خلاصه داستان قسمت ۳۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۳۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
قسمت ۳۵۶ سریال ترکی خواهران و برادران
هاله به شوال زنگ زده و بهش گفته که آیبیکه و آسیه دزدی کردن حواست باشه بالاخره تو خونه تو هم رفت و آمد دارن شوال جا میخوره و با صرب درباره این موضوع حرف میزنه و میگه البته عادیه نمیدونم چرا تعجب کردم از اونا بر میاد این کارها. ایاس به دم در خانه هاله رفت و باهاش حرف میزنه که هاله میگه تو توی این کارها زیاد دخالت نکن اون کار مختص منه اما ایاس اصرار میکنه بهش و بعد از چند دقیقه پیش آسیه میره و بهش میگه اولش موافقت نکرد ولی بعدش راضی شد که بیاد رضایت بده آسیه خوشحال میشه و بغلش میکنه که یهو به خودش میاد و معذرت میخواد و میگه ببخشید از خوشحالی حواسم نبود. تولگا تو پارک نشسته و به خودش میگه چیکار کنم چجوری بگم بهشون ماجرارو! همان موقع عمر از راه میرسه و میپرسه چیشده؟ تولگا یکدفعه ازش میپرسه ماجرای تصادف پدرت مشخص شد چجوری بوده؟ عمر میگه چیشد یهو اینو پرسیدی؟ تولگا میگه هیچی عمر میگه حتما یاسمین هنوز نتونسته هضم کنه نه چیزی نفهمیدم آخر. عمر وقتی به خانه میره ماجرای خونه که تو بهت بانک هستو بهش میگن که عمر میگه من و اوگولجان کار میکنیم یه سال درس نمیدونیم که کار کنیم برای اجاره خونه این ۵ هزارتایی که گیرمون اومده رو پیش پرداخت به یه خونه میدیم.
آیبیکه و آسیه مخالفت میکنن و میگن ما هم کار میکنیم که عمر میگه قرعه کشی میکنیم اسم هرکی درومد میره سرکار اسم عمر و اوگولجان باز درمیاد که بعد از رفتن دخترها عمر به اوگولجان میگه فقط اسم خودمونو نوشته بودم و میخندن. آیلا ماشین برک را تو خیابان میبینه ولی وقتی میبینه شخصی ناشناس سوارش میشه بهش میگه این ماشین پسر منه شما کی هستین؟ آنجا میفهمه که برک فروخته ماشینو وقتی به خانه میره با برک دعوا میکنه سر این کارش سپس سر گوکان داد میرنه و باهاش دعوا میکنه و میگه از وقتی اومدی یه روز خوش نزاشتی واسمون! و میره. برک پیش آکیف رفته و بهش مسگه که میخوام بخشی یا کل سهم آقا یامانو ازتون بخرم واسه پدرم آکیف میگه باید با نباهت مشورت کنم ببینم اون چی میگه.تو مدرسه لیدیا از قصد درباره دزدی کردن آیبیکه میگه که او بهم میریزه و شروع میکنه به کتک زدنش و موهاشو کشیدن و در آخر ار هم جداشون میکنن.دتو کلاس میپرسن که ماجرا چیه آنها تعریف میکنن از واگذار شدن خان شان و اتفاقی که واسشون افتاده سوسن و الیف عصبی میشن که به اونا چیزی نگفتن سپس میپرسن اصلا عمر و اوگولجان کجان؟ چرا نیومدن؟ همان موقع استاد بوراک میاد و میگه آسیه حقیقت داره عمر و اوگولجان ترک تحصیل کردن؟ همه تعجب میکنن و جا میخورن و میگن چی؟….
