا کند. کمی بعد، نیلگون گوشواره را میبیند و با کنجکاوی برمیدارد. در مدرسه، چیچک با دیدن حسرت به عنوان معلم موسیقی جدیدشان، شوکه می شود. همکلاسی های او شروع به طعنه زدن میکنند. چیچک با عصبانیت از کلاس بیرون می آید. در شرکت، وقتی مرت و سوزان به اتاق کمال می روند، با دیدن قدیر شوکه می شوند. کمال او را همکار جدید معرفی میکند. مرت عصبانی شده و میگوید که در صورت حضور قدیر در شرکت، در آنجا کار نمیکند. سپس بیرون می آید. قدیر بیرون می رود تا با مرت صحبت کند.

او در حین بحث با مرت، به روی او می آورد که از خیانتش به اجه خبر دارد. مرت عصبانی شده و تصمیم می‌گیرد در شرکت بماند تا ثابت کند که توانایی و لیاقت بیشتری از قدیر دارد. چیچک با سوزان تماس میگیرد و میگوید که حسرت معلم آنها شده و از او میخواهد به مدرسه بیاید. سوزان ابتدا به شدت از کمال بخاطر اینکه به عمد حسرت را به مدرسه چیچک برده عصبانی می شود و با او بحث میکند، اما سپس تصمیم می‌گیرد از در دوستی با حسرت وارد شود تا بتواند از طریق دیگری به آنها ضربه بزند. او به مدرسه می رود و با مهربانی با حسرت برخورد میکند . سپس از چیچک میخواهد که به حسرت احترام بگذارد و سر کلاس بماند. چیچک از نحوه برخورد سوزان عصبی می شود. تانر به شرکت کمال می رود و به او پیشنهاد همکاری میدهد. کمال که در گذشته، تانر را بخاطر دروغ و بی کفایتی در کار، اخراج کرده بود، با او بحث کرده و او را از شرکت بیرون میکند.

تانر سر قرار با رییس خود می رود تا در مورد مزایده‌ پیش رو برای زمین زدن کمال صحبت کند. او از رییس می شنود که پدر کمال، کسی بوده که بخاطر زدن ضربه مالی به پدر خودش، باعث خودکشی او شده است و حالا او قصد انتقام از کمال را دارد. ایبو با قدیر بیرون می رود و به او خبر میدهد که در استانبول کار پیدا کرده و میخواهد آنجا بماند. قدیر از شنیدن این خبر خوشحال می شود. فادل طبق نقشه، به خانه کمال پیش نیلگون می رود تا به او سر بزند. او میگوید که دیگر آدم خوبی شده و تصمیم دارد زندگی خودش را داشته باشد و از نیگلون میخواهد که او را کنار نگذارد. سپس به نیلگون گوشزد می‌کند که مراقب کمال باشد. او عکس صحنه‌ نزدیک شدن کمال و سوزان به یکدیگر را به نیلگون نشان میدهد و می‌گوید که روز قبل از عقد، خودش آنها را در این شرایط دیده است. نیلگون شوکه شده و گوشواره ای که پیدا کردن بود را داخل عکس روی گوش سوزان میبیند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا