در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۵ سریال ترکی قهرمان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. “قهرمان” محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است و در ترکیه مخاطبان و طرفداران زیادی دارد. سریال ترکی قهرمان Şampiyon جدیدترین سریال تولگاهان ساییشمان بازیگر محبوب ترکیه ای می باشد که دارای داستانی درام و غم انگیز می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ تولگاهان سایمشان، ییلدیز چاگری آتیکسوی و امیر اوزیاکیشیر در سریال قهرمان به ایفای نقش پرداخته اند.
خلاصه داستان سریال ترکی قهرمان
فیرات بولوکباشی ملقب به قفقاز قهرمان سابق بوکس بوده و در مسابقه قهرمانی رقیبش رو شکست میده ولی رقیب همونجا خونریزی مغزی میکنه و میمیره و این ماجرا زندگی فیرات رو زیر و رو میکنه و خونه و کار و همسرشو از دست میده و با پسرش تنها میمونه. بعد از هفت سال فیرات برای درمان پسرش که تب مدیترانه ای داره به ۶۰۰ هزار لیره نیاز پیدا میکنه و برای همین باز مجبور میشه به رینگ بره…
قسمت ۴۵ سریال ترکی قهرمان
وقتی درویش در بازداشتگاه زندانی می شود، ضیا به یامان می گوید که این بار اگر درویش باز هم از دستشان قسر در برود دیگر نمی توانند به راحتی او را گیر بیندازند. او اضافه می کند: «اگه تا دو روز دیگه فیرات برامون یه مدرک قابل استناد نیاره درویش آزاد میشه و نمیتونیم کاری کنیم. » کمی بعد یامان به اتاق بازجویی می رود و روبروی درویش می نشیند و می گوید که تا دیر نشده بهتر است همه چیز را به پلیس بگوید تا جرمش کمتر بشود اما درویش با پوزخندی رو به او می گوید: «کسی که همه ی زندگیش همیشه باخته، داره منو تهدید میکنه! ببین یامان من همیشه بردم و از این بعد هم برنده ام! » یامان می گوید: «درست وقتی که فکر میکنی برنده ای، ممکنه زمین بخوری و دیگه نتونی بلند شی! یادته بهت گفته بودم؟ یه چیز دیگه هم گفته بودم! الیسا! میدونی الیسا کجاست؟ هان؟ شاید دشمنات خبر داشته باشن! » درویش با عصبانیت یقه ی یامان را می چسبد و حرف های او را مسخره و چرت و پرت می داند. فیرات سراغ روزگار می رود و از او می خواهد که با ماوی دیدار داشته باشد. روزگار از اینکه او ماوی را می شناسد تعجب می کند و فیرات می گوید که خود درویش همه چیز را در مورد ماوی به او گفته که او مردی است که مدیریت همه ی کارها به دست اوست.
روزگار هم قبول می کند که او را به دیدن ماوی ببرد اما فیرات را به انباری ای در حاشیه شهر می برد و اسلحه ای به سمتش می گیرد و می گوید: «از اول شک داشتم که با پلیس همکاری میکنی اما الان مطمئن شدم. ماوی مرد نیست، زنه! » فیرات بدون اینکه واکنشی داشته باشد به او می گوید که بهتر است اسلحه اش را پایین بیاورد چون درویش اگر از این کار او باخبر بشود برایش بد تمام می شود. روزگار کوتاه نمی آید و می گوید که اگر درویش هم خیانت او را بفهمد زنده اش نمی گذارد. فیرات کم کم به او نزدیک می شود و اسلحه را از دست او گوشه ای پرت می کند و بعد با مشت او را نقش زمین می کند. روزگار به او می گوید: «این کارها به این راحتیا نیست! تو هروقت که بخوای نمیتونی با ادمای مهمی مثل اونا دیدار داشته باشی! » فیرات بدون توجه به او گوشی روزگار را برمیدارد و به ماوی پیام می دهد تا با هم ملاقات کنند. ماوی هم زمان و مکان قرار ملاقات را برایش می فرستد. موجلا وقتی به خانه برمی گردد با تانسل و دومان روبرو می شود و با ترس از آنها می خواهد که دست از سرش بردارند چون او دیگر چیزی برای گفتن ندارد. تانسل با تهدید کردن جان بچه های او می گوید که باید هرچه زودتر جایی که گونش را نگه میدارند بداند.
وقتی سرهات به خانه می رسد، موجلا سعی می کند از زیر زبان او حرف بیرون بکشد اما سرهات چیزی را لو نمی دهد و از خانه بیرون می رود. موجلا هم او را دنبال می کند و متوجه می شود سرهات به سمت خانه ای می رود که گونش آنجاست و آدرس آن را برای تانسل می فرستد. تانسل از دیدن پیام او خوشحال می شود و همان موقع کرم وارد دفتر او شده و دستکش های پدرش را مقابل او می گذارد و می گوید: «تو بهم یه دینی داری! باید اسم و اعتبار و قهرمانی پدرمو بهم برگردونی… باید منو با شریف، وارد رینگ کنی! » فیرات به محل قرار می رود و منتظر می نشیند. کمی بعد ماوی، زنی خوش پوش به آنجا می آید و با فیرات دست می دهد و می گوید: «پس کسی که وارث تاج و تخت درویشه تویی! » فیرات می گوید: «وارث نه! کسیم که نابودش میکنه! » همان موقع افراد پلیس جلو می آیند و ماوی را دستگیر می کنند. ماوی پوزخندی می زند و می گوید: «فکر کردی به همین راحتیه؟ » فیرات جواب می دهد: «نه! ولی ما هم نقشه های دیگه ای داریم! » درویش به روزگار دسترسی ندارد و بعد یاد حرف های یامان می افتد و به کسی زنگ می زند و خودش را دیان معرفی می کند و سراغ الیسا را می گیرد. شخص پشت خط می گوید که الیسا چند روز پیش فرار کرده و کسی از او خبر ندارد. یامان کنار ساحل به سمت دختری می رود و او را الیسا صدا می زند. الیسا به سمت او برمی گردد و به او خیره می شود.
هنگامی که برای اولین بار با استفاده از دکمه ورود به سیستم اجتماعی وارد می شوید، اطلاعات نمایه عمومی حساب شما را که توسط ارائه دهنده ورود به سیستم اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است، بر اساس تنظیمات حریم خصوصی شما جمع آوری می کنیم. ما همچنین آدرس ایمیل شما را دریافت می کنیم تا به طور خودکار یک حساب کاربری برای شما در وب سایت خود ایجاد کنیم. پس از ایجاد حساب کاربری، به این حساب وارد خواهید شد.
رد کردنتایید
لطفا کامنت خود را ارسال بفرمایید
موافقت ورود با شبکه های اجتماعی
هنگامی که برای اولین بار با استفاده از دکمه ورود به سیستم اجتماعی وارد می شوید، اطلاعات نمایه عمومی حساب شما را که توسط ارائه دهنده ورود به سیستم اجتماعی به اشتراک گذاشته شده است، بر اساس تنظیمات حریم خصوصی شما جمع آوری می کنیم. ما همچنین آدرس ایمیل شما را دریافت می کنیم تا به طور خودکار یک حساب کاربری برای شما در وب سایت خود ایجاد کنیم. پس از ایجاد حساب کاربری، به این حساب وارد خواهید شد.