خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۲۷ سریال ترکی رامو
زن ها وقتی میرن به خانه خودشون تو محله با دیدن اون وضع و اوضاع ناراحت میشن و گریه شون میگیره که مادر رامو اونارو دلداری میده و میگه همه چیز درست میشه غصه نخورین الان وقت گریه و زاری نیست بزار رامو همه رو بیاره درستش میکنیم. نریمان به عبدیک میگه حالا که پشتک زن فوت کرده کبوترهاشو آزاد کنین برن صدقه سر هممون. رامو به تمام اهالی محله میگه از محله به خوبی محافظت کردین یه جون به همتون بدهکارم و ازشون تشکر میکنه. دوعان پیش رامو میره که او با دیدنش خوشحال میشه و میگه پس تونستی فرار کنی و بغلش میکنه دوعان میگه تو یه خونه نگهم داشته بودن و باهم به خانه میرن که نریمان با دیدنش خوشحال میشه. مادر رامو بهش میگه پسرم حسن برادرت کو؟ عروسم کو؟ هان؟ رامو فقط سکوت میکنه. وقتی به اتاقش میره یاد سیبل میوفته و خاطراتش را با او به یاد میاره. فاتوش گریه میکنه و نگران حال کسانی هستش که گیر افتادن و میگه ای کاش نمیومدی دنبالم رامو میگه گفته بودم که تو جات اینجاست فکر کردی اونا از کارشون پشیمونن؟ نه من اونارو پیدا میکنم تو نگران نباش و آرومش میکنه.
آلپای به سوله پیش گروگان ها میره که میبینه حسن اونجا زخمیه و میپرسه چیشده؟ فیدان میگه که از دیشب کلی خون از دست داده آدم هات بهش شلیک کردن دکتر بیار آلپای میگه باشه و آدم هاشو میفرستن دکتر بیارن. دکتر میاد و کارهای اولیه را انجام میده و به آلپای میگه من کاری که میتونستم اینجا انجام بدمو انجام دادم ولی باید بره بیمارستان آلپای میگه باشه و اونو میفرستن بره سپس آدمش میره پیشش و میگه چیشد آقا؟ آلپای میگه امیدم به یاقوز بود که اونم دست رد زده به سینه ام فعلا باید عقب نشینی بکنیم آدمش میپرسه بکشیمشون؟ آلپای میگه نه همشون نه و میرن. سیبل متوجه میشه که گوشیشونو جا گذاشتن اونجا و تو فکر میره. سیبل یاد خاطره ای از گذشته میوفته که رامو بهش یاد داده بود چجوری با بند کفش دستشو باز کنه او دستشو باز میکنه و میره گوشیشو از رو میز برمیداره و به رامو آدرس میفرسته اما محافظ میفهمه و روی سر سیبل اسلحه میزاره آنها بهش میگن که آروم باشه سیبل میگه باشه کاری نکردم که اسلحه رو بیار پایین. رامو به همه خبر میده و به یاقوز زنگ میزنه و میگه فهمیدم سیبل اینا کجان آدرس فرستاده واسم و سریعا به اونجا میرن.
آلپای میاد و میگه که زنگ زدی به رامو آره؟ الان اونا میان اینجا ولی نمیدونن که قراره یا جسدهای شما روبرو بشه! و اسلحه میزاره رو سر سیبل که آلپای میگه نه هنوز تا شماها مونده سپس از سر صف شروع میکنه دستشو بالا میبره و تا پایین میاره نوچه اش شلیک میکنه و اون فردو میکشه و میره سراغ بعدی با کشتن هرکدوم فیدان و سیبل و بقیه ازش میخوان تا تموم کنه این وضعیتو و دیگه ادامه نده ولی آلپای اعتنایی نمیکنه و به کشتن ادامه میده او تانکر را هم میکشه که همگی ناراحت میشن و گریه میکنن. نفر بعدی فیدان هستش که وقتی میخوان اونو بکشن رامو و بقیه حمله میکنن و آلپای جا میخوره. رامو به داخل سوله میره که فیدان میگه ما خوبیم برو دنبال سیبل آلپای اونو با خودش برد! رامو دنبال سیبل و آلپای راه میوفته. اونا یه جا کنار میزنن و آلپای به رامو میگه زن چموشی داری اگه این زن من بود شکست نمیخوردم! سپس سرنگی بهش نشون میده و میگه این سمیه که تزریق کردم بهش و فقط فرصت داری ۲۰ دقیقه ای برسونیش به بیمارستان تا زنده بمونه! رامو میگه نمیتونی از دست من در بری! آلپای میگه تصمیم با خودته دیگه…..