خلاصه داستان قسمت ۴۸ سریال ترکی قهرمان + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۸ سریال ترکی قهرمان را مطالعه می کنید. با ما همراه باشید. “قهرمان” محصول سال ۲۰۱۹ میلادی است و در ترکیه مخاطبان و طرفداران زیادی دارد. سریال ترکی قهرمان Şampiyon جدیدترین سریال تولگاهان ساییشمان بازیگر محبوب ترکیه ای می باشد که دارای داستانی درام و غم انگیز می باشد. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ تولگاهان سایمشان، ییلدیز چاگری آتیکسوی و امیر اوزیاکیشیر در سریال قهرمان به ایفای نقش پرداخته اند.

قسمت ۴۸ سریال ترکی قهرمان

خلاصه داستان سریال ترکی قهرمان

فیرات بولوکباشی ملقب به قفقاز قهرمان سابق بوکس بوده و در مسابقه قهرمانی رقیبش رو شکست میده ولی رقیب همونجا خونریزی مغزی میکنه و میمیره و این ماجرا زندگی فیرات رو زیر و رو میکنه و خونه و کار و همسرشو از دست میده و با پسرش تنها میمونه. بعد از هفت سال فیرات برای درمان پسرش که تب مدیترانه ای داره به ۶۰۰ هزار لیره نیاز پیدا میکنه و برای همین باز مجبور میشه به رینگ بره…

قسمت ۴۸ سریال ترکی قهرمان

کادو به کرم می گوید که چرا پیش تانسل رفته و حاضر به امضای قرارداد او شده؟ کرم می گوید که چاره ای نداشته چون هیچکس او را در باشگاه یامان نمی خواهد. کادو می گوید: «باشه! تو میری واسه تانسل کار میکنی و نسلی رو هم از قلبت میندازی بیرون… تو هرجا بری و حتی چشمات رو هم ببندی باز میاد جلو چشمات…» کرم با ناراحتی به او خیره می شود و بعد می گوید که مسئله فقط عشق نیست و هیچکس به حرف او گوش نداد تا با شریف وارد رینگ بشود. بعد هم با عصبانیت ادامه می دهد: «منو دیگه هیچکس نمیتونه از راهم متوقف کنه. اول اون شریف و بعد هرکسی تو راه قهرمانی بیاد سد راهم رو له میکنم و از روش رد میشم. » کادو می گوید که یعنی دیگر برنخواهد گشت؟ کرم می گوید که دیگر بخواهد هم نمی تواند چون قرارداد را امضا کرده و کادو با عصبانیت او را سرزنش می کند. دومان وارد باشگاه یامان می شود و رو به میچو و نادر و توربا می گوید که برایشان هدیه ی کوچکی اورده! بعد هم سراغ فیرات را می گیرد و وقتی متوجه می شود انجا نیست از میچو می خواهد به او زنگ بزند.
وقتی فیرات گوشی را جواب می دهد و صدای دومان را می شنود با عصبانیت فریاد می زند که با بچه ها کاری نداشته باشد اما دومان گوشی را قطع می کند و به هرکدام انها مشتی می زند و بیهوششان می کند. بعد هم دست و پایشان را می بندد. فیرات با عجله خودش را به باشگاه می رساند و وقتی بچه ها را زخمی می بیند از انها می پرسد که دومان کجاست و انها ادرس انبار کارتال را به او می دهند و از فیرات می خواهند که جایی نرود اما فیرات می رود تا حساب کاری که با بچه ها کرده است را از او پس بگیرد. کادو به ظفر زنگ می زند و از او می خواهد که همدیگر را ببینند و بعد می گوید که کرم خودش را به دردسر انداخته و قراردادی با تانسل امضا کرده است. ظفر کلافه می شود و همان موقع وقتی پایشان را به باشگاه می گذارند و قضیه را از زبان نادر و میچو می شنوند، ظفر با عصبانیت به یکی از دوستانشان زنگ می زند و از او می خواهد آدم هایش را جمع کنند تا برای دعوا بروند. تانسل سراغ سونا می رود و قراردادی را که کرم امضا کرده را نشان او می دهد و می گوید که دیگر نیت بدی ندارد و از کرم محافظت می کند. سونا ناباورانه به قرارداد خیره می شود و بعد تانسل کلید صندوقی را که اسلحه را انجا گذاشته به او می دهد و می گوید: «میخوام نیت خوبمو بهت نشون بدم و ازت بخوام یه شانس دیگه بهم بدی! » اما سونا او را از اتاقش بیرون می کند و بعد فورا به خانه می رود و با عصبانیت رو به کرم می گوید که چرا همچین کاری کرده؟
کرم هم می گوید: «هیشکی پشتم نموند عمه! نه تو، نه استاد یامان، نه استاد ظفر، نه دوستام و نه حتی نسلی! من قبل از اینکه برم پیش تانسل از همه کمک خواستم! حالام دیگه نمیشه کاری کرد من تصمیممو گرفتم و تو هم باید بهش عادت کنی! » فیرات خودش را به انبار می رساند و به مقابل دومان می رود. تانسل هم از طریق دوربین های مدار بسته آنها را زیر نظر دارد. دومان ابتدا مشت محکمی به فیرات می زند و فیرات کمی گیج می شود اما بعد خودش را فورا جمع می کند و او هم مشت محکمی به او می زند. دومان سعی می کند او را خفه کند اما فیرات خودش را از زیر بازوان او بیرون می کشد و با زدن مشت های متوالی او را بیهوش می کند. تانسل وقتی این صحنه را می بیند با حرص زیادی از افرادش می خواهد که سراغ فیرات بروند. شش هفت نفر آدم با چماق سراغ فیرات می روند اما فیرات همه شان را با مشت نقش زمین می کند. ظفر و کادو و دوستانشان هم از راه می رسند و نگهبان های دم در را از سر راه برمیدارند و وقتی وارد انبار می شوند و می بینند که فیرات به تنهایی کار همه شان را ساخته خنده شان می گیرد.

فیرات پیش گونش می رود و سعی می کند نبودش را برای گونش توضیح بدهد و همه چیز را از دلش بیرون بیاورد. سرهات هم شب را انجا مانده و وقتی فیرات از چهره ی او می فهمد که چیزی شده سرهات همه چیز را درمورد موجلا و دروغ هایش برای او تعریف می کند. صبح، موجلا با گریه به در خانه ی یامان می رود و می گوید که با تهدید تانسل مجبور شده جای گونش را لو بدهد. یامان فورا با ضیا تماس می گیرد و همراه ظفر نگران به راه می افتند. همان موقع درویش و روزگار و افرادش مقابل خانه ی امن می ایستند و بعد افراد درویش وارد خانه شده و فیرات به مقابله با انها می رود اما تعدادشان زیاد است و سرهات با کم عقلی گونش را بیرون از خانه می برد که روزگار با بیهوش کردن او گونش را از دستش می گیرد و سوار ماشین می کند و می برد. فیرات با ناراحتی بیرون می آید و متوجه نبود گونش می شود اما کاری از دستش برنمی آید.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا