خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی کبوتر (قفس)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی کبوتر (قفس) را می توانید مطالعه کنید. این سریال ترکیه ای زیبا ساخت روستایی دارد و دارای نقش های زیبا و احساسی را دارا می باشد.سریال ترکی کبوتر (قفس) محصول ساخت کشور ترکیه در سال ۲۰۱۹ می باشد. این سریال به کارگردانی Altan Dönmez و نویسندگی Halil Özer و تهیه کنندگی Efe İrvül , Yaşar İrvül ساخته شده است. بازیگران این سریال عبارتند از؛ Nursel Köse،Genco Ozak، Menderes Samancilar ،Eslem Akar، Devrim Saltoglu ، Toprak Saglam .Osman Albayrak ،Dilan Telkok، Berke Üsdiken ،Gülen Karaman، Isil Dayioglu، Gözde Fidan، Mehmet Ali Nuroglu، Almila Ada

قسمت ۳۱ سریال ترکی کبوتر (قفس)

خلاصه داستان سریال ترکی کبوتر (قفس) 

اوستا بدیر ۱۵سال بخاطر دعوای خونی تو حبس بوده، بعد آزادی برمیگرده بالا سر خونه زندگیش و میخواد مجدد کارگاهشو راه اندازی کنه. اوستا بدیر یه دختر داره به اسم زلفا ( ملقب به کبوتر داره باستان شناسی میخونه تو موزه استخدام میشه، همونجا با کنعان آشنا میشه وقتی داشت جلوی تابلوی دخترک کولی با خودش حرفای مصاحبه اش رو مرور میکرد همدیگه رو میبینن)، فرزند دوم اوستا بدیر مسلم هست که دختر کوچیک خاندان جبران اوعلو (نفیسه) رو دوست داره و میخواد با نفیسه فرار کنن و ازدواج کنن. برادر بدیر، خائنه و با جلیل (قمارباز مال باخته) که برادرزن مقتوله دست به یکی کردن و قتل کار اونا بوده ولی کسی نمیدونه…

قسمت ۳۱ سریال ترکی کبوتر (قفس)

امل عصبانی می شود و شبانه به خانه ی کوسا می رود و با عصبانیت او را به دیوار می چسباند و گردنش را می گیرد تا خفه کند. کوسا در حالی که نمی تواند حرفی بزند، به یاد چاقویی که غفور به او داده بود می افتد و آن را بیرون می کشد. امل هم عقب می کشد اما می گوید که دوباره برخواهد گشت! وقتی امل از خانه خارج می شود با جلیل روبرو می شود و با نفرت می گوید: «خدا تو و خواهرتو با هم لعنت کنه! » می رود. جلیل زیر لب می گوید: «هرچیم بشه اخرش مال خودمی امل! » و پیش کوسا می رود و وقتی چاقوی ارزشمند را دست او می بیند آن را از او گرفته و توی جیبش می گذارد. زولوف حال خوبی ندارد و به حرف های ایپک فکر می کند. بدیر او را می بیند و در آغوشش می گیرد. زولوف زیر گریه می زند و بدیر با ناراحتی می گوید: «تاوان اشتباه منو بچه هام میدن. دخترم در این خونه همیشه به روت بازه اگه میخوای برگردی… » زولوف می گوید: «نمیتونم بابا… باید از مامان اسمیحان کنعان مراقبت کنم. » بدیر تازه جریان را می فهمد و به فکر فرو می رود. نعمت در کاباره ای مشغول به کار می شود. عوکش به همراه بدیر به انجا می روند و عوکش وقتی نعمت روی صحنه می آید روی میزی روبروی او می نشیند. نعمت سر او فریاد می زند که چرا دنبالش امده و بقیه دخترهای آنجا به عوکش حمله می کنند و او را می زنند. کنعان جلو می رود و نعمت از دخترها می خواهد بس کنند. بعد هم کنعان با نعمت صحبت می کند و می گوید که عوکش واقعا او را دوست دارد و می تواند دوباره اعتمادش را به دست بیاورد. نعمت هم قبول می کند و این خبر عوکش را خیلی خوشحال می کند.

غفور به بدیر می گوید که میداند او در شرایط سختی است و پسرش دنبال کار است و پس فکری دارد… ایپک با اسمیحان صحبت می کند تا او را راضی به مداوا بکند. اسمیحان می گوید که نمی خواهد امید الکی به کنعان بدهد و فقط می خواهد نوه ی زیبایی در آرامش از پسرش و عروسش داشته باشد و او را ببیند. با اینکه ایپک از این حرف ناراحت می شود می گوید: «به خاطر همون بچه باید مداوا رو شروع کنین و بزرگ شدنش رو ببینین. » ساعتی بعد وقتی زولوف به خانه می رسد، متوجه نبود اسمیحان می شود و خدمتکار خانه می گوید که او همراه ایپک رفته است. زولوف هم به فکر فرو می رود و به برگه ی طلاقی که کنعان قبلا به او داده بود خیره می شود. کنعان به همراه عوکش و نعمت و موتلو وارد خانه می شود و رو به زولوف می گوید که حالا تعداد اعضای خانواده شان بیشتر شده و لبخند می زند. عوکش و نعمت به اتاق می روند تا موتلو را که در آغوش عوکش خوابش برده را روی تخت بگذارند. زولوف هم به کنعان می گوید که ساعت هاست از اسمیحان خبری نیست که همان موقع اسمیحان همراه ایپک وارد خانه می شود و می گوید که در درمانگاه بوده و تصمیم دارد درمان بشود و همه اینها را هم مدیون ایپک است. کنعان لبخندی به روی ایپک می زند می گوید که نمیداند چگونه خوبی او را جبران کند. اسمیحان هم رو به زولوف و کنعان می گوید: «به شرطی که شما هم برام یه نوه ی خوشگل بیارین! » ایپک کمی معذب می شود و بلند می شود تا برود. کنعان هم همراهی اش می کند تا آن وقت شب او را برساند. اما ایپک می گوید که لازم نیست و به کنعان می گوید که همه چیز را درمورد آن جریان به زولوف گفته است.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا