خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف می‌پردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تی‌وی پخش می‌شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۳۰ سریال ترکی نشاط زندگی
نشه به همونجایی میره که فکر میکرده مصطفی رفته اونجا و میبینه حدسش درست بوده. سپس باهمدیگه حرف میزنن و مصطفی از نگرانیش میگه که میترسه اگه بره دانشگاه دیدش فرق کنه و اونو واسه خودش کم بدونه نشه میگه این چه حرفیه تو عشق همیشگیه منی حسم بهت همونجوریه که بار اول دیدمت مصطفی میگه نیاز دارم هرازگاهی از زبون خودت بشنوم سپس همدیگرو بغل میکنن و آشتی میکنن. آیلین به سردار میگه کی میخوای پس به برادرم میگی؟ سردار میگه یکم دیگه میگم سپس بحث نامزدی میاد وسط که مراد میگه مثلا کسی بخواد با خواهر من ازدواج کنه کم کم ۶ ماه باید تحقیق کنم درباره اش که تا ازدواج ۲ سالی طول میکشه اونا جا میخورن. نشه به زینب پیام میده که باهم آشتی کردیم داریم برمیگردیم زینب اینو میره به بقیه میگه و بادکنک آماده میکنن و وقتی میان اونارو سورپرایز میکنن سپس همدیگرو بغل میکنن و صالحه میگه برین دست و صورتتونو بشورین بیاین باهم شام بخوریم روشا میگه شامم من درست کردم نشه میگه ولی ۱۱ شبه که! صالحه میگه اشکالی نداره امشب همه دیر شام میخوریم آنها خوشحال میشن و شب خوبی را باهم میگذرونن. فردای آن روز نشه و بقیه همه از سر و صدا از خواب بیدار میشن که وقتی میرن آشپزخانه میبینن که مصطفی در حال صبحانه درست کردنه که همه تعجب میکنن.
نشه و بچه ها وقتی میخوان برن جلوی در با صالحه روبرو میشن و وقتی صالحه میفهمه مصطفی صبحانه درست کرده شوکه میشه و سرجاش خشکش میزنه. نشه تو مسیر رسوندن بچه ها با یه ماشین تصادف میکنه که اون مرد به خاطر رانندگیش سرزنشش میکنه سپس از اونجا میره. مصطفی و خانواده اش حاضر شدن تا برن به افتتاحیه کافه سردار. اونجا مراد تاج گلی میفرسته برای افتتاحیه که صالحه تعجب میکنه که اون کیه سپس سردار معرفیش میکنه که صالحه به مراد چشم دوخته. اونجا مهمت میگه به صورت غیر مستقیم که آیلین عروس ما میخواد بشه که آیلین و سردار جمعش میکنن. نشه تو بیمارستان تو خودشه که سودا میره پیشش و ازش میخواد تا مرت دکتر جدید اومد به استقبالش بره چون خودش باید بره یه بیمارستان دیگه به دیدن یه مریض. نشه یه نفرو با دکتر جدید اشتباه میگیره که یکی از پرستارها میگه دکتر اومده رفته تو اتاقش نشه میگه اتاقش کدومه؟ او میگه شماره اتاقو که نشه با دیدن دکتر جدید میبینه همون فردیه که باهاش تصادف کرده بود….
