خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی اسم من ملک + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی اسم من ملک را می خوانید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسم من ملک یکی از سریال های غم انگیز شبکه ت ر ت می باشد که پخش خود را دوباره شروع کرده است‌. این سریال دارای ژانر درام می باشد که چه در ترکیه و چه در دیگر کشورها دارای طرفداران زیادی می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Nehir Erdogan ،Kutsi Kutsi ،Mustafa Mert Koç ،Rabia Soyturk ،Mehmet Çevik ،Kaan Çakir ،Ece Ozdikici ،Ulvi Kahyaoglu ،Nizam Namidar ،Zeyno Eracar ،Muharrem Türkseven ،Hande Kaptan.

قسمت ۴۴ سریال ترکی اسم من ملک

خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک

نجات که از طرف همسرش بطور ناگهانی ترک شده بود به تنهایی از دخترش نگهداری میکرد و برای این که اونو ناراحت نکنه گفته بود مادرت در یه ماموریت در افریقاست و از زبان اون برای دخترش نامه مینوشت ولی متوجه شد که دخترش بشدت انتظار داره که مادرش در جشن تولد شش سالگیش شرکت کنه و …

قسمت ۴۴ سریال ترکی اسم من ملک

آلپای داخل خانه رفته و فوندا از او بخاطر آمدن میتات و تهدیدش گله میکند. او با دیدن سر و وضع زخمی آلپای شوکه شده و آلپای به دروغ می‌گوید که خانواده ملک بخاطر حسادت او از رابطه با فوندا، او را کتک زده اند. سپس میگوید که باید بچه ها را از ملک پس بگیرد. فوندا که نمیخواهد بچه ها پیش آنها بیایند، به آلپای هشدار میدهد که ملک می‌تواند با شکایت از او بخاطر طلاق ساختگی، او را به زندان بیندازد و طلاقشان نیز باطل می شود. آلپای به حرفهای فوندا اهمیت نمی‌دهد. در خانه جومالی، وقتی که عمر به خانه می آید، ویلدان به اتاق او می رود. او بخاطر بی اهمیتی جومالی و بخصوص زمرد نسبت به خودش از آنها دلخور است. او پیش عمر درد و دل کرده و می‌گوید که در مورد او و دفنه نیز حرف شنیده و از عمر میخواهد که از دفنه فاصله بگیرد و هز‌چه زودتر بعد از تمام شدن دانشگاه عمر، هر دو به خارج از کشور بروند و از همه فاصله بگیرند. او از عمر میخواهد که دیگر دفنه را نبیند. عمر جا خورده و بخاطر ناراحتی ویلدان، نمی‌تواند چیزی بگوید.

در خانه سیدعلی، کرم به ملک می‌گوید که برای پول گرفتن از باشگاه بابت قرارداد، شماره حساب میخواهد. ملک می‌گوید که او هنوز حساب برای خودش باز نکرده است. سیدعلی یکی از کارت‌های خود را به کرم میدهد و میگوید که دست او بماند.
شب قبل از خواب، قدریه سعی دارد خودش را مقابل محمود موجه نشان دهد و به دروغ میگوید که ویلدان را اتفاقی در بازار دیده و ویلدان به او در مچرد رابطه عمر و دفنه گفته است و قدریه نیز چنین چیزی را انکار کرده است. سپس به دروغ میگوید که امروز حسابی یا سیدعلی کوچک بازی کرده و او را دوست دارد. محمود حرفهای قدریه را باور کرده و از تغییر او خوشحال می شود.

وقتی که آلپای می خوابد، فوندا پنهانی شماره ملک را از گوشی او برداشته و به ملک پیام میدهد و می‌گوید که آلپای تصمیم دارد بچه ها را از ملک بگیرد. سپس برای فردا با ملک قرار میگذارد تا برای کمک به او صحبت کنند.
دفنه، پنهانی در حال صحبت با عمر است.وقتی کرم به حیاط می آید، او سریع تماس را قطع میکند. عمر و دفنه به یکدیگر علاقه مند شده و نمی‌توانند از یکدیگر دور شوند.
صبح، فوندا یادداشتی برای آلپای گذاشته و به بهانه خرید از خانه خارج می شود.
در مغازه، میتات با زینال هم‌صحبت شده و زینال به او میگوید که به اونزیله علاقه دارد و او را میخواهد. میتات بخاطر رفت و آمدهای اونزیله، تصور میکند او نیز به زینال علاقه دارد. او از این مسأله استقبال کرده و زینال را برای پیش قدم شدن تشویق می‌کند.

عمر و خلیل با هم برای صبحانه قرار میگذارند. خلیل یا عمر صحبت کرده و او را نصیحت میکند که اگر توانایی مقابله با اتقاقات را دارد و به نظرش دفنه نیز اینگونه است و ارزشش را دارد، به این رابطه ادامه دهد. در غیر این صورت بهتر است کسی را به دردسر نیندازند.
ملک سر قرار با فوندا می رود. او با سردی با فوندا برخورد میکند. فوندا میگوید که آلپای از طریق یک زن، با امضای ملک او را طلاق داده است و ملک می‌تواند با تهدید و فشار این قضیه، حضانت بچه ها را از آلپای بگیرد. ملک از حرفهای فوندا می فهمد که حتما آن زن خود او بودن است. او میگوید که هیچکس نمی‌تواند بچه هایش را از او بگیرد و با عصبانیت بیرون می آید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا