خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی تازه عروس yeni gelin + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی تازه عروس می باشید. برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکی تازه عروس، سریال کمدی و محبوب است که پخش خود را در سال ۲۰۱۷ از شبکه Show Tv ترکیه آغاز کرد و در طول ۳ فصل در سال ۲۰۱۸ به اتمام رسید. این سریال پرطرفدار اکنون با دوبله فارسی پخش خود را در شبکه جم تی وی آغاز کرده است. این سریال از تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۴۰۱ هرشب راس ساعت ۲۲:۰۰ شروع می شود. این سریال دربرگیرنده ی صحنه های خنده دار و بعضا احساسی هست. این قصه ی یک دختر شهرنشین وجوان است که عاشق پسری قبیله نشین از منطقه ی آنادولی ترکیه میشود و عروس آنها میشود…

قسمت ۵۷ سریال ترکی تازه عروس
قسمت ۵۷ سریال ترکی تازه عروس

خلاصه داستان قسمت ۵۷ سریال ترکی تازه عروس

عایشه از حال رفته و همگی دورشو گرفتن. قلندر گوکان را سرزنش میکنه و میگه این چه غلطی بود که کردی؟ گوکان با خنده میگه شماها هنوز منو نشناختین؟ هنوز با شوخی و دروغ های من آشنا نیستین؟ اصلا ازتون انتظار نداشتم! آنها جا میخورن و میگن چی؟ یعنی چی؟ گوکان میگه اون  مانکن بود زن من نبود که! اصلا تازه عروس و این چیزا الکی بود! قلندر شروع میکنه به کتک زدنش و میگه خدا ازت نگذره آخه این چه شوخی بود دیگه؟ یکدفعه یاد عایشه میوفتن و براش پیاز میارن تا به هوش بیاد وقتی میبینن به هوش نمیاد واسش گوشت، سوسیس تخم مرغ و در آخر قابلمه پر از سیرابی میبرن جلوی بینی اش میبرن اما عایشه به هوش نمیاد، آسیه میگه پاشین ببریمش بیمارستان. گوکان به کمک قلندر بلندش میکنن و میخوان ببرن تو ماشین که تو حیاط یهو میگه شوخی کردم و رو پاهاش می ایستد و میخنده. آنها جا میخورن و میگن واقعا که مادر از پسر حیله گر تره! گوکان میپرسه تو از کجا فهمیدی که دارم نقش بازی میکنم مامان؟ عایشه میگه من تورو زاییده ام یه چیزی میگی تا تهش میرم و میخندن، یکدفعه صدای شلیک گلوله میاد که همگی شوکه میشن قلندر آسیه و نازگل را صدا میزنه که میبینه اونجان عایشه یکدفعه میگه آفت! آفتو یادمون رفت و همگی به طرف اتاقش می روند. آنها ازش میپرسن که حالت خوبه؟ به کی شلیک کردی؟ تو بودی؟ آفت با عصبانیت میگه آره من بودم و پشت سر هم به سقف تیر میزنه همگی میترسن و از اتاقش بیرون میرن و کسی جرأت نمیکنه بره پیشش. قلندر در آخر میگه ما اینجا فقط  یه سفیر صلح داریم اونم بلاست. کامیلیا میگه نه من نمیزارم مگه بچه من موش آزمایشگاهی شماهاست؟ بعد از کمی حرف زدن بلا باهاش راضی میشه و بلا وارد اتاق آفت میشه.

آفت با عصبانیت بهش میگه تورو چرا فرستادن اینجا؟ میخواستن تورو فدا کنن؟ چرا خود اون ترسو نیومده؟ بیاد ببینه چجوری حسابشو میزارم کف دستش! بلا که با تکه پارچه ی سفید به معنای صلح اومده و میگه میخواسته باهات شوخی کنه اصلا همچین چیزی نیست! آفت میگه باور نمیکنم حرف هیچکدومتونو باور نمیکنم سپس بلا با کلافگی میگه ای بابا دختر مگه تا حالا از من دروغ شنیدی؟ حرف الکی زدم؟ أفت میگه نه بلا بهش میگه بزار بیاد حرفاشو بزنه باهم حرف بزنین بعد هر کاری خواستی بکن باشه؟ آفت قبول میکنه که بلا میره جلو و آروم اسلحه را میگیره ازش. گوکان با آفت حرف میزنه و میگه که همش بازی بوده آخه من که چشمم کسیو به جز تو نمیدید! سپس همدیگرو در آغوش میگیرن که عایشه با دیدنشون میره اونجا و بغلشون میکنه. شب دیلان میره پیش برادرش باران تو انبار مسلم و بهش دارویی که خواسته بود میده و میگه مگه دوباره یبوست گرفتی؟ باران میگه نه واسه خودم نمیخوام. سپس دیلان از اونجا میره. تو آشپزخانه آفت به بهانه اینکه خیلی خسته ست و خوابش میاد میگه من میخوام برم بخوابم دیگه خیلی خوابم میاد! اما عایشه جلوشو میگیره و میگه کجا دیدی عروس زودتر از پدر و مادرش بره بخوابه و نمیزاره اما ترکمن میگه تو چرا اینجوری شدی سپس به آفت میگه تو برو دخترم اما عایشه میگه نه آسیه و معتبر   بهش میگن تو چت سده؟ یعنی چی نمیزاری بره بخوابه؟ بعد از یه سال شوهرشو دیده! ترکمن به آفت میگه تا بره اونم قبول میکنه و به حالت دویدن از اونجا میره. عایشه بهشون میگه دیگه دوران من شروع شده از این به بعد بهتون یاد میدم که مادرشوهر بازی یعنی چی! باران به دنبال فرهاد میره تا ببینه کجاست که دوباره کنار پنجره اتاق شیرین پیداش میکنه سپس با سنگ تهدیدش میکنه که باهاش بره انبار تا بخوابن.

گوکان تو اتاقشان هست و با آفت در حال صحبت کردن و از دلتگیاشون بهم دیگه میگن و وقتی میخوان بخوابن یکدفعه عایشه در اتاقش را باز میکنه و میگه خوابم نمیبره اومدم با پسرم کمی حرف بزنم آفت و گوکان جا میخورن و گوکان میگه آخه الان مامان؟ موقع خواب؟ عایشه میگه آره سپس به آفت میگه بره برای گوکان قهوه بیاره تا خواب از سرش بپره و باهم بتونن حرف بزنن. آفت با کلافگی به آشپزخانه میبره که میبینه بلا و هازار اونجان. بلا میگه تو هنوز نخوابیدی؟ آفت میگه مگه مامان عایشه میزاره اومده تو اتاقمون میخواد با گوکان حرف بزنه از وقتی گوکان اومده مثل کوالا چسبیده بهش ولشم نمیکنه! بلا میگه الان به تخم مرغ پیازی درست کن واسش بوش که دربیاد خودش میاد تو آشپزخانه و اونجوری تو هم میری تو اتاقت! آفت تایید میکنه و میگه فکر خوبیه امتحانش میکنم سپس شروع میکنه به درست کردن تخم مرغ پیازی بعد از چند دقیقه عایشه با چشمانی بسته به اونجا میاد که آفت میگه مگه من میزارم گرسنه بخوابی بخور سیر بشی! آفت یواشکی و آروم از آشپزخانه بیرون میاد و وقتی وارد اتاقش میشه میبینه عایشه زودتر از اون رو تختش نشسته و در حال خوردن تخم مرغه! گوکان با تعری از خاطرات سربازیش او را میخوابوند و آنها یواشکی میخوان برن اتاق عایشه بخوابن که وقتی وارد اتاق میش میبینن عایشه اونجا گرفته خوابیده آنها کلافه میشن و نمیدونن باید چیکار کنند. خان و نازگل هم بچه هایشان اومدن پیششون و میخوان در آغوش اونا بخوابن نازگل و خان هم کلافه هستن و نمیدونن چیکار کنن…….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی تازه عروس yeni gelin

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا