خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف می‌پردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تی‌وی پخش می‌شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…

قسمت ۳۸ سریال ترکی نشاط زندگی
قسمت ۳۸ سریال ترکی نشاط زندگی

قسمت ۳۸ سریال ترکی نشاط زندگی

نشه میره پیش مهمت تا باهاش حرف بزنه و منصرفش کنه از تصمیمش که او میگه میدونم چی میخوای بگی باید بگم الکی خودتو خسته نکن من از تصمیمم برنمیگردم! نشه میره پیش مصطفی و بهش میگه اصلا نزاشت حرف بزنم! آنها درباره خاطراتشون که چجوری باهم آشنا شدن حرف میزنن و یادشون میاد که وقتی نشه رفته بود به مغازه آنها برای خرید پارچه، مصطفی به بهونه اینکه پارچه جدید اومد بهش خبر بده شماره شو گرفته بود و اینجوری شد که رابطه شون تا اونجا و ازدواج پیش رفت. آنها با یادآوری خاطرات حالشون خوب میشه و مصطفی میگه آفرین نشه ام فهمیدم که چجوری بابارو از این کار منصرف کنم! یه نقشه خوب دارم نشه هم میگه من برم خونه بابام ببینم چیشد زلوف با مامانم رفتن اونجا جای من. نشه وقتی میرسه میبینه که زلوف با جاروبرقی افتاده به جون خونه و از مادرش میپرسه چرا گیر داده به جارو کشیدن؟ او میگه واسه اینکه لو نریم و تا وقته تو بیای! نشه جارو را خاموش میکنه و به بنیامین میگه تموم شد او میگه خداروشکر دو ساعته داری جارو میکشی! مغزم درد گرفت! او میگه وسواس دارم تا جارو نکشم آروم نمیشم و اینجوری ماجرارو ماست مالی میکنه.

چاپ کافه سردار و بقیه نشستن و در حال تست درست کردن هستن که مصطفی به سردار زنگ میرنه و میگه بزنه رو آیفون تا تورکان هم بشنوه سپس میگه که فهمیدم باید چیکار کنیم مطمئنم بابا منصرف میشه از تصمیمش آنها خوشحال میشن و بهشون میگه که باید چیکار کنن. شب تو خونه مهمت میگه تلویزیونو روشن کنین اما آنها میگن حوصله سر و صدا نداریم و ازش میخوان بیاد برن تو حیاط بشینن و وقت بگذرونن. وقتی میرن مصطفی میگه میخوام پروژکتور روشن کنم و باهم فیلمی قدیمی ببینیم او عکس ها و فیلم های قدیمیه خودشونو نشون میده از وقت هایی که تازه مغازه رو باز کرده بودن سپس اسکناس اولین دشتی که کرده بودن را قاب گرفته و بهش نشون میده و یادش میاره که چقدر سختی کشیدن مهمت چشماش پر از اشک و حسابی احساساتی میشه. شب که سودا از نشه پرسیده بود برای شام جلسه ای که دارن کجا برن او آدرسی میفرسته و میگه بیاین اینجا سپس خودش با بنیامینم اونجا رفتن تو یه مراسم هم نوازی محلی که توش کوفته سرو میکنن سودا کلافه میشه وقتی به اونجا میرن و میگه اینجا کجاست؟ تو این سر و صدا میتونیم اصلا جلسه ای بزاریم و حرف بزنیم؟ سپس بعد از کمی نشستن از اونجا با کلافگی میرن که نشه استرس میگیره واسه اتفاقی که افتاده….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نشاط زندگی Hayatim Nesesi

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا