خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.
قسمت ۴۳ سریال ترکی پشت پرده ازدواج
آزرا با برقی سر میز نشستن و درباره پرونده حرف میزنن آزرا بهش میگه میخوام وکیلتون بشم و نمیزارم کسی تو و دخترتو از همدیگه جدا کنند برقی خوشحال میشه. سپس حاضر میشن تا برن خانه برقی تا با اجه هم صحبت کنند. وقتی میخوان سوار ماشین بشن برقی میگه نه من سوار ماشین سفید نمیشم خوب نیست! آزرا میگه اینا همش خرافاته بیا بشین الان که نمیتونم رنگ ماشینمو عوض کنم! اما وقتی میبینه برقی سوار ماشین نمیشه میگه باشه تاکسی میگیریم. اما هرچی واسه تاکسی دست تکون میدن کسی وای نمیسته آزرا عصبی و کلافه میشه و میگه ببین ماشین اینجاست بعد من دنبال تاکسیم! برقی میگه الان چون زمان عوض کردن شیفت هاست ماشین خیلی بد گیر میاد میتونیم پیاده هم بریم آزرا ناچارا قبول میکنه و میگه بریم. تو اتاق جلسه نورسل با آکیف در حال بحث کردن هستن. ییلدریم از نورسل میپرسه چیشده آبجی واسه چی میخواین طلاق بگیرین؟ نورسل میگه دیگه بسه این همه سال شکنجه این همه سال نادیده گرفته شدن دیگه بسه میخوام آزاد بشم ییلدریم به آکیف میگه آبجیم چی میگه؟ کدوم شکنجه؟ آکیف با کلافگی میگه کدوم شکنجه؟ من این وسط شاکیم بعد از ۳۰ سال زندگی مشترک رفتم بیمارستان بعد چون نمرده ام ناراحته خانم! بحث آن دو نفر بالا میگیره و آکیف جلوش می ایستد و میگه میخوای چیکار کنی الان؟ بزنی؟ بزن ببینم! نورسل دوتا سیلی محکم تو صورتش میزنه که همه ی آنها جا میخورن و یه متر بالا میپرن سپس صنم و ییلدریم میرن جداشون میکنن. آکیف میگه دیگه تموم شد طلاق میگیریم میرم با یه وکیلی میام که پوز همه تونو به خاک بمالم یه قرونم بهت نمیدم نورسل میگه حالا میبینیم! آکیف از ساختمان بیرون میاد و سریعا به نیران زنگ میزنه و میگه ماجرارو نیران ازش میخواد تا بره گواهی ضرب و شتم بگیره آکیف قبول میکنه.
اجه جلوی در خانه است که دفنه با وکیلش پیشش میرن. دفنه سعی میکنه باهاش حرف بزنه و در آخر میگه من مادرتم! اجه میگه واقعا؟ دفنه تایید میکنه و میگه بیا بریم باهم حرف بزنیم اما اجه قبول نمیکنه که دستشو میگیرن تا ببرن اما اجه با فریاد میگه نمیخوام بیام همان موقع شوکی از راه میرسه و باهاشون در میوفته که اجه را با خودشون نبرن. آزرا و برقی به اونجا میان و با دیدن اون صحنه برقی سمت دخترش می دود و جلوشونو میگیره آزرا جلو میره و میگه اینجا چخبره؟تو چجور وکیلی هستی که همچین کاری میکنی؟ او خودش را وکیل دفنه معرفی میکنه که آزرا میگه واقعا وکیلی؟ پس باید بدونی که بدون اجازه اولیا دم نمیتونی بچه را ببری! او میپرسه شما؟ که آزرا میگه من وکیل موسسه حقوقی آرمان جوهر، آزرا جوهر هستم! اون وکیل جا میخوره و عذرخواهی میکنه سپس به دفنه میگه و از اونجا میرن. برقی و اجه او را در آغوش میگیرن و تشکر میکنن سپس با شوکی چهارتایی پول های قلکشونو که رو زمین ریخته جمع میکنن. آزرا به خانه برقی و اجه میره تا باهم صحبت کنن. صنم به سر قرار با وورال میره او حسابی استرس داره که مبادا پیشنهادش ازدواج باشه. وقتی سر میز میشینه وورال با یه اشاره ویولن زن میاد و فضارو رومانتیک میکنه با موسیقی آروم. سپس میخواد پیشنهاد بده که صنم میترسه و میره زیر میز وورال جا میخوره و میگه واسه چی اینجا رفتی؟ از چیزی میترسی؟ صنم میگه نه گوشوارمو پیدا نمیکنم وورال میگه چون تو گوشته! صنم میخنده و بالا میاد سپس وورال بهش سه تا بلیط هواپیما نشون میده و میگه واسه آلمان گرفتم صنم خیلی خوشحال میشه و اونو در آغوش میگیره سپس برای بار دوم از تو جیب کتش یه دستبند درآورد و به دست صنم بست صنم لبخند میزنه.
وورال نگران اینه که دخترش آلینارو ازش بگیرن صنم دستشو میگیره و میگه من نمیزارم بهم اعتماد کن. وورال میگه این بلیطا فقط واسه رفته برگشتی نداره! سه تایی بریم اونجا یه پیشنهاد خیلی خوبیم دارم همه چیز عالی میشه! صنم شوکه میشه و دستشو از تو دستش بیرون میکشه و به حرف هاش فکر میکنه. آزرا تو خانه برقی بعد از حرف زدن خونشونو نگاه میکنه و از آنجا تعریف میکنه. ییلدریم بهش زنگ میزنه و میگه اصلا حواست هست؟ آزرا میپرسه به چه؟ ییلدریم میگه اینکه امروز کلا ندیدمت! آزرا لبخند میزنه سپس ییلدریم میگه واسش لوکیشن بفرسته تا بره دنبالش آزرا لبخند میزنه و میگه باشه. برقی بهش میگه که نمیتونن برسونتت پیش ماشینت که! آزرا دلیلشو میپرسه که میگه چون اونجا آدمای بیکار زیاده زنگ میزنن ماشینتو میبرن و میخنده آزرا با کلافگی میگه پس چرا اونجا نگفتی؟ سپس از اونجا میره. سرگن بعد از خوابوندن بچه ها برگه آزمایش فاروق را برای دوستش میفهمه تا نظرشو بگه. آزرا وقتی به خانه میره میبینه که سرگن خوابش برده و بیدارش میکنه سپس ازش میپرسه اون چیه رو مانیتور لپ تاپ؟سرگن سریع میبنده و میگه هیچی سپس میخواد بره که گوشیش زنگ میخوره و آزرا میگه دکتره! او جا میخوره و میفهمه که چیزی شده سپس ازش میخواد تا رو آیفون بزنه دکتر میگه خیلی بیماری پیشرفت کرده و کاری نمیشه کرد! آزرا فکر میکنه سرگن مریضه سپس ازش میپرسه که حقیقت داره یا نه سرگن یاد حرف فاروق می افتد و برای اینکه آزرا اونو ببخشه تصمیم میگیره بگه خودش مریضه آزرا با گریه در آغوشش میگیره که ییلدریم به داخل میاد و با دیدن آنها جا میخوره. فردای آن روز آزرا، سرگن را از خواب بیدار میکنه سپس میز صبحانه مفصلی چیده. همگی نشستنن سر میز و میخوان صبحانه بخورند…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس