خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی بچه

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی بچه را مطالعه می کنید. سریال بچه (Çocuk) به کارگردان سرکان بیرینجی محصول سال ۲۰۲۰ ترکیه می باشد. این سریال در ۱۸ قسمت ۱۲۰ دقیقه ای به سفارش تلویزیونی دولتی Star ساخته شده که با استقبال زیادی از تماشاگران این شبکه مواجه شده است.

قسمت ۵۹ سریال ترکی بچه
قسمت ۵۹ سریال ترکی بچه

خلاصه داستان سریال بچه

یک مادر بنام آکچا (مروه چاعیران) که خود دختر یک زن فاحشه می باشد به دلیل اینکه برای پسرش زندگی خوبی فراهم کند ، از مادر بودنش دست می کشد او پسرش را به شعله (جیدا آتش) که عروس یک خانواده ثروتمند می باشد می دهد و او به آکچا قول می دهد برای پسر یک عمر مادری کند و نام بچه را افه می گذارد. در حالی شعله این بچه را مثل فرزند خود بزرگ کرده و در حقش مادری می کند اما با بدنیا آمدن فرزند خود همه چیز عوض می شود. در نهایت مادر شوهر او ، آسیه (نازال کسال) نیز رازی دارد که اگر افشا شود زندگی همه زیر رو می شود

خلاصه داستان قسمت ۵۹ سریال ترکی بچه

وکیل حسن به او میگوید که چند روز دیگر وقت دادگاه حق حضانت افه است، ولی آکچا جواب تلفن او را نمی‌دهد. حسن متعجب شده و از این رفتار آکچا اظهار بی اطلاعی میکند. افه، تبلت علی کمال را برداشته و از شعله میخواهد که برای او کارتون بگذارد، اما شعله به او اهمیت نمی‌دهد. افه ناراحت شده و سراغ رضا می رود و از او درخواست میکند. رضا، تبلت را گرفته و ناگهان چشمش به فیلم دوربین مدار بسته ای که صحنه قتل ساختگی آکچا را ضبط کرده، می افتد. او متعجب می شود و سپس تبلت را سر جایش میگذارد. مراد، با رضا خوب برخورد کرده و او را پدر صدا میکند. علی کمال از این رفتار مراد عصبی می شود. مراد نسبت به آسیه سرد است و به او به عنوان مادرش اهمیت نمی‌دهد. شب، حسن با آکچا در رستوران قرار میگذارد تا دلیل بی اهمیتی او نسبت به حضانت افه را بفهمد.او از آکچا میپرسد که چه مشکلی دارد ، زیرا مثل همیشه رفتار نمیکند. آکچا می‌گوید که دیگر قصد گرفتن حضانت افه را ندارد، زیرا افه در رفاه کامل است و او نمیتواند از پس مخارج و سبک زندگی افه بر بیاید. حسن عصبانی شده و بخاطر اینکه مطمئن است که آکچا چیزی را از او پنهان میکند و حرف دلش را نمیزند، با آکچا دعوا میکند. او به اصرار میخواهد حقیقت را بداند اما آکچا باز هم چیزی نمی‌گوید.

آکچا به عمارت برمیگردد و در حیاط گریه میکند. رضا او را میبیند و با طعنه بابت رها کردن افه و فاحشه بودن مادرش، او را اذیت میکند. آکچا کلافه شده و به عمد به او میگوید که در جریان قاتل بودن او هست. رضا ابتدا جا میخورد اما سپس، قاتل بودن آکچا را به روی او می آورد. او به آکچا می‌گوید که حداقل از آکچا مدرک دارد، اما آکچا چیزی برای اثبات حرفش ندارد. رضا به اتاق پدر آسیه می رود و با عصبانیت بابت لو دادن قتل، او را شماتت میکند. پدر آسیه که الزایمر دارد، از رضا میترسد و چیزی نمی‌گوید. آکچا پیش علی کمال می رود و بخاطر گفتن ماجرای قتل به رضا، با او دعوا میکند. علی کمال شوکه شده و میگوید که او چنین کاری نکرده است. سپس سراغ پدرش می رود و بخاطر دخالت در کارهایش و دیدن فیلم داخل تبلت، با او دعوا میکند. او به ناچار به رضا میگوید که آکچا قاتل نیست و آن صحنه ساختگی را خودش درست کرده است. صبح، آکچا افه را حاضر میکند تا به مدرسه بفرستد. او حسن را که کمی دورتر ایستاده و به آنها نگاه میکند،میبیند.
کمی بعد، امینه با آکچا تماس میگیرد و با ناله های ساختگی، از او طلب پول میکند.

آکچا که مقدار ناچیزی پول در اتاق افه گذاشته است، جای آن را به امینه میگوید تا به خرید برود. امینه با دلخوری بخاطر کم بودن پول، آن را برداشته و از زینب میخواهد که با هم به بازار بروند. زینب که بازار رفتن را کسر شأن میداند و حاضر به رفتن نیست، به اصرار امینه مجبور می شود تا او را همراهی کند.
آسیه، علی کمال را صدا زده و در مورد پدرش با او صحبت میکند. آنها با هم مخفیانه، سراغ افرادی می روند و با بستن قراردادی، توافق میکنند که آن افراد هر اطلاعاتی که میتوانند از رضا پیدا کنند تا بتوانند او را از خودشان دور کنند و به جایی که قبلاً بود،بفرستند . علی کمال که با پدرش مخالف است، در این مورد با آسیه همکاری میکند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا