خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال ترکی خواهران و برادران

بچه ها تو سرویس بهداشتی نشستن تا شب را اونجا بگذرونن که اوگولجان بهش زنگ میزنه و ازش به خاطر رفتار مادرش عذرخواهی میکنه و میگه اون کار خیلی بدی کرده ولی خوب من چیکار کنم اونم مادرمه دیگه قدیر میگه عیبی نداره اوگولجان میپرسه که الان کجایین؟ پیش داداش مظلومین؟ قدیر میگه نگران ما نباش آره ما پیش مظلومیم آیبیکه تلفنو میگیره و عذرخواهی میکنه و میگه من میرم تمام وسایلتونو جمع میکنم فردا برگردین خونه باشه؟ قدیر میگه باشه و تلفنو قطع میکنن. اوگولجان با مادرش بحث میکنه و بهش میگه بهتر نیست ساکت بشی و نظراتتو واسه خودت نگه داری؟ شنگول همان موقع هاریکا را میبینه که به اوگولجان میگه به به ببین کی اومده پسرم! اوگولجان با دیدن هاریکا جا میخوره و میگه هاریکا اینجا چیکار میکنی؟ گلم که آوردی! هاریکا بهش میگه سر فوت پدرم کنارم بودی گفتم بیام اوکولجان خوشحال میشه از اومدن هاریکا که شنگول شروع میکنه با هاریکا صحبت کردن و میگه چه زوج خوبی میشین شما چقد بهم میاین هاریکا مونده چی بگه که شنگول او را عروس خودش خطاب میکنه هاریکا تعجب میکنه و میگه ببخشید این از کجا اومد دیگه؟ عروس دیگه چیه؟ اوگولجان به مادرش میگه که از اونجا بره و بیشتر از این حرف نزنه شنگول از اونجا میره که هاریکا به اوگولجان میگه اینا یعنی چی؟ اوگولجان میگه مامانم یه چیزی از دهنش درومد به دل نگیر هاریکا میگه الکی که نمیشه حتما یه چیزی گفتی که همچین چیزی گفت! اوگولجان میگه نه مگه بین ما چیزی هست که من بخوام چیزی بگم؟ سپس بهش میگه قهوه میخوری بهترین دوستم؟ هاریکا میگه بهترین دوستت؟ باشه ۱۰ دقیقه میمونم بعد میرم. اورهان وقتی از خواب بیدار میشه دکتر بالاسرش میره و میگه بنیه قوی دارین اگه همینجوری پیش برین فردا مرخص میشین همگی خوشحال میشن.

دایی بچه ها به اورهان زنگ میزنه و میگه که قدیر زنگ زد بهم گفت که میخوان بیان اینجا ولی تو که میدونی داداش وضعیت خوبی ندارم فعلا پول داری بهم قرض بدی؟ اورهان جا میخوره و میگه چی؟ واسه چی؟ شاهین میگه گفت اوضاعشون خوب نیست میخوان بیان آدیامان اورهان با عصبانیت میگه این اصلا امکان نداره اونا هیچجا نمیرن شاهین میگه ولی گفت امروز با اتوبوس میخوان بیان اینجا اورهان با عصبانیت قطع میکنه و به زن و بچه هاش میگه اینجا چخبره؟ واسه چی بچه ها دارن میرن آدیامان؟ چرا اوضاعشون خوب نیست چیشده؟ اوگولجان میگه چون مامان بیرونشون کرد از خونه اورهان جا میخوره و با عصبانیت شنگول را بازخواست میکنه شنگول میگه اینجوری که اینا میگن اصلا نیست فقط بحث کردیم آیبیکه میگه اینجوری نیست همه وسایلشونو بیرون ریخت اورهان با شنگول دعوا میکنه و میگه خود خدا جواب کارهاتو بده تا وقتی من زنده ام کسی نمیتونه به برادرزاده هام توهین کنه سپس با اوگولجان به طرف ترمینال میره. همان موقع که اتوبوس راهی میشه آنها میرسن و به دنبال اتوبوس راهی میشن سپس موفق میشن جلوی اتوبوس را بگیرن. قدیر و بقیه با دیدن عمویشان خوشحال میشن و ازش میپرسن که چرا اومده اونجا باید استراحت کنه اورهان با گریه ازشون میخواد تا برگردن اما قدیر و عمر ازش میخوان تا اصرار نکنه و بزارن که برن اما اورهان میگه منو تنبیه نکنین و ازشون خواهش میکنه که برگردن قدیر ناچارا قبول میکنه. اونا به خانه برمیگردن که اورهان با دیدن وضعیت خانه ازشون عذرخواهی میکنه سپس اوگولجان میگه باهم دیگه اینجارو سریع درست میکنیم و اورهان را میبره خونه تا استراحت کنه. شنگول میره پیش اورهان و میگه اومدی نمیدونی چقدر تو بیمارستان خجالت کشیدم یهو رفتی همه منو سوال پیچ میکردن اورهان بهش میگه دفعه آخرت باشه باهاشون اینجوری رفتار میکنی فقط یکبار دیگه همچین چیزی ازت ببینم طلاقت میدم فهمیدی شنگول؟

