خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه) را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی سه سکه یا سه قرون با نام انگلیسی بد پنی در ۱۰ آبان ۱۴۰۰ از شبکه Show TV آغاز و تاکنون ۱۱ قسمت ۱۵۰ دقیقه ای سریال پخش شده است.در سریال سه سکه بازیگرانی همچون نسرین جواد زاده در نقش بهار , اوراز کایگیلار اوغلو در نقش کارتال و آصلیهان مالبورا در نقش لیلا حضور دارند. این سریال به صورت دوبله فارسی از ۱ خرداد در روزهای فرد ساعت ۲۲:۰۰ از شبکه +gem series و از ۳ خرداد روزهای فرد ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه gem series پخش خود را آغاز کرده‌ است‌.

قسمت ۴۳ سریال ترکی اوچ کوروش
قسمت ۴۳ سریال ترکی اوچ کوروش

قسمت ۴۳ سریال ترکی اوچ کوروش

کارتال با افه پیش چتین میرن. چتین ازش میپرسه اینجا چیکار میکنیم؟ کارتال میگه دنبال کرکمازیم! چتین میگه نمیتونی پیداش کنی کارتال میگه یعنی نمیخوای بگی؟ چتین میگه نمیدونم اگه میدونستمم بهت نمی گفتم!  کارتال میگه نگو همونجوری که تورو پیدا کردم اونم پیدا میکنم! چتین میگه تو منو پیدا نکردی، من پیدات کردم! بعد از رفتن کارتال چتین از افه میخواد تا بره جلوی کارتالو بگیره تا دوباره خودشو تو دردسر نندازه اما افه میگه الان کسی نمیتونه جلوشو بگیره داشته پدرشو از دست میداده! تو نمیتونی درکش کنی چون جوری که معلومه رابطه ات با پدرت ریاد خوب نیست! چتین میگه مثل تو ما مثل همیم! و شروع میکنه به گفتن خاطرات افه با پدرش در گذشته که چنین جا میخوره و میگه تو کی هستی؟ کارتال یواشکی وارد اتاق فرهان میشه و فرهان با لبخند به جای خالی نگاه میکنه و میگه دیدی گفتم! کارتال میگه با کی حرف میزنی؟ فرهان میگه هیچی اومدی منو ببری آره؟ کارتال میگه نه واسه چی باید ببرمت؟ فرهان میگه چون یه توافقی داشتیم! کارتال میگه اتفاقاتی افتاده که نمیدونی، بابامو دزدیدن فرهان با شنیدنش میگه چی؟ کارتال میگه اذیتش کردن جلوی چشام مثل همون شب و نتونستم کاری کنم فرهان میگه چجوری ماجرای اون شبو میدونستن؟ ار کجا فهمیدن؟ سپس با تعجب میگه نکشتیش؟ ولش کردی؟ کارتال میگه کیو میگی؟ فرهان با عصبانیت میگه عزت حتما اون به صاحبش گفته! کارتال میگه نکشتمش چون مثل تو نیستم و یه بچه داشت! فرهان میگه مگه مارو به پدر.  مادرمون بخشیدن که بخشیدی؟

عزت حتما به آزاده یا کرکماز گفته بود من نمیدونم کرکماز کجاست ولی میدونم نجات کجاست! و اگه اون گفته باشه بهشون پس میدونه کرکماز کجاست! کارتال ازش میپرسه کجاست؟ فرهان میگه تا آزاد نشم نمیگم! کارتال نقشه میکشه. بهار پیش عدنان میره و درباره ارث و میراث باهاش حرف میزنه و میگه فهمیدم به همراه مال های بابام رستوران مادرم که مال من بود هم وقف خیریه شده! این نشون میده که یه کار غیر قانونی این وسط هست! و ازش می خواد تا برگردونن عدنان میگه باید با خیریه حرف بزنم بهار میگه آفرین خیلی خوبه! و میره. لیلا به اتاق نریمان میره و بهش میگه بره اتاقش. اونجا میبینه که لیلا نوشیدنی گذاشته تا بخورن و باهم حرف بزنن. نریمان به اتاقش میره و پوستر تبلیغاتی خودش را که قدیمیه به لیلا میده و میگه این همه چیزو میگه. سپس تعریف میکنه که من با داداشم اون شب ها میرفتم خوانندگی سپس میگه داداشم بهم گفت که دیگه نرم چون هزار اتفاق میوفته تو این مراسم ها خطرناکه اما من اسممو عوض کردم و به جاهایی میرفتم که اوکتای نبود. بعدا اسمم سر زبونا می افته و متوجه میشه که بهش کلک زدم و حسابی باهام دعوا کرد بعدش بهم گفت از این به بعد باید جلوی چشم خودم باشی منم قبول کردم تا اون روز کزایی! اوکتای شنیده بود که اون مرد ادم درست و حسابی نیست اما گیر داده بود که میخوام صدای بیریجیکو بشنوم که من نرفتم و اون اتفاق افتاد! لیلا میگه پس فرهان به خاطر این میگفت که تقصیر تو بوده! سپس ازش میخواد تا ادامه بده که نریمان میگه واسه امشب بسه الان نمیتونم دیگه حالم خوش نیست و به اتاقش میره. شاهین وقتی به خانه میره پنهانی وارد اتاق پدرش میشه و او را در خواب نگاه میکنه و میره. هالیده کونیالی را میبینه که داره فیلمیو تو لپ تاپش میبینه که به محض دیدن هالیده اونو قطع میکنه و میره. بایبارس به بیرون خانه کارتال اومده و پنهانی خانه را نگاه میکنه.

افه به سر قبر هالیت میره که چتین به اونجا میره و میگه از دستم عصبانی؟ افه میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ چتین میگه نمی خواستم ناراحت بشی. افه مدام تو حرف های چتین میپره و میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ چتین میگه کارتال داره خودشو میندازه تو دردسر یکی از افراد آزاده را گرفته و این بار نمیدونم چی تو سرش میگذره ولی میدونم کجاست اگه بخوای میگم بهت! افه در حال رفتن پیش کارتال است که بلنت بهش زنگ میزنه و خبر فرار کردن فرهان را بهش میده افه جا میخوره و با یادآوری حرف های کارتال حدس میزنه که کار اونه سپس با خودش میگه خواهش میکنم کار تو نباشه! و به سرعت به آدرس میره. فرهان که به کمک شسو و روشن فرار کرده به یه خانه تو محله میرن و شسو و روشن میگن که همونجا میمونن و چشم از روش بر نمیدارن که فرهان میگه خیالتون راحت با شما کاری ندارم! تو لیستم نیستین! نریمان تو اتاقش عکس دو نفره اش را با بایبارس نگاه میکنه و حلقه اش را برمیداره سپس پاپوش بچه اش را بو می کشد و گریه میکنه سپس موقع خواب عکسی که بایبارس زیر بالشتش گذاشته بود را میبینه و با ترس و دلهره میگه بایبارس! تو اینجایی!! بایبارس حال کرکمازو از راننده اش میپرسه که او میگه تاره از آی سی یو بیرون اومده حالش خوبه میخواد در اولین فرصت کارتال را بکشه اما بایبارس میگه ببینیم میتونه یا نه! اون اصلا مثل نزیح نیست! نوچه کرکماز بهش آمار میده که کارتال و خانواده اش برگشتن محله شان و پدر کارتال هم زنده ست! سپس وقتی بیهوش بودین آزاده خانم اومد و حالتونو پرسید. سپس بهار وارد اتاق میشه که کرکماز جا میخوره. او به بهار میگه اون پسره که زنش شدی گفته بیای اینجا؟ بهار میگه نه خودم اومدم تا کمی حرف بزنیم. کارتال که عزت را حسابی کتک زده و زندانی کرده باهاش حرف میزنه و در آخر او را میکشد. همان موقع افه از بیرون صدای شلیک گلوله را میشنود و سریعا به داخل میره که کارتال بهش میگه ایندفعه دیر کردی!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی اوچ کوروش (سه سکه)

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا