خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۵۶ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۵۶ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۵۶ سریال ترکی تازه عروس

همگی منتظر خواستگارها هستن و وقتی وارد حیاط عمارت میشن میگن وای چقدر پولدارن! قلندر از جمیل میپرسه که عرب کجا بودن؟ جمیل میگه قطر خیلیم پولدارن آقا بهتون گفته بودم که! آنها بعد از سلام احوالپرسی مراسم خواستگاری را شروع میکنن و عرب ها تو حیاط با شمشیر میرقصن. بعد از چند دقیقه قلندر و کامیل را هم بهشون اصافه میشن. ترکمن به زن های عمارت میگه چرا دارین شوهر منو دید میزنین؟ عایشه میگه ما که نمیدونیم کدومشونه همشون شبیه همن و میخندن. ترکمن میگه اونایی که از من کوچکترن برن آشپزخانه، معتبر و عایشه و آسیه میخوان برن که ترکمن میگه شما کجا؟ اونا میگن ما کوچکتریم دیگه اما ترکمن میگه بشینین سرجاتون! سپس ترکمن سرجاش شروع میکنه به رقصیدن که مدام بهش تلنگر میزنن که سنگین باش زشته! بعد از رقص عرب ها، گروه رقص آدانایی با شمشیر میان و شروع میکنن به رقص محلی، آنها تیر هوایی میزنن. مراسم تموم می شود و فردای آن روز ترکمن برای خوردن صبحانه کنار قلندر و هازار و خان میره. اونجا ترکمن برای قلندر لقمه میگیره و مدام ازش سوال میپرسه که چی میخوره براش لقمه بگیره، سپس ازش میپرسه که شام چی واسش درست کنه قلندر جا میخوره و میگه تا شام خیلی مونده! ترکمن حرف خواستگارهارو پیش میکشه که قلندر میگه من که اصلا نفهمیدم خواستگار کدوم بود شماها فهمیدین؟ ترکمن میگه من فهمیدم قلندر میپرسه پسندیدی؟ ترکمن خودشو خجالت زده نشون میده که قلندر میگه برو صبحانه بخور خبری شد میگم بهت. ترکمن تو آشپزخانه فخر میفروشه و میگه دلم به حالتون میسوزه یه آدم معمولی هم نیستین چون معمولیارو دکتری مهندسی میان میگیرنشون ولی منو امیر عرب اومده بگیره! آنها کمی سر به سرش میزارن و میخندن. قلندر و کامیل در حال حرف زدن هستن که جمیل پیشش میره و میگه آقا از عرب ها خبر اومده میخوان شب بیان خواستگاری.

کامیل ازش میپرسه چرا رفتی تو خودت؟ قلندر میگه الان که یخورده جدی شده یجوری شدم! کامیل از موقعیت عرب ها و پولداریشون حرف میرنه و میگه بده بره قلندر به ترکمن میگه که شب میخوان بیان خواستگاریت او خوشحال میشه. شب مراسم خواستگاری آغاز می شود و بزرگ آنها از قلندر دخترشونو خواستگاری میکنه قلندر میگه قبوله میدم بهتون سپس به ترکمن میگن تا با قهوه اونارو پذیرایی کنه. وقتی ترکمن به اونجا میره آنها از دیدن او تعجب میکنن و بزرگ عرب ها به قلندر میگه دخترتون مخالف ازدواجه که خودش نیومده؟ قلندر میگه دخترمونه دیگه! آنجا متوجه میشن که خواستگار شیرین هستن نه ترکمن. ترکمن با شنیدن این حرف سینی از دستش می افتد و شروع میکنه به فریاد کشیدن و گریه کردن. قلندر ازشون میخواد از اونجا برن چون دختر به اونا نمیده. ترکمن تو آشپزخانه خودشو از گریه هلاک میکنه که ازش میپرسن حالا که منظورشون ترکمن نبوده خواستگار کی بودن؟ قلندر میگه شیرین، آنها تعجب میکنن که شیرین میگه من با اون عرب ازدواج نمیکنم گفته باشم! ترکمن با گریه بهش میگه تو مار هفت خطه خواستگار دزد چیکار کردی که اومده تورو خواستگاری کرده؟ شیرین میگه به خدا من کاری نکردم اما ترکمن بهش میگه دم تکون دادی واسش که منو گذاشت کنار و به دنبالش می دود شیرین با ترس فرار میکنه. شیرین تو حیاط در حال فرار کردن است و از ترکمن میخواد تا تموم کنه اما ترکمن میگه تو باید سخترین مجازاتو بکشی. سه روز بعد؛ ترکمن هنوز داره دنبال شیرین می دود او خسته شده و میگه بس کن عمه توروخدا سه روزه داری دنبال من می دویی من که گفتم نمیخوام ازدواج کنم باهاش اصلا من چه گناهی کردم آخه! ترکمن با چوب دنبالش می دود که میستیک یکدفعه داد می زنه و میگه اومد بالاخره اومد!

ترکمن و شیرین میگن چی اومد؟ چیشده؟ میستیک میگه عمو گوکان اومد و می دود و کل عمارتو پر میکنه. آنها همگی تو حیاط منتظر ورود گوکان هستن، آفت اصلا رو پاهاش بند نیست و اصلا نمیتونه یه لحظه هم آروم و قرار بگیره. ماشین گوکان وارد عمارت میشه. آفت با دیدنش او را در آغوش میگیره و حسابی خوشحاله که برگشته به آدانا. او اول از همه پدرش قلندر را در آغوش میگیره سپس سراغ مادرها میرود و بعد از دست بوسی سراغ نازگل و آفت میره او میپرسه پس مادر خودم کجاست بابا؟ عایشه از دور اونو میبینه و به طرفش میره. عایشه او را از صمیم قلب به آغوش خودش میکشد و مدام بوسش میکنه خان صداش میزنه تا پیش او و هازار بیاد سپس همدیگرو در آغوش میگیرن. آنها میخوان وارد عمارت بشن که گوکان میگه واستون سورپرایز دارم یه سوغاتی واستون آوردم! گوکان دست به زن را که تو ماشین نشسته میگیره و بیرون میاره همگی با دیدن اون زن شوکه شدن. عایشه میگه این کیه دیگه پسرم؟ همه چشم دوختن به اون دختر و گوکان که قلندر خان میپرسه این کیه پسرم؟ گوکان با لبخند میگه تازه عروس دیگه! همگی با تعجب میگن چی؟ قلندر میگه یعنی چی؟ چطور تونستی؟ گوکان برادرشو مثال میزنه و میگه مگه من چیم از داداشم کمتره؟ تازه عروس آوردم واستون دیگه! آفت که شوکه شده با عصبانیت از اونجا میره داخل عمارت…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا