خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی رامو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۵۵ سریال ترکی رامو را قرار داده ایم با ما همراه باشید. رامو (به ترکی استانبولی: RAMO) یک مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای است که در ژانرهای اکشن، جنایی و درام ساخته شده است. از بازیگران این سریال می‌توان به مراد ییلدریم Murat Yildirim، اسرا بیلگیج Esra Bilgic، ساجیده تاسانر Sacide Tasaner و…. اشاره کرد.

قسمت ۵۵ سریال ترکی رامو

قسمت ۵۵ سریال ترکی رامو

بعد از گذشت چند روز رامو به هوش میاد که سیبل را پیشش میبینه سیبل بهش رسیدگی میکنه که رامو ازش میپرسه اینجا چیکار میکنی؟ چرا اینجایی؟ اونشب دم خونه ما چیکار میکردی؟ فیدان به اونجا میاد و به سیبل میگه دوعو داره میاد بدو برو از اینجا سیبل از فرصت استفاده مرده و از اونجا میره. دوعو میره پیش رامو و حالشو میپرسه که نهیر هم اونجا اومده و میپرسه فکر نمیکردم انقدر با رامو صمیمی! رامو میگه دشمن دشمنم دوستمه سپس بعد از کمی حرف زدن میرن. نهیر سیبل را جلوی بیمارستان میبینه و ازش میپرسه اونجا چیکار میکرده؟ سیبل میگه دنبال تو بودم سپس درباره اونشب حرف میزنن و ازهمدیگه میپرسن که اونجا چیکار میکردن که نهیر میگه بهتره اونارو کلا فراموش کنیم. رامو از فیدان میخواد بره واسش سوپی چیزی بگیره که از فرصت استفاده میکنه و از بیمارستان بیرون میزنه فیدان میبینتش و دنبالش میره. رامو با یاقوز تماس میگیره و باهاش تو یه خونه ای قرار میزاره سپس بهش میگه که حالا باید واسم توضیح بدی و ازش برگه هایی که سیبلو میندازه زندان میخواد که یاقوز میگه نمیتونم بدم اون برگه ها تورو آدم من میکنه. جهانگیر به دوعو میگه درباره دوتا نگهبانی که نتونستن جلوی یاقوز بگیرنو تحقیق کنه و بفهمه که واسه یاقوز کار میکنن یا نه بعدشم به حسابشون برسه.

رامو با یاقوز در حال بحث و حرف زدنه که فیدان به اونجا میره و میخواد بکشتش که رامو میگه نمیخواسته منو بکشه عمه و واسش با گفتن نشونه هایی ثابت میکنه. در آخر رامو بهش میگه که برگه هارو میرسونی به دست خود سیبل وگرنه اسلحه میرسه دست پلیس و میره. دوعو متوجه میشه که اون نگهبانا با یاقوز کار میکنن و با شکنجه و تهدید مجبورشون میکنه تا بگن یاقوز کجاست. بعد از فهمیدن جای یاقوز دوعو به جهانگیر خبر میده و اون بهش میگه کاری کنین بره تو کما و بندازین جلوی بیمارستانی که نهیر اونجاست ببینم چیکار میکنه. نهیر اون آدمو میبینه ولی شیفتیش تموم شده و میره پیش پدرش که اومده اونجا سپس میرن به ساحل تا باهم حرف بزنن. رامو تو تاکسی به فیدان میگه ماجرا چیه؟ فیدان میگه کدوم ماجرا؟ رامو میگه سیبل فیدان میگه هیچی اونشب اومده بود درباره برگه هایی که یاقوز ازش امضاء گرفته بود با من حرف بزنه که ازت بپرسم بهش کمک میکنی یا نه رامو میگه معلومه که نه! فیدان میگه ولی تو که کمک میکنی!

جهانگیر برای نهیر داستانیو از بچگیش تعریف میکنه که مجبور شده بود یه نفرو بکشه سپس بهش میگه اون آدمی که اومده بود امروز بیمارستان اگه به هوش بیاد و حرفی از من بزنه من میوفتم زندان و شاید بمیرم الان جونم تو دست توعه که نزاری به هوش بیاد نهیر جا میخوره و میگه من نمیتونم همچین کاری کنم! اما جهانگیر ازش میخواد تا اون کارو بکنه چون جونش دست اونه. برگه های سیبل با پست به دستش میرسه او هم خوشحال میشه هم با خوندن اون برگه ها شوکه میشه. رامو در حال فکر کردنه که چجوری جهانگیرو تو زندان بندازه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی رامو + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا