خلاصه داستان قسمت ۳۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۰۳ سریال ترکی خواهران و برادران
بچه ها منتظرن تا لیدیا بیاد که اوگولجان از لیدیا مدام تعریف میکنه که تولگا میگه تو الان داری جلو من به دختر داییم نخ میدی؟ بعد از چند دقیقه لیدیا میاد و به تولگا میگه که بابام دوستشو شام دعوت کرده تو هم بیا که تنها نباشم سپس از بچه ها میخواد اونا هم بیان که عمر و آسیه مخالفت میکنن اما اوگولجان ازشون میخواد تا برن و اونا قبول میکنن لیدیا به خاطر اینکه عمر میاد خوشحال میشه. برک آیبیکه را صدا میزنه و میگه باید حرف بزنیم سپس ازش میپرسه تو داری یه چیزیو ازم مخفی میکنی! بهم بگو اون چیه آیبیکه زیر با نمیره و میگه اینجوری نیست اما برک بهش میگه یا الان بهم میگی چیو ازم مخفی میکنی یا از همدیگه جدا میشیم! آیبیکه گریه اش میگیره و میگه نکن اینکارو نکن! برک میگه خودت خواستی و از اونجا میره آیبیکه گریه میکنه و به خودش میگه من نمیتونم بگم ببخش منو برک. سوزان تو خونه در حال تلفن حرف زدنه تا پولو جور کنه که موفق هم نمیشه سپس به خودش میگه من هرجور شده باید بفهمم چیشده! آکیف و نباهت با ماهر رفتن به خونه یامان که او با دخترش درحال درست کردن ماکارونی به سبک ایتالیایی هستن.
بچه ها از راه میرسن و لیدیا به داخل راهنماییشون میکنه و همگی سر میز شام میشینن. سر میز یامان با بچه ها حرف میزنه که اوگولجان مسخره بازی درمیاره و در آخر به حیاط میرن تا باهم خوش بگذرونن. سوزان به طرف خانه سادو میره که میبینه داره سوار تاکسی میشه و اونو تعقیب میکنه. سادو سر قرار با شوال میره و پولو میگیره و همان موقع چند نفر میان اونجا و به شوال میگن بره. بعد از گرفتن کیف پول ضربه چاقویی به سادو میزنن و میرن شوال از پشت دیوار اینو صحنه را میبینه و از اونجا فرار میکنه. سوزان از راه میرسه و به بالاسر سادو میره سادو بهش میگه من ترمز ماشینشو بریدم به خاطر پولی که بهم دادن سوزان میگه کار کی بود؟ همان موقع سادو میمیره. پلیسا از راه میرسن و شوال راهنماییشون میکنه به داخل و سوزان را اونجا میبینن و دستگیرش میکنن. اوگولجان سلفی از خودش و بقیه میگیره و او فصای مجازی میزاره. سوسن این عکسو میبینه و از دیدن لیدیا کنار عمر عصبی میشه و سریع به یاسمین زنگ میرنه او میگه حتما خونه لیدیا اینا رفتن سوسن احساس خطر میکنه و بهم میریزه و ازش آدرس خونه لیدیارو میگیره. سوسن وقتی میرسه اونجا به عمر پیام میده که بیاد بیرون .
عمر میگه که من خونه نیستم سوسن میگه میدونم خونه لیدیا اینایی بیابیمون عمر جا میخوره و به بیرون میره. سوسن با گریه ازش میپرسه تو منو فراموش کردی؟ عمر میگه چی میگی؟ سوسن با ناراحتی بهش میگه که چجوری میتونه به این زودی فراموشش کنه و بره با لیدیا و ازش میپرسه ازش خوشت میاد؟ عمر میگه مسخره بازی درنیار من از لیدیا خوشم نمیاد به اون چیکار دارم؟! سپس باهم بحث میکنن و عمر میگه که میدونم تو توی مرگ داداشم تقصیر نداشتی ولی ازم مخفی کردی ولی همش با خودم کلنجار میرم که چجوری با این حجم از عصبانیتم نسبت بهت انقدر دوست دارم که نمیتونم به غیر از تو به کسب نگاه کنم! سپس اونو بغل میکنه که سوسن تو بغلش گریه میکنه و خیالش راحت میشه که باهم آشتی کردن و چیزی بین عمر با لیدیا نیست….