شنگول به تراس میره و به آکیف زنگ میزنه و خبر میده که بچه ها برگشتن سپس با دیدن عمر با خودشون میگه شماها قبرمو بکنین من هواتونو داشته باشم! نمک نشناسا و میره. عمر در حال قدم زدن است که یکدفعه ارهان وکیل آکیف جلوشو میگیره و میگه آقا آکیف میخوان ببینتتون و او را با خودش میبره سمت شرکت آکیف. وقتی به اونجا میرسه آکیف بهش میگه خوش اومدی سپس درباره برک و پدرش که مرد بانفوذیه حرف میزنه و میگه ازت میخوام رضایت بدی عمر میگه چی؟ رضایت؟ میفهمین چی میگین؟ او مرتیکه داشت عمومی میکشت! آکیف میگه خودت داری میگی داشت ولی الان که تو خونه داره استراحت میکنه بعدشم فکر نکنم اونقدر بازداشتش بیارزه که عموتو برادرت از کار بیکار بشن و خودتو خواهرتم از مدرسه اخراجشن! سپس روی میز ۲۰ هزار لیر میزاره و میگه با این پول میتونی یه خونه اجاره کنین و راحت زندگی کنین! عمر کمی وسوسه میشه ولی از اتاق بیرون میره . عمر موقع خارج شدن از شرکت وقتی چشمش یه درب خروج میوفته به تمام بدبختی‌هایی که کشیدن میوفته و با چشمانی پر از اشک برمیگرده به اتاق آکیف او خوشحال میشه و باهم میرن کلانتری. عمر اظهاراتشو تغییر میده و پول را از آکیف میگیره و میره. آکیف به رسول زنگ میزنه و میگه که حل شد برک آزاد میشه. عمر وقتی به خانه برمیگرده قدیر ازش میپرسه که کجا رفته بوده نگرانش شده بودن! همان موقع برک میاد و میگه کی گفته پول خوشبختی نمیاره؟ قدیر با دیدن برک عصبی میشه و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ چجوری آزاد شدی؟ و میخواد بهش حمله کنه که آسیه جلوشو میگیره. قدیر از آسیه میخواد تا با امل به داخل همان موقع اوگولجان و شنگول بیرون میان که اوگولجان میخواد برک را بکشه ولی شنگول جلوشو میگیره به داخل میبرتش. قدیر به سمت برک میره تا به حسابش برسه که او بهش درباره معامله و پول گرفتن عمر میگه و میره قدیر شوکه میشه و با عمر دعوا میکنه. بحث بالا میگیره که امل میگه من پولارو انداختم تو آتیش دیگه دعوا نکنین! عمر گریه میکنه و میگه امل این چه کاری بود؟ سپس با عصبانیت میره و میگه دیگه اینجا نمیام….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا