خلاصه داستان قسمت ۳ سریال رحیل از شبکه سه سیما + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳ سریال رحیل را می توانید مطالعه کنید. «رحیل» با شعار «قصه‌ها را می‌نویسند ولی تاریخ را زندگی می‌کنند»، روایتی حادثه‌ای ـ عاشقانه در دل تاریخ معاصر است. داستان با پایان دوره قاجاریه و ابتدای روی کار آمدن حکومت پهلوی روایت خواهد شد؛ بازگشت «محا» از سفر کربلا همراه می‌شود با آگاهی «اصلان» پسر صحاف‌باشی دربار از دسیسه‌ها و توطئه‌هایی که سرنوشت او و محا را، تبدیل به یک منظومه بی‌پایان می‌کند. حمیدرضا آذرنگ، ثریا قاسمی، اندیشه فولادوند، نسیم ادبی، هومن برق‌نورد، کاظم هژیرآزاد، ریحانه رضی، علی عباسی‌زاده، مریم کاویانی، معصومه عربی، ابتسام بغلانی، غزاله اکرمی، محسن امیری، ستاره دهقانی، هانیه غلامی، مهرداد نیکنام، محسن نقیبیان، شاهو رستمی، فتح‌الله طاهری و زنده‌یاد حسام محمودی، از جمله بازیگران این سریال هستند.

قسمت ۳ سریال رحیل
قسمت ۳ سریال رحیل

قسمت ۳ سریال رحیل

چندماه قبل مها در حال نوشتن متنی ادبی هست که اصلان پیشش میره و میگه منو صدا زده بودید! بعد از کمی حرف زدن مها بهش نوشته هاشو میده و میگه در اسرع وقت کتابش کنید با جلد ترمه اصلان تشکر میکنه که اونو قابل دونسته و میخواد بره که مها بهش میگه چند بیت شعر هم نوشتم واستون گذاشتم خواستین بخونین تو تماشاخانه اصلان میگه که امکان داره به دردسر بیوفتم سپس مها از صدایش تعریف میکنه و ازش میخواد به پدرش بگه یه تعزیه بنویسد. زمان حال کبوتر نامه رسان نامه را به دست مسئول نامه خان بلور میرسونه او وقتی میخونه میبینه مها نوشته واسم خبرچین گذاشتن خبرهارو یه جای دیگه میفرستن اگه تا دو روز دیگه تلگرافی ازم دریافت نکردید فقط فقط پسر صحاف باشی را خبر کنید ما شب میرسیم خانه فرجان همان موقع باور صدایی میشنوه که میبینه شمامه پشت در وایساده او میپرسه تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه تمیز میکردم. آنتوان خان عکاس باشی به اداره نظمیه رفته که مامور ازش درباره چندتا عکس سوال میپرسه و اون جواب میده. در آخر مامور بهش میگه تمامی این عکس ها تو نظمیه خانه می ماند.

بیتاج به سرگد عکسی نشون میده و میگه چی میبینی؟ او میگه چندتا زن تو اندرونی بیتاج میپرسه بیا نزدیکتر! و درباره عکس کمی حرف میزنن. او بهش درباره نامه مها میگه بهش و میگه که نسبت به مامورها هم شک کرده سرگد عصبی میشه و میگه یعنی همه چیزو فهمیده و میدونه؟ بیتاج میگه اگه ۲۰۰٪ میدونست که کاری میکرد دست و پای مارو ببندن تا نتونیم کار کنیم از این به بعد باید بی سر و صدا سر و صدا کنیم سرگد با کلافگی میگه از یه کار ساده هم برنیومدن این مامورها بیتاج میگه اشتباه نکن خیلی هم ساده نیست سپس بهش میگه شفیق را پیدا کن و بهش بگو زودتر کارشو انجام بده اگه اون دختر دست منو خونده من یه کاری میکنم که بند بند وجودش بلرزه. سرگد میگه شفیق رام نشدنیه بیتاج میگه تو رامش میکنی تو سرگد نظمیه تهرانی زنت منم تا الان همه ی نشدنی ها شده واسمون اینم میشه مگه نه؟ سرگد میگه اون مثل آفتاب پرست رنگ عوض میکنه بیتاج میگه ما رنگش میکنیم. شمامه در حال تمیز کاریه که یه زن از اونجا رد میشه که شمامه میگه مگه کوری نمیبینی؟ اون زن میگه اسمت چیه؟ شناخته میگه به اسم من چیکار داری؟ او میگه من ملکه سلطان احمدشاه، شمامه معذرت خواهی میکنه که نشناختتش.

جمیل به سرعت میره پیش زینب که شمامه میگه چرا اینجارو کثیف میکنی؟ جمیل میگه زینب بانو کجاست خبر بدی دارم! و با عجله میره. مها در خانه ای نشسته و در حال خوردن شام هست و صاحب اون خانه بهش میگه وقتی اومدین اینجا دوتا از این مامورها رفتن تلگراف خانه و به دایره تفتیش اداره نظمیه تهران تلگراف زدن مها جا میخوره و میگه اونجا چیکار دارن؟ اونا با من چیکار دارن؟ اون زن میگه اونا با همه کار دارن. شفیق در حال فرار کردن از اداره نظمیه ست که یه مامور اونو میگیره. شفیق بهش میگه بیا نیم دینار عثمانی بهت میدم بزار برم اما اون این کارو نمیکنه سرگد به اونجا میره و با اسلحه مامور را میکشه و به شفیق میگه فرار کن سرگد داد میزنه و میگه مامورمو کشت بگیرینش! شفیق فرار کرده و پیش بیتاج میره او بهش میگه اگه قول و قرارمون برباد بره سر تو هم برباد میره شفیق میگه سر مها را تو سینی مسی میارم واستون و وسایلشو بدون کم و کاست واستون میارم سپس میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال رحیل از شبکه ۳ سیما

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا