خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی خواهران و برادران

اورهان را به خانه میارن و همگی به طرفش میرن و بهش بلا به دور میگن آسیه میگه خداروشکر صحیح و سالم برگشتی عمو جون، اورهان میگه آره صحیح و سالم ولی میشه گفت نصفه آدم! شنگول میگه این چه حرفیه اورهان از این حرفا دیگه نزنیا به خدا باهات قهر میکنم و دیگه هم آشتی نمیکنم! قدیر میخواد اورهان را به داخل خانه ببرد که اورهان مخالفت میکنه و میگه نمیخواد پسرم خیلی زحمت کشیدی برین شما به درساتون برسین اما قدیر میگه این چه حرفیه عمو جون سپس به داخل خانه میبرنش. ملیسا و دوروک میخوان برن مدرسه که نباهت بهشون چشم زخم میخواد آویزون کنه و میگه اینا ازتون محافظت میکنن دوروک نمیزاره آویزون کنه که نباهت میگه اینجوری نکن دیگه قرار بود بمیری خیلی خدا بهمون رحم کرد! دوروک میگه آره نکردم ولی یه نفر به خاطر من فلج شده! نباهت میگه آره ولی خداروشکر تو چیزیت نشده چون فقط تو واسم مهمی! دوروک میگه آره چه نظر خودخواهانه ای! ملیسا میگه بهتره هرحرفیو نزنی مامان قبلش فکر کنی و از فیلتر ردش کنی! سپس به مدرسه میرن. شنگول برای اورهان کله پاچه درست کرده اما اورهان دل و دماغ  غذا خوردن نداره شنگول میگه واسه استخونات خوبه! اورهان میگه آهان پس بده بخورم چون شب قراره راه برم! شنگول باهاش حرف میزنه و ازش میخواد تا بد فکر نکنه اورهان ازش میخواد تا بره به کارش برسه شنگول میگه باشه و به امل میگه که مراقب عمویش باشه و از اونجا میره. بچه ها تو مدرسه درباره اتفاقی که افتاده بحث میکنن عمر خودشو مقصر میدونه که آیبیکه و اوگولجان و آسیه او را دلداری میدن و میگن که تقصیر تو نیست اینجوری فکر نکن. برک به اونجا میره و آیبیکه را صدا میزنه و احساس همدردی میکنه و میگه که میدونی که دوست دارم شیفتتم دردت درد منم هست!

دوروک میاد و میگه فهمیدین اون بیشرفت آزاد شده؟ و استوری که تو اینستاگرام گذاشته را بهشون نشون میده سپس با برک و اوگولجان و عمر میرن تا به حسابش برسن. شنگول تو خانه نباهت در حال آشپزی کردنه که نباهت پیشش میره و حال اورهان را میپرسه او میگه آره خوبه فقط دیگه نمیتونه راه بره سپس باهم کمی کل کل میکنن آکیف میاد و بلا به دور میگه و میخواد بره شرکت که شنگول تو حیاط جلوشو میگیره و باهاش دعوا میکنه که شوهر من به خاطر پسر شما و تو مدرسه شما فلج شده باید خسارتشو بدین آکیف میگه به جای سارا شهریه ترم دوم مدرسه را ندین اما شنگول باهاش دعوا میکنه که در آخر آکیف عصبی میشه و مقداری پول جلوش میریزه و اخراجش میکنه و میره، شنگول با چشمانی گریان پول هارو برمیداره و از اونجا میره. بچه ها دم در خانه تولگا میرن اما پدرش میگه یه ساعت پیش پرواز داشت اینجا نیست دیگه. شب شنگول ماجرای اخراج شدنش را به همه میگه. آنها باهم تصمیم میگیرن که چیکار کنن و چجوری پول دربیارن. حلیمه به آنجا میاد که شنگول میگه از اینورا خیر باشه؟ حلیمه میگه اومدم حال اورهان را بپرسم و ببینم در چه وضعیتیه سپس میگه که میخوام اینجارو به پیمان کار بسپارم گفتم بیام بهتون خبر بدم. شنگول جا میخوره و میگه چی؟ این چه رفتاریه دیگه! نمیبینی وضعیت مارو؟ حلمیه میگه چون دارم میبینم میخوام اینکارو کنم دیگه نمیتونم هر ماه دنبال چندرغاز پولم بدوام! شنگول باهاش دعوا میکنه و میگه که ازت شکایت میکنم تا آخر عمرم مفت و مجانی میشین! حلمیه با عصبانیت از اونجا بیرون میزنه که سلیم پسرش میگه چیشد؟ حلیمه از شکایت و این حرفا میگه که سلیم میگه مگه نرفتی عیادت؟ شکایت چیه؟ شنگول بیرون میاد و ماجرارو میگه بهش که سلیم متوجه ماجرا میشه و به پدرش میگه اینجا به نام منه و من همچین کاری نمیکنم!

حلمیه بعد از کمی بحث با پسرش از اونجا میره و سلیم ازشون عذرخواهی میکنه و میره. هاریکا رفته یخورده خرید کنه و وقتی برمیگرده خونه مادرش را میبینه که در حال پهن کردن لباس ها تو خانه ست هاریکا میگه واقعا انگار دارم تو بدترین کابوس زندگی میکنم! او به خاطر اینکه مادرش کاری نمیکنه تا از این وضعیت خلاص بشن گلگی میکنه که همان موقع پیام مصاحبه کاری واسه سوزان میاد و او با خوشحالی میگه تو فکر میکنی من کاری نمیکنم ولی بیکار ننشستم فردا باید برم مصاحبه کاری، هاریکا خوشحال میشه و بغلش میکنه. فردای آن روز سوزان وقتی به مصاحبه کاری میره متوجه میشه فقط واسه این گفتن بره اونجا که ببینن واقعا همون سوزانه یا فقط تشابه اسمی بوده او با کلافگی از اونجا بیرون میره ولی تو مسیر برگشت آگهی را روی شیشه فروشگاهی که همیشه لباس از اونجا میخریده میبینه و میره تا با مدیرش صحبت کنه. هاریکا و سوزی تو مدرسه نشستن که تالیا و مظلوم را دست تو دست باهم میبینن که شوکه میشن تالیا میگه چیه؟ تاحالا زوج ندیدین؟ و از اونجا میره. بعد از مدرسه عمر و اوگولجان میگن ما میریم پمپ بنزین محله ببینیم کاری هست یا نه که انجام بدیم. وقتی به اونجا میرن بهشون میگه که نیروی پاره وقت نمیخوایم تمام وقت میخوایم. آنها اونجا تولگا را میبینن که عمر میگه چقدر احمقیم که زود باور کردیم که خارج رفته! سپس اوگولجان میگه من میرم زمان میخرم تو به دوروک زنگ بزن بگو بیان اینجا. اوگولجان با چوب لاستیک ماشینشو پنچر میکنه. وقتی تولگا میاد و میبینه که پنچر شده کلافه میشه. قدیر به تاکسیرانی میره  و کارشو میخواد شروع کنه…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا