خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی رامو + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیهای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال میتوان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.
قسمت ۳ سریال ترکی رامو
یاقوز به ادم هاش گفته رامو را به محل شکار بیارن. او با اسلحه شکاری به طرف رامو میره و میگه میدونی یه سگ چجوری وفاداریشو ثابت میکنه؟ اینجوری که بفرستیش بره شکار تا ببینی شکارو خودش میخوره با واسه تو میاره سپس او را به زانو درمیاره و میگه فهمیدی؟ رامو میگه بله ولی منو واسه کشتن نباوردی اینجا چون فقط من میدونم جنسا کجاست چی میخوای! اسماعیل به افرادش میسپاره تا برن دنبال بز بگردن فاتوش با عصبانیت میگه مگه نمیگفتی بز جزء این خانواده ست حالا چرا میخوای این کارو بکنی در حقش؟ زن اسماعیل میگه این اشتباهیه که خود بز انجام داده و باید تاوانشم خودش بده نه بچه های ما! عمه فیدان میگه بهتره منتظر باشیم تا رامو بیاد. زن اسماعیل میگه اینجا رئیس اسماعیله نه رامو. یاقوز به رامو میگه جنسا کجاست؟ او میگه چنگیز میخواست جنسارو بدزده و بندازه گردن سیهان چون با مافیای روسیه دیمیتیو وولکا معامله کرده بود من فهمیدم و زودتر اینکارو کردم یاقوز میگه مدرک داری؟ او میگه اره و فیلمی بهش نشون میده که چنگیز و دیمیتیو باهم ملاقات کردن و دست میدن یاقوز میگه در ازای این کار چی میخوای؟ رامو میگه به جهانگیر خان بگین منم میتونم آدانارو اداره کنم یاقوز میخنده و میگه همینجوری بگم؟ رامو تایید میکنه.
یاقوز با چنگیز تماس میگیره و میگه که رامو همچین حرفی زده چنگیز زیربار نمیره، بعد از قطع تماس یاقوز یکی از افرادشو میزاره تا چنگیزو زیر نظر بگیره. رامو به خانه رفته و درباره بز با اهالی خونه مشورت میکنه اونا میگن که نباید خانواده پاسوز کاری که بز کرده بشه فاتوش میگه مگه بز جز این خانواده نیست عدنان میگه نه هم خون ما نیست! حنیف و نسلیهان و چنگیز درباره رامو و بز حرف میزنن حنیف میگه رامو وقتی بز را بیاره و بهش شلیک کنه منم به اون شلیک میکنم از شر جفتشون خلاص میشیم. رامو میگه اگه الان بهشون رو بدیم بهترین دوستم بز بهشون تحویل بدیم فردای روز دوعان یا شاهینو خواستن باید چیکار کنیم؟ انها کمی باهم صحبت میکنن که فیدان میگه مادر بز تو حیاط همین خونه بچه اش را به من سپرد ولی رییس اسماعیله هرچی بگه همون کارو میکنیم نباید کسی پاسوز کسی بشه حسن هم میگه اگه راهی باسه که بز نجات پیدا کنه خوب اون کارو میکنیم رامو با کلافگی به حیاط میره و یاد خاطرات کودکی اش با بز میوفته که بهم قول داده بودن که همیشه پیش هم باشن و از هم مراقبت کنن.
رامو به کبابی میره که بز اونجاست و ازش گلگی میکنه و میگه گفته بودم به اعصابت مسلط باس بز معذرت خواهی میکنه و میگه ببخشید داداش اینم طبیعت منه نتونستم کنترل کنم خودمو، عیب نداره کاریو بکن که باید انجام بدی و از اونجا میره. او تو ماشین با گوشی رامو به فاتوش زنگ میزنه و میگه که خیلی دوست دارم هیچ وقت فراموش نکن و تلفنو قطع میکنه. رامو با بز پیش چنگیز و نجو و حنیف میرن. رامو به طرف بز اسلحه گرفته و میخواد شلیک کنه که یکدفعه به چنگیز و حنیف و آدم هاشون شلیک میکنه نجو با ماشین میخواد فرار کنه و بره که انقدر به ماشین شلیک میکنن که ماشین سرجاش می ایستد، رامو بالاسر چنگیز که هنوز نمرده میره و سرش را هدف میگیره…..