خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۵۳ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۵۳ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۵۳ سریال ترکی تازه عروس

مسلم تو انبارش در حال آزمایش کردن است که میبینه یه چیزی کمه فرهاد بهش میگه مارو از اینجا بیار بیرون تا باهم دیگه پیدا کنیم اون یه موردشو مسلم با خنده میگه آره راست میگی سپس میگه فکر کردی دیوونه ام؟ سپس سراغ ترکمن میره و بهش میگه رمز گاوصندوقو بهم بده اما ترکمن میگه اون مال داداشمه نمیتونم بدم مسلم میگه من الان خان این عمارتم میگم بده! ترکمن مخالفت میکنه و میگه زنگ بزن به خود داداش اگه اجازه داد باشه میدم مسلم باهاش اتمام حجت میکنه که اگه ندی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی! ترکمن میگه نمیدم و مسلم اونو به آخور میبره و کف پاهاشو قلقلک میده ترکمن میخنده و ازشون میخواد تا تموم کنن اما مسلم میگه تا زمانیکه که رمزو نگی این بساط ادامه داره ترکمن از ته دل میخنده که آفت از سر و صدای آنها به اونجا میاد و میگه چخبر شده صدای خنده هاتون تا خود عمارت میاد! مسلم فکری به سرش میزنه و آفت را با طناب به صندلی میبندد و به ترکمن میگه اگه رمز گاوصندوقو نگی چیزی که کوگان خیلی دوست داره را میبرم! آفت میترسه و میگه چی؟ آخه عموجان قربونت برم من این وسط چیکاره ام؟ رحم کن توروخدا! اما ترکمن نظرش عوض نمیشه و چیزی نمیگه مسلم به پدرش میگه خوب ببر موهاشو آفت میترسه و بهش میگه باشه من میدونم بهت میگم مسلم با تعجب میگه تو میدونی؟ آفت میگه آره یکبار گوکان بهم گفت رمزش ۱تا۵ هستش، ترکمن با شنیدن رمز میفهمه که دروغ گفته ولی به روی خودش نمیاره. مسلم اونارو باز میکنه و باهمدیگه به طرف گاوصندوق میرن. اونجا مسلم هرچی رمزو میزنه باز نمیشه آفت میگه حتما رمزو اشتباه میزنین دیگه! مسلم یکبار دیگه رمزو میزنه که آفت میگه نمیدونم عمو جون حتما قلندر خان رمزو عوض کرده ترکمن تایید میکنه و میگه آره خیلی محکم کاری میکنه سپس از اونجا فرار میکنن که مسلم دنبالشون می دود.

شب قلندر و همراهاش روی تخته سنگ بزرگی میخوابند. قلندر به باران میگه تو بیدار بمون ازمون محافظت کن باران که میخواد خودی نشون بده قبول میکنه. فردای آن روز وقتی از خواب بیدار میشن میبینن که عایشه نیست یکدفعه عایشه فریادزنان به اونجا میاد و بهشون یه ظرف پر از عسل میده معتبر میگه پس خامه هستش کو؟ عایشه میگه به جای دستت درد نکنه طلبکارم هستی؟ رفتم از تو جنگل عسل پیدا کردم! آنها یه صدایی میشنوند که خان میره تا ببینه صدا از کجاست که با یه خرس روبرو میشه او حسابی میترسه و برمیگرده و بهشون میگه فرار کنین خرس! همگی فرار میکنن و به یه کلبه میرسن و با شکستن درش به داخل میرن. اونجا هازار بهشون زنگ میزنه که قلندر میخواد با کامیل حرف بزنه همان موقع خرس به اونجا میاد و آنها حسابی میترسن کامیل از سر و صدا متوجه میشه اتفاقی افتاده و ازش میخواد لوکیشن بفرسته تا به اونجا برن. قلندر و بقیه پیش هازار میرسن و باهمدیگه از اونجا میرن. تو ماشین قلندر میگه بریم کارادنیزو بگردیم آنها میپرسن چجوری؟ ما که فراریم! قلندر میگه باید شبیه توریست ها بشیم تا کسی مارو نشناسه! آنها به یک مرکز تجاری میرن و قلندر میگه نباید باهمدیگه باشیم اینجوری خیلی تابلوعه از هم جدا میشین و قرارمون یه ساعت دیگه همینجا باشه همگی قبول میکنن و هرکدام به طرفی میرن. بعد از یه ساعت هرکدامشان با به تیپ و استایل متفاوتی به اونجا میان در آخر بلا و هازار وقتی آنها را میبینن خنده شان میگیره. قلندر میپرسه که چرا میخنده که هازار میگه هیچی باباجون تو تغییر چهره تون خیلی موفق بودین هیچکی شک نمیکنه و میخندن. سپس باهمدیگه میرن برای خوشگذرونی.

آنها سوار زیپ لاین میشن و بعد از آن تاپ فضایی و بعد به یک رستوران میرن برای خوردن غذا. شیرین به قلندر میگه امروز خیلی خوش گذشت باباجون اگه فراری بودن اینجوریه میخوام همیشه فراری باشم قلندر میگه تو فقط خواننده نشو هرچی میخوای بشی بشو. آفت به گوشی عایشه زنگ میزنه که عایشه فکر میکنه گوکان اومده داره زنگ میزنه که خبر بده و وقتی تلفنو برمیداره میگه تلفنو بده به گوکان آفت! اما آفت میگه گوکان چیه مامان گوشیو بده به بابا سپس به قلندر میگه باباجون هرچی سریعتر برگردین اینجا فرنطینه تمام شده قلندر با تعجب میگه واقعا؟ جدی میگی؟ آفت میگه آره باباجون تست ها منفیه برگردین. قلندر به همه این خبرو میده و همگی خوشحال میشن که یکدفعه صدای شلیک گلوله میشنون. تمله تیر هوایی زده و میگه هرجا میخواین برین، برین و به بلا اشاره میکنه و میگه ولی اون ماله منه! هازار میخواد به طرفش حمله کنه که جلوشو میگیرن عایشه به معتبر میگه آبجی معتبر حالا به نظرت واسه آسیه پیغام نفرستیم؟ قلندر میگه فکر خیلی خوبی کردی آفرین عایشه سپس عایشه میگه آقا میشه من پیغام بفرستم؟ سپس به تمل میگه بیا جلو ببینمت! تمل قدم به قدم میره جلو در آخر عایشه میپره و گوششو گاز میگیره سپس همگی رو سرش میریزن و کتکش میزنن تمل از اونجا در میره. قلندر میگه خوب دیگه خاطراتمون تو کارادنیز تموم شد بریم به آدانا همگی خوشحال میشن….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا